eitaa logo
♡︎شهید محسن حججی♡︎
120 دنبال‌کننده
712 عکس
240 ویدیو
0 فایل
بِـسـم ربّ الشـُهـداء «آسمان فرصت پرواز بلنداست ولی، قصه این است چه اندازه کبوترباشی» • #ولادت:1370/4/21💓 #شهادت:1396/5/18💔 • #ڪپے‌باذڪر‌صلواتـــــــ📿 ✨اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّكَ اَلْفَرَج✨ • «زیر نظــر خانواده ی شهید♡» • مدیر کانال ☜ @Dbjdhmjcvk
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم🌿
با نام و یاد خدا چله صلوات را شروع میکنیم❤️
سلام امروز ۱۰۰ میفرستیم برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان و ثواب این صلوات رو هدیه میکنیم به شهید[مصطفی صدرزاده] 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی نامه شهید مصطفی صدر زاده مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند. مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید. ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئت‌های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، هم‌زمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاس‌ها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و… برای آنان بودند. نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است. مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی‌بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.
چشـم هـآیِ یِکـ شَهیـد؛ حَٺےاَز پُشـٺِ‌قــآبِ‌شیشِـه‌ای؛ خیـࢪه‌ خیـره دُنبـآلِ ٺُوسـٺ؛ کِھ بِـ گُنـآه آلـودِه نَشــوی..🥀 بِـ چشـمهآیَـش قَسَـمـ...
جاده زندگے ام🛣... بدجور بہ پیچ و خم افتاده🍂! دلم محتاج نگاهے از شماست؛😔
مُهر شهادت را به روے شناسنامه ام آرزو دارم چادرم کفنم باشد آرزو دارم تابوتِ نوشته شده شهیده و پرچم ایران را بروے آن آرزو دارم گریه و زارے دوستان بالاے سرم... اما بهتر از آن روضه اباعبدالله و گریه براے مصیبتش را بر سر قبرم آرزو دارم😭😭
چه‌حرف‌قشنگی‌میزد میگفت: بلندترین‌ارتفاع‌برای‌سقوط افتادن‌از‌چشم‌آقاامام زمان‌است.. مراقب‌باشیم‌از‌چشم‌آقا‌نیوفتیم:
امام زاده خواجه ابو الرضا (عبدﷲ) نوه آقا امام رضا🌸 نائب الزیاره همتون هستم🙃💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم:) قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم:) به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم:) محسن ححجی
«🥀» وقتی ناراحتی... وقتی حالت گرفتس .. باخودت بگو بیخیال آهنگ و استوری و متنایی که فازشون دپه ... ♥️🌿بچسب به خدا رفیق ! با آهنگ فقط حالت بد میشه .. با استوری فقط چشمت تر میشه.. با متن فقط سرت گرم میشه:) ولی با خدا دلت گرم میشه... حالت توپ میشه... بین اینا یه وجه اشتراکه .. اونم چشمای بارونیه ! ولی رفیقم.. چشم تر داریم تا چشم تر !
••🌼•• قَبل‌‌اَز‌خواب‌زِمزِمِہ‌ڪنیم؛ اَللَّهُمَّ‌اغـْفِرْلِيَ‌الذُّنُوبَ الَّتی‌تُحْرِمُنِی‌الْحُسَیـْنْ ... خُدایاگُناهانےراڪہ‌مَرااَز حُسین‌(ع)مَحروم‌میڪنَد. ببخش! 🌙|↫
بسم الله الرحمن الرحیم🌿
سلام امروز ۱۰۰ میفرستیم برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان و ثواب این صلوات رو هدیه میکنیم به شهید[علی نصیری] 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌺زندگی نامه شهید علی نصیری🌺 یکم فروردین ۱۳۴۷‏، در روستای یوسف آباد از توابع شهرستان ابهر به دنیا آمد. پدرش فتحعلی، کشاورز بود و مادرش ملکه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سی و یکم تیر ۱۳۶۷‏، در سرپل ذهاب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.
☘✨ بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد🤲☘ دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد🕊💫 ارواحنا فداه❤️✨
بہ‌‌ فکرمثل شهدامردن نباش بہ ‌‌فکرمثل شهدازیستن باش🕊💔 " " " " " " " استورۍمذهبی😌👇🏿 @shahidaneh_569 پروفایل شهیدانہ‌‌🤩👇🏿 @shahidaneh_569 اڪانٺهای جذاب🤭👇🏿 @shahidaneh_569 معدنعکسوفیلمهاۍشهیدانه😎✋🏿 😍✨
بسم رب الشهدا و الصدیقین همیشه با قرآن پیدا میکرد. حتی وقت هایی که بین دوتا انتخاب میموند پناه میبرد به قرآن. یک صفحه از قرآن رو باز میکردو با معنی میخوند وروی معانیش تامل میکرد. همیشه بهم میگفت قرآن بخون تا قلبت آرامش پیدا کنه .وقتایی که ازم دور بود یا بود،بی حدواندازه میشدم ک بهش اعتراض میکردم که زودتر بیا میگفت برو قرآن بخون تا خدا قلبتو آروم کنه. وقتی آقارو باردار شدم هرروز یک حزب از قران رو با دقت روی معنیش میخوندم.صوت سوره انعام ،انبیا،یس رو هرروز با صدای بلند درفضای خونه پخش میکردم تا علی هم با قرآن انس بگیره. این کارها بعد از بدنیا امدن علی اقا هم ادامه داشت تا جایی که با صدای قران می خوابید و گریه هاش با صدای قران تموم میشد.و لبخند میزد.اقا محسن هرشب علی اقارو میگرفتن تو آغوششون وبا صدای بلند قرآن میخوندن تا علی اقا بخواب برن... هنوز صدای قران خوندنت تو گوشمه : وحق الولد علی والدان یحسن اسمه ویحسن ادبه و یعلمه القران ؛حق فرزند بر پدر ان است که نام خوب بر او بگذراد و اورا خوب تربیت کند و قران به او بیاموزد. (صیحی الصالح) ص ۵۴۶،حکمت ۳۹۹ به نقل از همسر شهید 📘