eitaa logo
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
204 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
428 ویدیو
27 فایل
┄┅┄┅┄፨•.﷽.•፨┄┅┄┅┄ تأسیس‌کانال:97/5/17 |• #خوش‌امدےرفیق☺️•| |• #تودعوت‌شدهٔ‌شهدایے‌🥀•| . . ←بہ‌وقت‌شام‌مےتونست‌بہ‌وقت‌ تهران‌باشہ شرایــط : @sharait_j گوش جان☺️👇🏼 @bi_nam_neshan حرفتو ناشناس بزن🙂❤️ https://harfeto.timefriend.net/149743141
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
#شهدا🌱 نگران نشدید که با شهادت یا اسارت از دستش بدهید؟ پاسخ پدر شهید 🔸 می‌ترسیدم، پدر بودم با زح
🌱 با شنیدن خبر شهادتش چه کردید؟ پاسخ پدر شهید 🔸من کاملاً آمادگی شنیدن خبر شهادت بابک را داشتم چراکه خوب می‌شناختمش. نمی‌دانم تا به حال به مفهوم تبریک و تسلیت توجه داشته‌اید یا نه؟! من این را به شما می‌گویم که اگر همین تبریک گفتن‌های شما در ابتدای مصاحبه برای شهادت پسرم نباشد، تسلیت‌ها کشنده است. تبریک ارزش این نوع مرگ و شهادت را نشان می‌دهد و باعث تسکین دل ما و خانواده شهدا می‌شود. بهانه‌ای می‌شود ما مصیبت را تحمل کنیم. اگر تبریک نباشد، اگر باور این راه مقدس نباشد و درجه عشق به شهدا نباشد، تحملش خیلی سخت می‌شود. 🥀 ️⃣1️⃣ ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
#شهدا🌱 * آن وقت‌ها آسیبی ندیده بود؟ پاسخ مادر شهید 🔸نه. اتفاقا حسن یک دفتر خاطرات هم از دوران سربا
🌱 * پس آن خداحافظی باید خیلی به شما سخت گذشته باشد؟ پاسخ مادر شهید 🔸دقیقا لحظه‌ لحظه‌اش را یادداشت کردم. سه‌شنبه بود، ساعت دو و بیست دقیقه. یک کوله داشت که هر وقت می‌خواست برود سفر از آن استفاده می‌کرد. آن سال از من خواسته بود که شال عزایی که دو ماه محرم و صفر روی شانه‌اش بود را نشویم. آن را همان‌طور همراه با چفیه در ساکش گذاشت‌. دو دست لباس هم بیشتر از من نخواست. برادر کوچکترش هم بود، موقع خداحافظی احساسی داشتم، می‌دانستم که دارد به جنگ می‌رود. سرش را انداخت پایین و از در خارج شد دیگر نتوانستم تحمل کنم یک‌باره به او گفتم: بایست تا با هم خداحافظی کنیم. دستش را گذاشت روی در و نگاهی عمیق به من کرد. دویدم به سمتش. آینه قرآن را برداشتم و از زیر آن که ردش کردم به سمت ماشین رفت، دیگر طاقت نیاوردم با تشر گفتم: حسن برگرد من با تو روبوسی نکردم. برگشت، خواستم صورتش را ببوسم، اجازه نداد. دست‌هایم را گذاشت روی صورتش و بعد روی سینه‌اش کشید و عقب رفت. *پس باز هم نگذاشت، شما صورتش را ببوسید؟ پاسخ مادر شهید 🔸بله، اتفاقا هم‌رزمش بعد از شهادت به من گفت که از حسن پرسیده: چطور با مادرت خداحافظی کردی؟ که جواب داده است: نگذاشتم صورتم را ببوسد، ترسیدم پاهایم برای رفتن سست شود. 🥀 ️⃣1️⃣ ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
#شهدا🌱 * صبر عجیبی توی نگاه و حرف‌زدن شما به عنوان یک مادر موج می‌زند. طوری‌که من را به یاد تمام م
🌱 * این صبر و نگاه عرفانی شما قابل ستایش است، پس هنوز هم خط مادران ما و جوانان امروز و دیروز گم نشده است؟ پاسخ مادر شهید 🔸به نظرم ما هنوز هم جوانان با غیرت زیاد داریم، همین کسانی که هر روز نامشان در لیست شهدا افزوده می‌شود، سندی بر همین حرف است. پسر من عاشق شهادت بود. حتی یادم هست عکسی را که به‌عنوان عکس شهادتش استفاده کردیم در سال ٨٩ گرفت. وقتی که عکس را آورد به من گفت: مادر اگر شهید شدم همین را استفاده کن. آن وقت‌ها نه جنگی بود و نه جبهه‌ای. من هم تعجب کردم، اما خودش به دنبالش بود و آماده بود برای دفاع از اسلام در هر لحظه اقدام کند. 🥀 ️⃣2️⃣ ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️