#روزمره این روزا خیلی دلم زیارت امام رضا ع رو میخواست به دلم افتاده بود هر جور شده برم یادم افتاد دخترم چقدر دلش می‌خواست با مدرسه بره مشهد و گفتم نه راستش تو شرایط و موقعیت نامناسبی بودیم که مدرسه اعلام کرد و گفتم نه گذشت تا هفته قبل گفت بامدرسه خودمون که نگذاشتی بگذار با مدرسه دختر عمه اش بره گفتم نه خودم تابستان میبرمت دوشنبه یهو زد به سرم زنگ بزنم مسولین که دارن دختران مدرسه دختر عمه اش رو میبرن که باهم دوست بودیم گفتم اگه یک درصد امکان داشت اسم دخترم و بنویس گفت فردا ظهر حرکت هست و الان من سر راه گفتم اگه بهم نه بگی هم اصلا ناراحت نمیشم من به قسمت اعتقاد دارم قسمتش بشه همین امشب کنسل ی پیدا میشه خلاصه آخر شب گفتن که میتونه بیاد . دلم راضی شد که بکی رو از طرف خودم فرستادم برا عرض ارادت خدمت آقا قراره دخترم کولاک کنه بجای من😉😊 گفتم نماز شب هم یدونه بخونه😀😰 امام رضا اینجور مهربونه و اینجور می‌طلبد فقط کافیه خالص بخوای #چهارشنبه_امام_رضا_ع #زیارت #دخترجان @gahe_ashegi

خاطرات آزادگی قسمت هفتادم

#قصه_خاطرات_آزادگی قسمت هفتادم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ... نگاهم را درون سلول چرخاندم ، حدود سی نفر اسیر گرسنه ، تشنه ، بیمار ، برهنه و مجروح در سلولی تنگ و تاریک کنار هم ایستاده بودند حتی برای نشستن هم فضای کافی نداشتند گوشه ی کوچکی از سلول را برای چند نفر پیرمرد و مجروح خالی کرده بودند که آنها بتوانند بنشینند و بقیه با تکیه بر دیوار و چسبیده به همدیگر سرپا ایستاده و به تعبیر عراقیها در حال استراحت بودند!!! از کار خود برای دیدن وضع آنها پشیمان شدم ، درد آنها را دیدم اما از اینکه نمیتوانستم کاری برایشان بکنم شرمنده و دلگیر شدم!! حال خودم هم رو به وخامت میرفت دردها امانم را بریده بود!! ضعف و سرگیجه داشتم ، نفسم تنگ بود و سینه ام بشدت میسوخت ، اسرای تشنه ی سلول آب میخواستند! یکی از اسرایی که ساعتی پیش سقای دیگران شده بود در میان اسرای آن سلول بود به سختی از میان جمعیت جلوتر آمد و خودش را در مقابل من قرار داد !! نگاهمان که گره خورد به آهستگی گفت که در انتهای راهرو توالت و شیر آب هست و از من خواست که بررسی کنم ببینم راهی برای رساندن آب به اسرا پیدا میکنم یا نه ؟! نمیخواستم ناتوانیم را ببینند و ناامید شود!! گفتم که میروم ببینم و برگردم !! روزنه را بستم و دست بر دیوار و پای کشان بر زمین به سمت توالتها رفتم !! به توالتها که رسیدم اولین و دومین شیر آب را که باز کردم متوجه شدم آب را از بیرون ساختمان بسته اند و آبی در لوله ها نیست ، بزحمت خود را به جای اولیه رسانده ، تکیه بر دیوار داده و نشستم ، شدت ضعف و درد حالتی بین خواب و بیداری در من ایجاد کرده بود!! ضعف ، پلکهایم را به هم میرساند اما درد ، خواب را از چشمانم میگرفت ، محفوظاتم از دعا و قرآن را مرور میکردم و سعی داشتم آرام و شکیبا باشم ، بالاخره برای لحظاتی که نمیدانم چقدر طول کشید به خواب رفتم ، بیدار که شدم به فکر ادای نماز صبح افتادم ، در آن ساختمانی که هیچ روزنه ای به بیرون نداشت تشخیص زمان ممکن نبود ، داخل ساختمان هم مانند بیرون آن سیمانی و خشن بود ، درب اصلی ساختمان رو به غرب باز میشد ، .... ادامه دارد...

#روزمره راستی اینم دلیل غیبت امروز بالاخره کارای حوزه تمام شد و اولین کلاس امروز برگزار شد خیلی مفید بود و خدا رو شکر از رزق امروز رزق خوب که فقط چلو کباب نیست گاهی یه کلاس یه آموزش مفید از ده پرس غذای خوب بهتره 🥰🥰@gahe_ashegi راستی اینجا گفتم حقوق کمه گفتن میری بسیج مفتی کار میکنی 😀 تو دلم گفتم چه ربطی داره😳 بسیج کار برا خداست اصلا تعیین کردن نمیخواد خودش آنقدر بهت میبخشه که مشتاق میشی دفعه دیگه زودتر بری اصلا قابل قیاس نیستن اینا باهم.🌃 نتیجه سطح سواد به مدرک نیست سوادی که خدا بهت میده باید #نکته ماه ذی القعده بری مشهد پابوس امام رضاع و بگی با امام رضا ع ضامن شو خدا از اون علم و ادب و فرهنگی که اول به پیامبر ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله عطا کرد و بعدش به بقیه اهل بیت ع به منم عطا کنه برای بچه ات هم میخوای همینطور ذی القعده ببرش خدمت امام . منم برا پسرم همان کار و کردم 😊 راستی ذی القعده نزدیکه حتما یه سفر برو مشهد یک ماه فرصت داری فقط کافیه اراده کنی و ازشون بخوای @gahe_ashegi

ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست . آن‌قدر دقیق است که در سایه‌اش همه چیز سر موقعش اتفاق می‌افتد . نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر . برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست، یک زمان مردن ... #به_وقت_عاشقی #وقت_اذان #التماس_دعا @gahe_ashegi

به این میگن آدم پخته چون مثل پیرمردا می‌خنده😂😂 🦋🌸🦋🌸 ╰〰⊰🍂☀️〰🍁 @gahe_ashegi

✍رفقا حواستون باشه! دارند برای ظهور امام عصر عجل الله یارگیری میکنند. #حاج_حسین_یکتا __آمدم دنیا برای دیدنت یابن الحسن ورنه با این مردم دنیا چکاری داشتم #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج به حق #زینب_کبری_سلام_الله_علیها شـبـتــون_بــخــیــر @gahe_ashegi

سلام ارباب خوبم...♥️✋ قلبم‌ فقط براے حسـین‌بن فاطمه است.. مجنون کربلای حسـین بن فاطمه است.. این آتشی که در جـگرم شعله میکشد.. ازبرکت نگاه حسـین‌بن‌فاطمه است السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَيْنِ #صبحتون_حسینی @gahe_ashegi

دلم میخواد برم حرم یه هفته اونجا بمونم ....😰

#خصوصی فقط برای کانال و گروه های خودمون پویش و ختم قرآن خواهشا جای دیگه صادر نشه اسم استاد رو اگه میدونید جایی گفته نشه استاد اجازه دادن فقط برای گروه های خودمون ضبط کنیم ممنونم از همکاریتون⚘️🙏☝️ @gahe_ashegi

🚨اقدام عجیب وبیشرمانه ی مدیر کوروش مال در همراهی با عمله های سه دلاری جنبش ولنگاری. 🔻برای شما هم سواله که با وجود نگهبان جلوی درب کورش مال چرا وضعیت داخل اینقدر افتضاح هست؟! ♨️برای پاسخ این سوال، دوربین مخفی رو «تا انتها» ببینید 👆👆

سالروزشهادت مدافع حرم #سیدرضاطاهر سید رضا عاشق ولایت بود و علاقه ی زیادی به مقام معظم رهبری داشت و خود را با افتخار، سرباز آقا می دانستند فرازی از وصیت نامه 🌷شهید سید رضا طاهر🌷 حال که زعامت این کشتی پر تلاطم به دستان با کفایت رهبر عزیزتر از جانم افتاده وایشان نیز به حق آن را سکانداری نموده ایشان را در این امر یاری کنید تا بار دیگر علی تنها نماند . پنجشنبه و یاد شهدا روح مطهر ایشان و شهدا راباصلوات شاد کنید #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ #پنجشنبه_های_دلتنگی #شهدا

خاطرات آزادگی قسمت هفتاد و یکم

#قصه_خاطرات_آزادگی قسمت هفتاد و یکم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ... راهروی ورودی ساختمان سه متر عرض داشت و در میانه ساختمان واقع شده بود از هر سمت آن دو راهرو به سمت شمال و دو راهرو به سمت جنوب منشعب میشد که عرض هر یک از این راهروها دو متر بود در انتهای هر کدام از این راهروها شش چشمه توالت در یک ردیف و در کنار راهرویی به عرض دو متر ساخته شده بود ، در مجموعه توالتها و با وجود پیشبینی و تعبیه ی لوله های آب و فاضلاب جای سنگهای روشویی خالی بود ، در بالای هر مجموعه از توالتها و در محل تلاقی دیوار با سقف دو دستگاه هواکش برقی خاموش و ظاهرأ از کار افتاده با ابعاد چهل سانتیمتر بر روی دریچه هایی با همین ابعاد که در میانه ی آن چند شمش فولادی کار گذاشته بودند نصب شده بود در حد فاصل راهروی اصلی تا توالتها و در هر سمت از راهروها هفت سلول قرار داشت که عرض هرکدام از آنها دو و نیم متر ، طولشان سه متر و ارتفاعشان حدود چهار متر بود هریک از سلولها دربی فلزی با عرضی حدود یک متر و ارتفاعی حدود دو متر داشت که در وسط عرض سلول بوده و به سمت داخل آن باز میشد ، روی هر یک از درها یک دریچه ده در بیست سانتیمتر تعبیه شده بود که فقط از سمت راهرو امکان باز شدن داشت ، در میانه ی ارتفاع هر یک از دربها دو حلقه ی فلزی محکم وجود داشت که یک قفل آویز در آن قرار گرفته و قفل شده بود ، بالای درب هر سلول و در فاصله بیست سانتیمتری از سقف هم یک روزنه ی چهل در چهل سانتیمتر بود که یک شبکه فلزی محکم از شمش فولادی در وسط آن کار گذاشته بودند ، در داخل سلولها چراغ روشنایی نبود و تنها منبع روشنایی ساختمان ردیف چراغهای حبابیِ کم نوری بود که در مقابل درب هر سلول و در سطح موازی با روزنه های بالای دربها از سقف راهرو آویزان بود و بخشی از نور آن از همان روزنه به داخل سلول نفوذ میکرد ، هوا در آن فصل به خودی خود گرم و مرطوب بود و قرار گرفتن بیش از هزار و دویست نفر در ساختمانی که تنها روزنه ی تبادل هوای آن تهویه های خاموش توالتها بود فضای داخل ساختمان را بشدت سنگین و آلوده کرده و تنفس را واقعأ مشکل میساخت ، میدانستم وضعیت هوای درون سلولها از هوای راهرو بدتر است و اسرای درون آنها شرایط سختتری دارند اما جز دعا و استغاثه به درگاه خدا کار دیگری از من ساخته نبود .... ادامه دارد...

🌼#السلام_علیک_یا_اباصالح_مهدی_عج_ادرکنی 🌼عاقبت وقت خوش 💠ديدار مهدی (عج) ميرسد 🌼پرتو رخشنده 💠رخسار مهدی (عج ) ميرسد 🌼ميشود دنيا همه 💠عـدل و صفـا و يکدلی 🌼وقت فيض از نعمت 💠بسيار مهدی (عج) ميرسد #الّلهُـمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج @gahe_ashegi

جمعه ها روز من و تو ميشود باز دلم غرق تمنا میشود 🌺ترانه عشق #صبح_مهدوی #امید @gahe_ashegi