May 11
ما را ز خاندان کرم آفریدهاند
یک موج از تلاطم یم آفریدهاند
ما را فدائیان پسرهای فاطمه
ما را شهید میر و علم آفریدهاند
#شهید_محسن_حججی
یک عده که از طایفه خورشیدند
با ظلمت و تاریکی شب جنگیدند
نیکوست نشان این شهیدان را با
پسوند مدافع حرم نامیدند
#شهید_محسن_حججی
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
امروز در باغِ شهادت باز است
ای کاش فدائیان زینب باشیم
#شهید_محسن_حججی
🕊آرامِ دل بودی و
رفتـــی زِ بَر مـا ؛
با رفتنت ، آرام و قرار از دلِ مارفت..
#شهید_محسن_حججی
در خط جهاد همیشه گمنام شدند
با ذکر حسین و زینب آرام شدند
اینان نه فقط مدافعان حرم اند
امروز مدافعان اسلام شدند
#شهید_محسن_حججی
چقدر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
#شهید_محسن_حججی
🔹از بازار رد میشدیم.
خانم بی حجابی را دید!
سرش را پایین انداخت و گفت:
خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️
🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!»
🔹کوتاه بیا نبود:
«آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش
سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️
خودمانی تر که شدیم، گفت:
«از خدا و امام رضا یک خواسته دارم،
میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.»
مکثی کرد و سرش را انداخت پایین.
🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.»
🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!»
📗برگرفته از کتاب #سربلند
#شهید_محسن_حججی 🌷
به روایت مادر:
دو ماه قبل از رفتنش به سوریه که ماه مبارک رمضان هم بود برای من و پدرش بلیط گرفت و مارو برای ده روز مشهد برد. تمام این ده روز زیارت نامه عاشورا و نماز میخوند و در حرم بود وقت سحر افطار می دیدمش.روزهای آخر دیگه سحر و افطار هم نمیومد در حرم میموند. آنجا که رضایت می خواست بیست و یکم ماه رمضان و شب احیا بود من هم دیدم خیلی بی تاب است که برود گفتم به خاطر این که این راه را انتخاب کردهای و این راه را دوست داری رضایت میدهم بروی...
#شهید_حججی
#محسن_حججی
#شهید_محسن_حججی
#امام_زمان