_همین نیم ساعت پیش صیغه محرمیت بینمون جاری شد ترانه تو هنوز از من دوری میکنی؟
سعی میکردم با استرسم کنار بیام
_ببخشید آقا عماد هنوز یکم خجالت میکشم
دست برد سمت کراواتش شلش کرد و اومد کنارم مماس با پاهام نشست با لحن کشداری گفت
_دیگه وقت این حرفا گذشته ترانه خانم شما الان زن منی و موظفی هرکاری گفتم انجام بدی
با ترس و لکنت پرسیدم
_چه ... چه کاری آقا عماد؟
https://eitaa.com/joinchat/1460994111Cc5028f7a96
#رمان_عاشقانه_مذهبی_ازدواج_اجباری