بࢪگشٺم کھ برم سمټ اټاق #خواب کہ با دیدن نور و صدای آرومے کہـ از سالݩ میومد سڕجام خشکم زد.
یخوردھ جلوتـــࢪ رفٺم و فہمیدم که نوڔ تلویزیونہ. مطمئن بودم کہ قبل ࢪفٺنم خامۆش بودھـــ ، این باعث شد #ترسم بیشٺࢪ بشھ. دیگہ قدم بࢪنداشتم، سرجامــ ایستادم و شمارھ #ریحانه رو گرفتم. هرچی صݕر کردم جواݕ نداد. ترجیحـــ دادم خودم به داد خودم برسم. زیࢪ لب آیٺ اݪڪرسی خوندم و رفتم طرف کڵید #لـامپ های هاݪ و آروم روشنش کردم. یخورده از ترسم ڪم شد. آروم قدم بࢪداشٺم و نگاهم به صفحه تلویزیون افتاد. در نہایت #تعجب دیدم کھ فیلم #عروسیمون داره پخش میشه. یخورده دقت کردم و متوجه شدم یکی رو مبل دراز کشیده.
کیفم رو برای #دفاع از خودم بالا گرفتم و رفتم جلوتࢪ........
ادامه اش👇👇👇
https://eitaa.com/ourgod