🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
❤️...رمان...❤️ #از_روزی_که_رفتی #قسمت39 صدرا هنوز هم مشکی میپوشید. آدرس خانهی آیه را که داد، صدرا
❤️...رمان...❤️
#از_روزی_که_رفتی
#قسمت40
رها: سلام حاج آقا، آیه کجاست؟
حاج علی: تو اتاقشه.
قبل از اینکه رها حرکتی کند، آیه در اتاق را باز کرد و خارج شد. چادر
سیاهش هنوز روی سرش بود. رها خود را به او رساند و در آغوش گرفت.
آیه روی زمین نشست، در آغوش رها گریه کرد. حاج علی رو چرخاند.
اشک روی صورتش باریدن گرفت... صدرا هم متاثر شده بود. چقدر شبیه
معصومه بود!
آیه اشک میریخت و میگفت... رها اشک میریخت و گوش می داد.
_دیدی رفت؟ دیدی تنها شدم؟ مردَم رفت رها... عشقم رفت... رها من
بدون اون میمیرم! رها، زندگیم بود؛ جونم بود... رها بچهم به دنیا
نیومده یتیم شد... آیه مُرد رها! آیه هیچ شد رها! دلم صداشو میخواد!
خندههاشو میخواد! بانو گفتناشو میخواد! دلم براش تنگه... دلم برای قهر
کردنای دو دقیقهایش تنگه... دلم اخماشو میخواد؛ غیرتی شدناشو
میخواد... دلم تنگه! دلم داره میترکه! دلم داره میمیره رها!
هقهق میکرد، رها محکم در آغوشش داشت. خواهرانه میبوسیدش؛
مادرانه نوازشش میکرد.
صدرا فکر کرد "معصومه هم اینقدر بیتابی کرد؟ اگر خودش بمیرد، رویا
هم اینگونه بیتابی میکند؟ رها چه؟ رها برایش اشک میریزد؟ یا از
آزادیاش غرق لذت میشود و مرگش برای او نجات است؟" نگاهش روی
خانه ماند، خانهای که روزی زندگی در آن جریان داشت » وانیکاد « تابلوی
و امروز انگار خاک مُرده بر آن پاشیدهاند...
صدرا قصد رفتن کرده بود. با حاج علی خداحافظی کرد و خواست رها را
صدا کند. رها، آیه را به اتاقش برده بود تا اندکی استراحت کند. اینهمه
فشار برای کودکش عجیب خطرناک است. حاج علی تقهای به در زد و با
صدای بفرمایید رها، آن را گشود.
_پاشو دخترم، شوهرت کارت داره؛ مثل اینکه میخواد بره.
دل رها در سینهاش فرو ریخت؛ حتما میخواهد او را ببرد؛ کاش بگذارد
بماند!
❤️ادامه دارد ...
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
9.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای دعای #امام_زمان ارواحنافداه برای #امام_خامنه_ای در عرفات
♨️ این ماجرا را قبلا شنیده بودم و خیلی پیگیر بودم سندش را در بیارم، تا اینکه آیت الله فیاضی یکی از شبهای فاطمیه(س) تشریف آوردند به هیئت فقه و شهادت مدرسه علمیه معصومیه(س) و بدون واسطه ماجرا را کامل نقل کردند.
🔺ماجرا از این قرار بود که حاج آقا صدیقی امام جمعه تهران با یک روحانی صاحبدل در مدینه آشنا می شود که با امام عصر ارواحنافداه در ارتباط بوده، اتفاقات عجیبی در حج آن سال برای ایشان رقم می خورد که بسیار شنیدنی است.
🔹از جمله کراماتی که از ایشان می بیند این بوده که نقل می کند آن روحانی عارف در صحرای عرفات امام زمان ارواحنافداه را ملاقات کرده در حالیکه حضرت مشغول دعا کردن برای رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای با نام بوده اند...
🔸خود حاج آقا صدیقی این ماجرا را یکی از شبهای فاطمیه سال 89 در حضور رهبر انقلاب نقل می کنند که جمعیت به سمت ایشان برای تبرک جستن حمله می برند و آقا را از جلسه خارج می کنند، صوت سخنرانی همه جلسات فاطمیه آن سال غیر از همین شب موجود است...
🤲 جمعه ها بیشتر برای ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دعا کنیم تا ان شاء الله پرچم انقلاب با دستان نائب بر حقشان امام خامنه ای الساعه به دست ایشان برسد.
التماس دعا
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
#روز_دختر
#فدای_دخترم
ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر را به دختران سرزمینم تبریک عرض میکنم🌷🌷🌷
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
چرا نباید عاشق خدا باشم؟!
وقتے که به من گفت:
[توریحانہخلقتمنے☺️💓]
#ریحانہهایِخلقتروزتونمبارڪ🌱
#ایران_دخت
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
19.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یہ دنیایِ خاکستری رو
فقط یه دختر میتونه که رنگے کنه😍
کلیپے بسیار زیبــا و جذاب
تقدیم به نگاهایِ قشنگتون🦋🍃
#روزتونمبارڪدخترا💓
#ایران_دخت
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
[روزِدخترمبارڪ💚🍃]
#ایران_دخت
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
بله اینجوریاست😌✌️
#ایران_دخت #دخترونه
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
کسے که یک دختر دارد
اجر او از هزار حج،
و هزار جہاد،
و هزار قربانے
و هزار مہمانے
بیشنر است.
[امامعلے💓🍃]
باشگاه مادران تاریخ
#ایران_دخت
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️
#لبخندخالصِخدا
سلطانے_نژاد_ط:چقدر ذوق داشت و میخندید
دستان کوچک و تپلِ دخترِشیرنش را هر لحظه بوسه میزد.
مادر بغلش میکرد،بابا بوسش میکرد...
انگار دلشان نمی امد یک لحظه بر زمین بگذارندش و از او دور باشند دوستش داشتند،خیلی خیلی دوستش داشتند.
خدا بلاخره دعا هایشان را قبول کرده بود و یک فرشته ناز و قشنگ را مهمان خانه ان ها کرده بود.
دختر میخندید، دل بابا برایش میرفت....
دختر گریه میکرد، دل مامان برایش میرفت.
بابا دخترک را بغل میکرد و برایش شعر میخواند:
چرخ چرخ عباسی دختر جونم چه نازی
چرخ چرخ عباسی دختر بابا چه ماهی
ودختر از خنده ریسه میرفت...
مامان از داخل اشپز خانه میگفت:قربون خنده های قشنگت برم دختر نازم.....
دختر کم کم بزرگ شد،راه رفت،مدرسه رفت،درس خواند....
هر روز که از مدرسه می امد خانه میپرید بغل مامان و مامان رو بوس میکرد و میگفت:مامانی نمیدونی چقدر دلم برایت تنگ شده بود ،مامان جوابش رو میداد:دختر قشنگم میدونم چون منم خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود من خیلی تورو دوست دارم دختر لباس هایش را عوض میکردو میرفت با خواهرو برادرهای کوچکش بازی میکرد تا بابا بیاید و باهم نهار بخورند،دختر مامان کوچولوی بچه ها میشد،بغلشان میکرد،بوسشان میکرد....
بابا که امد دختر دویدو پرید بغل بابا تا میتوانست بابا را بوس کرد بابا دختر را بوس کردو بو کرد...
بابا همیشه میگفت:دخترم بوی بهشت میدهد،بوی مهربانی میدهد
باشگاه مادران تاریخ
#ایران_دخت
#جوانان_ایرانے
✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️
√••• @G_IRANI ❤️