eitaa logo
گاه عاشقے
122 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
6 فایل
﷽ سلام خیلی خوش اومدید ✨🌱 @gahe_ashegi خوشحال میشم پیشنهاد ، انتقاد و نظراتتون رو با ما مطرح کنید . @takladani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت لبخند☺️☺️☺️☺️👇👇👇
میگفت قبل از شوخی ، نیت تقرب کن و تو دلت بگو دلِ مومنُ شاد میکنم ، قربة اِلی الله 😂😁😂 این شوخیاتم میشه عبادت😁🌱' |•شهیدحُسین‌معزغلامـے
این مـرد به بچه هایش گفته : " منو در حالـت خـواب نقاشی کنید "😂 تا که خودش بتونه یکم راحت بخوابه😂 😁😁😁😁👏🏻👏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم ، سالها پیش وقتی که برای عملیات والفجر مقدماتی در جنگل امغر مستقر بودیم و تمرینات سنگین آمادگی جسمانی را با راهپیمائیهای شبانه با سلاح و تجهیزات انجام میدادیم ، در پایان یکی از این راهپیمائیها و بعد از اقامه نماز جماعت صبح وقتی که نشسته و در حال بستن تجهیزات انفرادی خود بود او را دیدم ، برای اولین بار بود که به جبهه میآمد ، قبل از آن در پایگاههای بسیج و مراکز آموزشی خدمت میکرد ... اینک اما به عنوان رزمنده ی بسیجی و در قالب گردان صف اهواز به جبهه آمده بود. از دیدن چهره نورانی او در آن هیبت خیلی خوشحال شدم ، به طرفش رفتم ، با دیدن من از جا برخاست ، او را در آغوش کشیدم ، پیشانی و صورتش را بوسیدم و احوالش را پرسیدم ، چنان سخن میگفت که گویی هیچ تعلقی به این دنیا ندارد! به مسافری میماند که در حال برگشت به وطن است بی هیچ دلبستگی و توجهی به محل سفر ، عاشقانه و سبکبال از خدا میگفت و از تکلیف و لبیک به امام و نصرت دین خدا و شوق شهادت و... بسان عارفی زاهد دل از دنیا بریده بود و برای پیمودن مسیر منتهی به شهادت مصمم بود ! آن سطح از پختگی فراتر از سن یک نوجوان بود و شاید بازتاب دم مسیحایی امام خمینی بود که عاشقان نوجوان خود را آنگونه متحول کرده و به عرفان رسانده بود! ... چند روز بعد و در عملیات والفجر مقدماتی شنیدم که به سختی مجروح شده به عقب منتقل شده است!!  تا چند روز نمیتوانستم منطقه را ترک کنم و جز اشک فراق و دعا برای سلامتی او کار دیگری نمیتوانستم بکنم ، چندین روز دیگر را هم در جبهه ماندیم و من هنوز درگیر بودم و نمیتوانستم به دیدار او بروم!  فقط با واسطه ، جویای احوالش میشدم ، تقریبأ دو هفته از مجروحیت او گذشته بود که من امکان ترک جبهه را پیدا کردم ، میدانستم ابتدا به تهران و سپس با هماهنگی انجام شده به تبریز اعزام و در بیمارستان ۲۹ بهمن بستری شده است ، بی هیچ تدارک و پیش بینی و با لباسهای خاکی جبهه و بدون مراجعه به منزل مستقیمأ با قطار و اتوبوس خود را به تبریز رسانده و در بیمارستان به دیدنش رفتم ، سر و هر دو دستش باند پیچی شده بود! آه خدای من در این دو هفته چقدر تکیده و نحیف شده بود ! رنگ به رخسار نداشت! و صورت نورانیش در رنگ سفید پانسمان و ملحفه گم بود ! اما همچون همیشه چهره ای خندان ، بشاش و پرنشاط داشت ، چقدر دوست داشتم او را محکم در آغوش بگیرم اما وضعیت جسمانی او اجازه نمیداد ، با بغضی شکسته در گلو سلام و احوالپرسی کردم و صورت و دستهای باند پیچی شده اش را بوسیدم ، دستی بر تن نحیفش کشیدم و چگونگی مجروحیت او و دلیل اعزامش به تبریز را پرسیدم ، میگفت در همان دقایق اولیه ی عملیات اصابت یک گلوله ی توپ در نزدیکی ستون نیروها او و چند نفر دیگر را طعمه ی ترکشهای سنگین کرده و از پای انداخته بود و چند نفر هم شهید شده بودند! مجروحین پس از رسیدگی مختصر اولیه توسط امدادگران گردان ، با آمبولانس به اهواز منتقل شده و او به دلیل شدت جراحات از طریق فرودگاه به تهران اعزام شده بود ، دست راست او از ناحیه آرنج و دست چپ او از ناحیه ی مچ و ساعد مورد اصابت ترکش قرار گرفته و کاملأ خرد شده بودند و یک ترکش کوچک هم به پیشانی او اصابت کرده و زخم کوچکی ایجاد کرده بود ، میگفت : در تهران و در بررسی اولیه احتمال بازسازی و حفظ دستان را بعید میدانستند ، بر همین اساس بلافاصله اقدامات لارم و هماهنگیهای پزشکی و سیاسی برای گرفتن پاسپورت و ویزای درمانی و اعزام وی به انگلستان از طریق یکی از آشنایان انجام شد اما او با این کار بشدت مخالفت کرده و گفته بود من مجروح دشمنیهای انگلستان هستم! چگونه برای درمان زخمی که دشمن بر من زده به خودش مراجعه کنم ؟!! همه تلاشهای انجام شده برای اقناع او و کسب موافقتش برای اعزام بی نتیجه ماند و ناگزیر عکسهای رادیولوژی دستان او به چندین بیمارستان داخلی در شهرهای مختلف ارسال گردیده  و در نهایت بیمارستان ۲۹ بهمن تبریز برای ترمیم و بازسازی دستان او اعلام آمادگی کرده بود ، در نتیجه پس از چند روز از تهران به تبریز منتقل شده و بلافاصله تحت درمان قرار‌گرفت ، در مدتی حدود چهار ماه بستری مداوم ، هفده بار تحت عمل جراحی سنگین قرار گرفته و تکه های استخوان لازم از لگن و پوست مورد نیاز نیز از رانهای او برداشت شده و به دستانش پیوند زده شد ، پس از درمان این جراحتها و بهبود نسبی یک بار دیگر در عملیات بدر و یک بار دیگر نیز در عملیات کربلای چهار مجروح شد و در نهایت در حالی که هنوز زخمهای کربلای چهار را بر تن داشت در عملیات کربلای پنج با بر تن کردن ردای شهادت به آرزوی دیرین خود رسیده و به خدا پیوست ، روح شهیدان شاد ، یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد! ...... ....ما برای اینکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم.... ذره ای از خاک وطن و میراث شهیدان را در مقابل همه ی دنیا نخواهم داد!!! 😔🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 در انتهای شب د💔لت را به خدا بسپار 🌻