خاطرات آزادگی یکصدمین قسمت

#قصه_خاطرات_آزادگی یکصدمین قسمت بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری .... بعد هم به خمیس گفت سریعأ درخواست آمبولانس کرده و ترتیب انتقال مجروحین و بیماران را به بیمارستان بدهد و البته همینطور که مترجم تند و تند صحبتهای سرهنگ را با صدای بلند ترجمه میکرد! سرهنگ هم در خلال صحبتهایش مرتب نگاهش را به سمت اسرا میچرخاند تا عکس العمل آنها را نسبت به سخنان خود ببیند !! سپس از سرگردِ همراه خود خواست که اسامی و مشخصات اسرا را در فرمهایی که در کلاسور هست ثبت کند ، و رو به اسرا هم گفت که ما میخواهیم به هر‌ کدام از میهمانانمان در شأن مسئولیتی که در جبهه داشته اند خدمت کنیم و درخواست کرد که برای ثبت در فرمها اطلاعات صحیح ، درست و کاملی به سرگرد بدهند و اضافه کرد که ما میرویم و ساعاتی دیگر پس از پایان ثبت نام اسرا برمیگردیم تا بیشتر با هم صحبت کنیم !! بعد با لحنی که بوی تهدید میداد اضافه کرد : انتظار داریم در جریان ثبت نام مشکلی پیش نیاید!! این را که گفت رویش را از ما برگرداند که برود ، پس از ادای احترام سرگرد و بقیه نظامیان حاضر ، دو سرهنگ به طرف ساختمان مجاور رفتند و سرگرد چند برگه را از توی کلاسور برداشت ، روی تخته شاسی گذاشت و به طرف صفوف اسرا آمد ، در اولین اقدام از مترجم خواست که مجروحین کنار دیوار را به جلوی صفوف بقیه ی اسرا منتقل کنند و هیچکس خارج از صف باقی نماند! مترجم بلافاصله اقدام کرده و با کمک چند نفر دیگر همه ما را کشان کشان به ابتدای صفوف منتقل کرد! شدت تشنگی و گرسنگی و گرمای هوا کم کم اسرا را به ستوه آورده و آنها را به ناله کردن وا داشته بود این ناله های جمعی به همهمه ای تبدیل شد که کنجکاوی سرگرد را برانگیخت!! رو به خمیس ، عدنان و مترجم کرد و دلیل همهمه ی اسرا را پرسید ولی آنها بجای پاسخ دادن سعی کردند با داد و فریاد و تهدید اسرا را ساکت کنند من که بر خلاف اسرای سالم که روی دوپا نشسته بودند مانند بقیه ی مجروحین روی زمین ولو شده و تاب نشستن نداشتم دستم را به طرف سرگرد بالا بردم تا توجهش را جلب کنم و اجازه ی صحبت بگیرم ، خمیس و عدنان با اشاراتی تهدیدآمیز سعی کردند مرا وادار به سکوت کنند اما سرگرد که متوجه من شده بود پرسید : شما عربید ؟! از اهالی عربستان ؟!! میتوانی عربی صحبت کنی ؟! گفتم من عرب نیستم! اهل خوزستان هستم و میتوانم عربی حرف بزنم!! سرگرد نگاهی به خمیس و عدنان کرد و اشاراتی بین آنها رد و بدل شد !! بعد نگاهش را به سمت‌ من برگرداند و گفت حرفت را بزن!! موضوع چیست ؟!! به خدا توکل کرده و سعی کردم بدون اینکه به او نگاه کنم ، تند تند صحبت کرده و اجازه ندهم کلامم را قطع کنند!.. . ادامه دارد...

عشق جانم امام زمانم❤️ مهــــــــدی جــان! هر زمان که می گوییم : " العجل یا مولای یا صاحب الزمان " زمزمه هایت را میشنوم که میگویی: 🌾صبر کن چشم دلت نیل شود می آیم 🍂شعــر من حضـرت هابیـل شـود می آیم 🌾 قول دادم که بیایم به خدا حرف نیست 🍂 دلــ❤️ به آیینـــه که تبـدیل شود می آیم العجل یا مولای ........... العجل 😔 مولایم!!! ﻏﯿﺒﺖ ﮐـــــــــــــﺒـــــــﺮﯼِ ﺗﻮ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ... ﻏﻔﻠﺖ ﮐـــــــــــــﺒـــــــﺮﯼِ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ ✋!! ❣اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج❣

دعا در حق دیگران🤲 حکایت: ابراهيم بن هاشم نقل می کند عبدالله جندب را در حالی ديدم در موقع عرفات، حال هيچ كس را بهتر از او نديدم پيوسته دست هاي خود را به سوي آسمان بلند كرده و آب ديده اش بر روي او جاري بود تا به زمين مي رسيد. چون مردم فارغ شدند، به او گفتم در اين پايگاه وقوف هيچ كس را بهتر از تو نديدم. گفت به خدا قسم دعا نكردم مگر براي برادران مؤمن خود زيرا كه از امام، موسي بن جعفر(ع) شنيدم، هركس دعا كند براي برادران مؤمن خويش پشت سر آنها، از عرش ندا رسد كه از براي تو صدهزار برابر باد. به خدا قسم دست برندارم از صدهزار برابر دعا فرشتگان كه قطعاً مستجاب و مقبول است. براي يك دعاي خودم كه معلوم نيست مستجاب شود يا نه. منتهي الامال، ج2، ص ۱۶۴ #التماس_دعا🤲 ♦️این روزا دعا برای یکدیگر رو یادمون نره من برا شما، شما برای من #شبتون_پرازخیروآرامش @gahe_ashegi

دلیل دلگیری عصر جمعه 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ @gahe_ashegi

#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی_عج اللهم عجل لولیک الفرج🙏 سلامتی وتعجیل در فرج حضرت مهدی صلوات🌺 #امام_زمان #روزتون_مهدوی @gahe_ashegi

#شنبه_های_نبوی ☘کسی که شهرت او رحمت للعالمین باشد... یگانه آینه‌دارِ، خدا، روی زمین باشد... ☘چه توصیفی از این بهتر، پیمبر باشی و نامت: رسول مهربانی‌ها، نبی باشد، امین باشد... #من_محمد_را_دوست_دارم #نحن‌فداک‌یا‌رسول‌الله @gahe_ashegi

💢سه سوال در باب ولایت #ولایت #غدیر حضرت علی💚 علیه سلام @gahe_ashegi

🌸✨شروع هفته تون را پُر برکت کنید ⚪️✨روزتـون رو معطر کنید 🌸✨نفستون رو خوشبو کنید ⚪️✨به ذکر صلوات بر حضرت محمد(ص) 🌸✨و خــانــدان مــطــهــرش 🌸✨بـرای امـروزتـون بـرکـتـی عظیم ⚪️✨و معجزه هایی بی دلیل آرزومندم 🌸✨اَللهُمَّ صَلِ عَلی مُحَمَّد ⚪️✨وَ آل مُحَـــمَّد 🌸✨وَ عَجِّـــــل فَرَجَهُـــــم ⚪️✨وَالعَن اَعدائـــــهُم اَجمَعین @gahe_ashegi

دلت که گرفت‌ با کـسـی‌ درد و دل‌ کن‌ که آسمـانی باشـد.‌‌ این‌ زمیـنی‌ها‌، در کار خود نیـ‌ز مـانــده‌اند ‌!!! #شهدا_شر_منده_ایم ❤️ @gahe_ashegi

خاطرات آزادگی قسمت صد و یکم

#قصه_خاطرات_آزادگی قسمت صد و یکم بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا یی که حیات و مماتمان بدست اوست خاطرات اسارت آزاده ی عزیز آقای حاج حسین اسکندری ... گفتم ما گرسنه ، تشنه ، برهنه ، مجروح و بیمار هستیم ! پزشک و دارو نداریم! از عصر دیروز که با آفتابه !! کمی آب گرم خوردیم دیگر آب و غذایی به ما نداده اند!! شبها آب را به روی ما میبندند!!! الآن هم که شما یک نفری‌ میخواهید این همه اسیر را ثبت نام کنید!! و معلوم نیست این کار چند ساعت طول بکشد و ما مجبوریم همچنان تشنه و گرسنه بمانیم!! چهار نفر از اسرا دیشب شهید شدند!! و جنازه ی آنها الآن زیر آفتاب است!! شب قبل هم چهار نفر دیگر شهید شده بودند!! چند دقیقه پیش سرهنگ گفتند که ما میهمان رهبری عراق هستیم!! شما اگر با میهمانان رهبر خود اینگونه رفتار میکنید!! پس با میهمانان خودتان چه رفتاری دارید ؟!! خمیس که از شدت عصبانیت در حال انفجار بود همچون گرگ زخمی به من حمله کرد و در حالی که فریاد میکشید : قتلاکم اموات!! مو شهداء!! (کشته های شما مُرده اند نه شهید!!) لگدی پراند که اگر دستانم را سپر صورتم نمیکردم قطعأ ترکیب فک و دندانهایم را بهم میریخت!! سرگرد که انتظار این وضعیت را نداشت دستپاچه شد!! ابتدا از خمیس خواست که دخالت نکند و مرا به حال خود بگذارد و سپس رو به من گفت : البته که میهمان هستید!! و ما الآن اینجا هستیم که مشکلات شما را حل کنیم !! برای حل مشکلات هم اول باید شما را ثبت نام کنیم تا بتوانیم برابر آمار برای شما جیره ی غذا بگیریم و به شما خدمت کنیم !! بعد دوباره رو به خمیس کرده و از او خواست برود و رسیدن ماشین غذا و اعزام آمبولانس برای انتقال مجروحین را پیگیری کند!! از عدنان هم خواست که برود چند سطل برای آب دادن به اسرا تهیه کند!! با رفتن خمیس و عدنان اوضاع کمی آرام شد!! سرگرد مترجم را کنار خود خوانده و از او خواست صحبتهایش را با دقت ترجمه کند! بعد اضافه کرد که خدمات ارتش قهرمان ما!! به اسرا متناسب با مسئولیت و درجه ی آنان فرق میکند!! امراء (فرماندهان) ، ضباط (افسران) و حراس خمینی (پاسداران) باید خدمات بیشتری بگیرند!! بنابراین اسرایی که در جبهه پست فرماندهی یا مسئولیتی داشته اند از صف خارج شده و اعلام کنند تا به محل بهتری منتقل شده و اسباب آسایش آنان فراهم شود !! بقیه ی اسرا هم به سئوالاتی که از آنان میشود با دقت پاسخ دهند که ثبت نام سریعتر تمام شود و همه ی ما از این آفتاب و گرما خلاص شویم !! سرگرد دقیقأ بالای سر من ایستاده بود و نمیشد با کلام مانع فریبکاری او شده و فرماندهان ، افسران و پاسداران را از معرفی خود برحذر دارم!! ... ادامه دارد...

🎥🔞 از دیروز کاروان های همجنس بازها توی فرانسه و آمریکا و کانادا راه افتادن توی خیابون های شهر همشون لخت مادرزاد جلوی بچه ها و کودکان در حال کثافتکاری ... این یه گوشه از نتیجه ارزش‌ها و آرمان‌های زن زندگی آزادیه در دنیای آزاد از اخلاق غربه ... انتهای زن زندگی آزادی شون🤮 #آخرالزمان #بازگشت_قوم_سدوم #تمدن_نکبت #دگرباشان #سقوط_انسانیت #لشگریان_ابلیس

#اطلاعیه سلام دوستان تکمیلی آموزش شنا در استخر فیروزان به شرح زیر میباشد آموزش شنا در ده جلسه #روزهای_زوج (شنبه دو شنبه چهار شنبه) ساعت ۸ و نیم تا ۱۰ ونیم صبح برقرار است هر فرد فقط دو جلسه حق غیبت موجه دارد و جبران این دو جلسه رو میتونه بیاد در واقع دوره ۱۲ جلسه ای تشکیل می‌شود کسانی که همه ی ده جلسه اموزشی رو بیایند دو جلسه آخر اگر دوست داشته باشن بیان باید هزینه تفریحی پرداخت کنند و بیایند ♦️هزینه آموزش گروهی ۷۵۰ ♦️نیمه خصوصی یک میلیون که در ♦️#دو قسط پرداخت می کنید #قسط اول👈 جلسه اول موقع ثبت نام و👈 #قسط دوم بعد از شش جلسه ♦️سرویس رفت و برگشت مینی بوس گرفتم براتون روزی👈۳۰ تومان ۱۵ رفت و ۱۵ برگشت برای جلسه اول تعداد بیشتر باشه احتمالا کمتر بشه برای مینی بوس سه ایستگاه در نظر گرفتیم ایستگاه اول مسجد ایستگاه دوم روبروی مدرسه ایستگاه سوم سر کوچه رهبر #لوازم مورد نیاز ♦️مایو همراه با کلاهش لقمه نان و پنیر کلاه یا روسری حتما همراه داشته باشید ♦️برای تفریحی فقط همراهان آموزشی میتونن همراهشون بیان و از سرویس استفاده کنند @gahe_ashegi

#السلام_علیک_یااباصالح_المهدی_عج #صبحت‌بخیرمولای‌ من ... سلامی از من ... ... به تو ... که امن‌ترین جان پناهی ، زلال‌ترین چشمه‌ای ، پربرکت‌ترین بارانی ، بهترین طبیبی ، چاره‌سازترین رفیقی ... و ... مهربان‌ترین پدری ... سلام تمام زندگی‌ام ... ... مهدی جان ...🏝 #الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَـــ‌الْفَـــرَج #امام_زمان