eitaa logo
گاهی...قلم...
379 دنبال‌کننده
122 عکس
19 ویدیو
0 فایل
یا ابا صالح ادرکنی.... دست نوشته های م. رمضان خانی انتشار مطالب با ذکر منبع حلال است. ارتباط با نویسنده @maede_68
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی می نشینم روبروی اینجا که نیستی! یک سینی می آورم با دو استکان... اولی را برمی دارم و به جای خالی ات خیره می شوم! سکوت می کنم و منتظر آمدنت می مانم. بخار چای زنگ خانه ات را به صدا در می آورد! و تو می آیی و درست روبرویم می نشینی... لبخند می زنی برای ضیافت دونفره مان. اما من دلتنگم... لبخندم نمی آید! و بغض می نشیند زیر گلویم. خیره نگاهم می کنی. خیره تر پاسخ می دهم! اشکم می چکد و تو هنوز هم لبخند می زنی! دستانم می خزد دور استکان و تو در آغوشمان می گیری... چشم هایم را می بندم و نفس می کشم. به اندازه تمام غیبت هایت! زمزمه می کنی: _من؟ یا تو؟ سرم پایین می افتد... _من... از ذهنم می گذرد کاش کمی از خستگی هایم را برداری. بی آنکه به زبانم بلغزد «باشه ای» می شنوم... لبخند می زنم... نرم نوازشم می کنی... _آروم شدی؟ عمیق نفس می کشم... چشم هایم را باز می کنم. استکان هنوز دستم است و چای تو مثل همیشه سرد شده. خیره می شوم به جای خالی ات! عطر حضورت نگاهم را تا آسمان بالا می کشد. ممنون که در این شب دلتنگی، با بنده ات پشت یک میز نشستی... ممنون که آمدی معبودم! ✍م. رمضان خانی @gahi_ghalam