eitaa logo
گاه عاشقے
118 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز هدیه به روحِ امام جواد (علیه‌السلام) 🔹️ مخصوصِ روزهایِ چهارشنبه بسیار مجرب🌱 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیاری از مشکلات بین زوجین عامل مخرب بدبینی است .بد بینی باعث میشود که حتی رفتار خوب طرف مقابل را نبینیم . راهکار : رفع موانع ذهنی است هر آنچه که باعث میشود نسبت به طرف مقابل بدبین باشیم را با گفتگو حل کنیم ╔═❀•✦•❀═══✿═╗ 💞 ╚═✿═══❀•✦•❀═╝ https://eitaa.com/joinchat/1511063618Ceaad6fdc24
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت لبخند☺️☺️☺️☺️👇👇👇
میگفت قبل از شوخی ، نیت تقرب کن و تو دلت بگو دلِ مومنُ شاد میکنم ، قربة اِلی الله 😂😁😂 این شوخیاتم میشه عبادت😁🌱' |•شهیدحُسین‌معزغلامـے
این مـرد به بچه هایش گفته : " منو در حالـت خـواب نقاشی کنید "😂 تا که خودش بتونه یکم راحت بخوابه😂 😁😁😁😁👏🏻👏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم ، سالها پیش وقتی که برای عملیات والفجر مقدماتی در جنگل امغر مستقر بودیم و تمرینات سنگین آمادگی جسمانی را با راهپیمائیهای شبانه با سلاح و تجهیزات انجام میدادیم ، در پایان یکی از این راهپیمائیها و بعد از اقامه نماز جماعت صبح وقتی که نشسته و در حال بستن تجهیزات انفرادی خود بود او را دیدم ، برای اولین بار بود که به جبهه میآمد ، قبل از آن در پایگاههای بسیج و مراکز آموزشی خدمت میکرد ... اینک اما به عنوان رزمنده ی بسیجی و در قالب گردان صف اهواز به جبهه آمده بود. از دیدن چهره نورانی او در آن هیبت خیلی خوشحال شدم ، به طرفش رفتم ، با دیدن من از جا برخاست ، او را در آغوش کشیدم ، پیشانی و صورتش را بوسیدم و احوالش را پرسیدم ، چنان سخن میگفت که گویی هیچ تعلقی به این دنیا ندارد! به مسافری میماند که در حال برگشت به وطن است بی هیچ دلبستگی و توجهی به محل سفر ، عاشقانه و سبکبال از خدا میگفت و از تکلیف و لبیک به امام و نصرت دین خدا و شوق شهادت و... بسان عارفی زاهد دل از دنیا بریده بود و برای پیمودن مسیر منتهی به شهادت مصمم بود ! آن سطح از پختگی فراتر از سن یک نوجوان بود و شاید بازتاب دم مسیحایی امام خمینی بود که عاشقان نوجوان خود را آنگونه متحول کرده و به عرفان رسانده بود! ... چند روز بعد و در عملیات والفجر مقدماتی شنیدم که به سختی مجروح شده به عقب منتقل شده است!!  تا چند روز نمیتوانستم منطقه را ترک کنم و جز اشک فراق و دعا برای سلامتی او کار دیگری نمیتوانستم بکنم ، چندین روز دیگر را هم در جبهه ماندیم و من هنوز درگیر بودم و نمیتوانستم به دیدار او بروم!  فقط با واسطه ، جویای احوالش میشدم ، تقریبأ دو هفته از مجروحیت او گذشته بود که من امکان ترک جبهه را پیدا کردم ، میدانستم ابتدا به تهران و سپس با هماهنگی انجام شده به تبریز اعزام و در بیمارستان ۲۹ بهمن بستری شده است ، بی هیچ تدارک و پیش بینی و با لباسهای خاکی جبهه و بدون مراجعه به منزل مستقیمأ با قطار و اتوبوس خود را به تبریز رسانده و در بیمارستان به دیدنش رفتم ، سر و هر دو دستش باند پیچی شده بود! آه خدای من در این دو هفته چقدر تکیده و نحیف شده بود ! رنگ به رخسار نداشت! و صورت نورانیش در رنگ سفید پانسمان و ملحفه گم بود ! اما همچون همیشه چهره ای خندان ، بشاش و پرنشاط داشت ، چقدر دوست داشتم او را محکم در آغوش بگیرم اما وضعیت جسمانی او اجازه نمیداد ، با بغضی شکسته در گلو سلام و احوالپرسی کردم و صورت و دستهای باند پیچی شده اش را بوسیدم ، دستی بر تن نحیفش کشیدم و چگونگی مجروحیت او و دلیل اعزامش به تبریز را پرسیدم ، میگفت در همان دقایق اولیه ی عملیات اصابت یک گلوله ی توپ در نزدیکی ستون نیروها او و چند نفر دیگر را طعمه ی ترکشهای سنگین کرده و از پای انداخته بود و چند نفر هم شهید شده بودند! مجروحین پس از رسیدگی مختصر اولیه توسط امدادگران گردان ، با آمبولانس به اهواز منتقل شده و او به دلیل شدت جراحات از طریق فرودگاه به تهران اعزام شده بود ، دست راست او از ناحیه آرنج و دست چپ او از ناحیه ی مچ و ساعد مورد اصابت ترکش قرار گرفته و کاملأ خرد شده بودند و یک ترکش کوچک هم به پیشانی او اصابت کرده و زخم کوچکی ایجاد کرده بود ، میگفت : در تهران و در بررسی اولیه احتمال بازسازی و حفظ دستان را بعید میدانستند ، بر همین اساس بلافاصله اقدامات لارم و هماهنگیهای پزشکی و سیاسی برای گرفتن پاسپورت و ویزای درمانی و اعزام وی به انگلستان از طریق یکی از آشنایان انجام شد اما او با این کار بشدت مخالفت کرده و گفته بود من مجروح دشمنیهای انگلستان هستم! چگونه برای درمان زخمی که دشمن بر من زده به خودش مراجعه کنم ؟!! همه تلاشهای انجام شده برای اقناع او و کسب موافقتش برای اعزام بی نتیجه ماند و ناگزیر عکسهای رادیولوژی دستان او به چندین بیمارستان داخلی در شهرهای مختلف ارسال گردیده  و در نهایت بیمارستان ۲۹ بهمن تبریز برای ترمیم و بازسازی دستان او اعلام آمادگی کرده بود ، در نتیجه پس از چند روز از تهران به تبریز منتقل شده و بلافاصله تحت درمان قرار‌گرفت ، در مدتی حدود چهار ماه بستری مداوم ، هفده بار تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفته و تکه های استخوان لازم از لگن و پوست مورد نیاز نیز از رانهای او برداشت شده و به دستانش پیوند زده شد ، پس از درمان این جراحتها و بهبود نسبی یک بار دیگر در عملیات بدر و یک بار دیگر نیز در عملیات کربلای چهار مجروح شد و در نهایت در حالی که هنوز زخمهای کربلای چهار را بر تن داشت در عملیات کربلای پنج با بر تن کردن ردای شهادت به آرزوی دیرین خود رسیده و به خدا پیوست ، روح شهیدان شاد ، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد! ...... ....ما برای اینکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم.... ذره ای از خاک وطن و میراث شهیدان را در مقابل همه ی دنیا نخواهم داد!!! 😔🌷