السلام علیک یا روح الله الخمینی #رزق_یهویی #روزمره عکسی که خودم انداختم بد شد عکس از گوگل برداشتم

🏴اگر عباس ماه هاشمین است 🏴هنرجوی امیر المومنین است 🏴اگر اسطوره ی فخر و ادب شد 🏴چو مامش حضرت ام البنین است.. 🌹وفات اسطوره ادب ،مادر حضرت ابالفضل(ع) تسلیت باد...◾️ ____🍃🖤🍃___

در شب وفات خانم حضرت ام البنین ع مادر حضرت ابالفضل العباس مسجد محل و در جوار مهمان عزیز مان شهید گمنام دعا گوی دوستان بودیم دیشب که تبلیغ و دیدم دلم پر کشید کاش برم محل مون هم مراسم وفات و هم بدرقه شهید. دوره و آموزش داشتیم ناحیه و ساعت یک و نیم که رفتم آموزش فکر نمیکردم سر از مسجد محلمون در بیارم . دیدیم دوست و یچه محل تو کلاس حضور داره و قرار شد برگشت باهاشون همراه بشم. گفتم چقدر دلم برنامه امشب رو خواسته بود. تو حیاط مسجد یکی از دوستان گفت.. منزل فلانی هم مراسم هست بیا.

دیروز این کلیپ ها رو گذاشتم و گفتم متوسل بشیم به حضرت عباس علیه سلام آخه میدونستم امشب شب وفات مادر عزیزشون هست آقا حضرت عباس توسل رو قبول کردن و رزق های خوب نصیبمون شد من حضور داشتم و برا شما رفقا هم دعا کردم. قبول از همگی

میدونید جوابش چی گفتم گفتم برو بابا همینم به زور قسمتم شد التماس خدا کردم قسمتم شده دیگه روم و زیاد نکنم. اما خدا برام بیشتر در نظر گرفته بود و به این برنامه هم رسیدم.

و این هم از رزق های خوب امروزم دوستت دارم خدا جون والعُسر مهما قسَى فاليِسر يتبعهُ وعد من الله وهذا الوعد يكفَينا.. و سختی هر چقدر هم که سخت باشد آسانیِ وعده‌ای از جانب خداوند را به دنبال دارد،و همین ما را بس است.. #روزمره

#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی_عج صد قافله دل، به جمکران آوردیم رو جانب صاحب‌الزمان آوردیم ... دیدیم که در بساط ما آهى نیست با دست تهى، اشک روان آوردیم .... #السلام‌علیڪ‌یابقیھ‌اللہ #اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/gahe_ashegi

#آقای_حاج_حسین_اسکندری🌷 🌹 سلام علیکم و رحمة الله و برکاته 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ☀️ صبح روز چهارشنبه ششم دی‌ماه و سیزدهم جمادی الثانی و نیز عاقبت شما و منتسبین محترم به خیر ، روزگارتان منور به نور هدایت و رحمت الهی و متبرک به برکات آل‌الله صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین باشد ان‌شاءالله. 📿 ذکر روز چهارشنبه : 💐 یاحی و یاقیوم💐      🔘🌹🔘🌹🔘🌹🔘 ای مادر بهشت تو را غصه‌ها شکست هر بار بی‌قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر  زهـرا، سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی‌هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم‌نفس‌ترینِ عـلـی بعد فـاطمـه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانیت که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیـر خدا شکست ده سال پیر قصه‌ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شده از شهر مادریش باید نوشت حُـرمَـتِ آل عـبـا شکست عباس شد ستاره‌ی دنباله دار تو تا کـربلا رسید و در کـربلا شکست یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین ای مادر بهشت تو را غصه‌ها شکست نوكرنوشت: خـانـم ام البنین باید که در این همهمه‌ها تاب بگیریم تصویر شب عـلـقـمـه را قـاب بگیریم ای کاش که در روز قیامت لب کـوثر از مــادر سقـای حـرم آب بگـیـریم صلي‌الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسین سالروز رحلت امّ‌العبّاس، حضرت امّ‌البنین سلام‌الله علیها تسلیت باد🏴 🏴🏴🏴🏴 *اللهم اجعَلنیٖ وَ المُتَلَقّیٖ هٰذِهِ الرِّسٰالةِ و جَمیٖعِ المؤمنینِ وَ المؤمِناتِ و المسلِمینِ و المُسلماتِ وَ مَنْ لَهُ حَقٌّ عَلَیَّ وَ مَنْ قَلَّدَنیٖ الدُّعاءَ فی دِرعِکَ الحَصینَةَ الَتیٖ تَجعَلُ فیهٰا مَن تَشاءُ و أَنزِلْ عَلَینا مِنَ السَماءَ ماءََ غَدَقأََ طَهوُرأََ وَ مِدْرارأ وَ صَلِّی اللهُمَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ و عَلیٰ آلِهِ الطَّیبین الطّاهِرین .* 🏴🏴🏴🏴

🖤 چهار شنبه 🖤 🖤 یا حیُّ یا قیّوم 🖤 برتو ای ام البنیـن مادر روضه صلوات بر مادر با وفـای ســـــقا صلوات رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات آن چهـار شهید و مـادر پاک سرشت بر گلشــــن و باغبـانِ والا صلوات ▪️شهادت حضرت ام البنین تسلیت▪️ سلام صبحتون پر از معنویت 🖤

صلوات خاصه امام رضا علیه السلام 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏ 🌹 بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى #چهارشنبه_های_امام_رضایی https://eitaa.com/gahe_ashegi

همایش تکریم مادران و همسران شهدای بخش قلعه نو چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۰/۰۶ حرکت از مقابل مسجدالزهرا(س) راس ساعت ۱۸ لطفا اطلاع رسانی گردد

دوستان این برنامه رو شرکت کنید دیشب مسجد اعلام کرد ماشین هماهنگ شده بعد از نماز مغرب میارن

واسه این برنامه انتظامات میخواستن جواب مثبت ندادم دیروز یکی از دوستان گفت انتظامات شدی گفتم نه دیگه اگه من انتظامات بشم کی عکس و فیلم بگیره براتون 😁 پس انشالله امشب هم مثل دیشب دست پر برمیگردم براتون گزارش میزارم تو کانال☺️

خاطرات آزادگی قسمت یکصد و پنجاه و هشتم

#قصه_خاطرات_آزادگی قسمت یکصد و پنجاه و هشتم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ... خدایا هیچ توفیقی جز از جانب تو نداشته‌ام و بر کسی جز تو تکیه نمیکنم ، پس اعضایم را برای اطاعت از خودت نیرو بخش و با گشاده کردن سینه‌ام و نیرو بخشیم به صبر ، بر من منت گذار) سپس سرم را بالا گرفته و گفتم : (الاحتلال البعثی الذی تجاوز الحدود و هدم المخافر الحدودیه و احتل الخرمشهر و المدن الاخری و قرائنا السکنیة و قتلوا الابریاء و سفکوا الدما و اغتصبوا النساء و البنات العفیفات و سرقوا اموال الناس! هدموا المبانی و البنیة التحتیة) اشغالگران بعثی که از مرزها عبور کردند!  پاسگاههای مرزی را منهدم کردند ! خرمشهر و شهرهای دیگر و روستاهای مسکونی ما را اشغال کردند ! بیگناهان را کشتند و خونریزی کردند ، به زنان و دختران پاکدامن تجاوز کردند ، اموال مردم را سرقت کردند و ساختمانها و زیرساختها را نابود کردند! ....این جملات را چنان تند ، با قاطعیت و پشت سر هم گفتم که خمیس و صباح نتوانستند سخنم را قطع کنند!!!  و من ضمن ادای آن جملات خدا را شکر میکردم که به من توان سخن گفتن داده است ،  من در آن لحظه خود را برای عواقب آن سخنان آماده کرده بودم ، یا شاید به این دلیل که احتمال زنده ماندن و خلاصی خود از آن جهنم را نزدیک به صفر میدیدم دست از جان شسته و آماده‌ی شهادت بودم! پس از این سخنان برای چند ثانیه بین ما سکوت برقرار شد و گویا خمیس داشت همه‌ی توانش را برای حمله به من جمع میکرد!!! با گذشت این چند ثانیه ناگهان از جا کنده شده و با همه‌ی توان با کابل و لگد به من حمله کرد!! او در اوج عصبانیت بود و صباح را هم به یاری طلبید ، و آن دو آنقدر مرا زدند که تقریبأ همه‌ی زخمهای تنم تازه شد و پوست و خون خشک شده بر روی زخمها همراه با ضربات کابل کنده شد و در نهایت هم وقتی کاملأ بیحال و تهی از انرژی بر زمین افتاده بودم خمیس قسمت جلوی پوتینش را در دهانم فرو کرد و آنقدر فشار داد که گوشه‌ی لبهایم پاره شده ، دهانم پر از خاک و ماسه و خون شد و تا مرز خفگی رفتم !! اما آنها رهایم کردند!!  خدای را شکر کردم که گرمای شدید هوا آن دو را زودتر از من از نفس انداخت و من دور شدن آنها را دیدم و سپس از حال رفته و بیهوش شدم ، ....... با پاشش آبی بر صورت خود بهوش آمدم در حالی که آفتاب از میانه‌ی آسمان گذشته بود و من با تن لخت زیر تابش مستقیم پرتوهای آفتاب احساس پختگی میکردم!! پاشیدن آب کار یکی از مترجمین بود که خمیس به او گفته بود بدون هیچ کلام و حرفی فقط مرا بهوش آورده و سطل پر از آب را کنارم بر زمین گذاشته و برگردد ، .... ادامه دارد ....

به به چه آشی شده دوستان امروز به نیت سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله درست کردن و سر دیگ برامون دعا کردند انشالله خداوند به ابروی خانم ام البنین سلام الله حاجت همه دوست داران را بر آورده به خیر بفرمایند #کدبانو #روزمره