#فیلم_نوشت
میگویند دیکتۀ نوشته نشده بیخطاست ولی هر شخصی بخواهد دیکته بنویسد، سطحی از سواد و ابزار نوشتن را فراهم میکند. بعد از چهلوچند سال فیلمی به محوریت حضرت معصومه (علیهاالسلام) ساخته شد؛ و آنقدر ضعیف بود که آدم هزاربار میگوید کاش همین هم ساخته نمیشد!
متولیان امر!
داستان نداشتید؟
امکانات نداشتید؟
توان نداشتید؟
اگر نه ! بیخود کردید چنین محصول ضعیفی ساختید. اگر هم هر کدام از این سه گانه را داشتید که وااسفا!
@gahnevis
هدایت شده از آموزش آبرنگِ مَحیا🌱 🇵🇸
41.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اینبار آبرنگ آقامیری...🎨
#ببینید
برای کسایی که شروع کار هستن انتخاب خوبیه و قیمت مناسبی داره...
•اینجا رنگ ها رو، رو کاغذ آوردم و یه نقاشی کوچیک هم کشیدم
که بتونید رنگ هاش رو بهتر ببینید و برای خرید تصمیم بگیرید.
•یه کم بعضی از رنگ هاش حالت مصنوعی دارن و برای کار نیمه حرفه ای و حرفه ای خیلی پیشنهادم نیست
🌱@mahyanegar
گاه نوشتههایم
و اینبار آبرنگ آقامیری...🎨 #ببینید برای کسایی که شروع کار هستن انتخاب خوبیه و قیمت مناسبی داره... •
اهل تبلیغ کردن نیستم ولی آنچه حال خوب کن است را با خوبان به اشتراک میگذارم.
حالتان خوش
#گزارش_از_یک_کتاب
هشتک ابتدایی این متن را که نوشتم خندهام گرفت. بدون تردید آنچه در ادامه میآید، بیش از آنکه گزارش از کتاب باشد، گزارشکی از مواجهۀ من با این کتاب است.
نسخه اول کتاب، در کیفام بود تا در گاه و بیگاه مفارغت از امور جاری بخوانماش. هربار بهزور خودم را تا میانه فصل سوم میکشاندم. بعد میان من و کتاب فاصله میافتاد و خط داستان در ذهنام تبخیر میشد. دوباره برمیگشتم از اول. سه بار این روند طی شد. راضی نبودم. هر چه با سه اثر قبلی فئودورخان (شبهای روشن، بیچارگان و یادداشتهای زیرزمینی) ارتباط برقرار کردهبودم خمیر مغزم به تنور این کتاب نمیماند.
از خودم شاکی بودم یا فئودور نمیدانم! اما روزی که فلاکس حاوی دمنوش شِوید داخل کیف دهن باز کرد و کتاب شد این تصویر که میبینید. کتاب را که فشار میدادم دمنوش شُرّه میکرد. کتاب شده بود آینه دق. تحمل نکردم و کتاب جدیدی خریدم.
نه داخل کیف که روی میزمطالعه خانه گذاشتماش؛ مانند یک دختر لوس تهتغاری، هوایش را داشتم.
دیروز که از مهمانی برگشتم کتاب را دست گرفتم. هدفون را به گوش گذاشتم و تصمیم گرفتم برای بار چهارم کتاب را شروع کنم. یک نفس. بیتوقف.
خدا خیر دهد همسر جان را. بچهها را ضبط و ربط کرد. و شیرینی قمارباز از ورود مادربزرگ داستان به جانم نشست. چشمهایم میسوخت ولی دل زمین گذاشتن کتاب را نداشتم. برای بار چهارم مات قلم داستایفسکی شدم.
دوست داشتید بخوانید. طاقچه هم نسخه صوتیاش را دارد.
#gahnevis
#کوتاه_نوشتی_از_نویسندگی
▪️آیا لحظهای را که تصمیم گرفتید نویسنده شوید به یاد میآورید؟
همینگوی: نه، من همیشه میخواستم نویسنده شوم.
▪️مادربزرگت باعث شد کشف کنی که میخواهی نویسنده شوی؟
گابریل گارسیا مارکز: نه، کار کافکا بود. وقتی مسخ را در هفده سالگی خواندم، فهمیدم که میتوانم نویسنده شوم.
▪️نوشتن را کی شروع کردید؟
وودی آلن: پیش از آنکه بتوانم بخوانم! پیش از آن، از خودم داستان درمیآوردم.
▪️اولین بار کی فهمیدید میخواهید نویسنده شوید؟
پل استر: تقریباً یک سال بعد از آنکه فهمیدم بازیکن لیگ برتر بیسبال نمیشوم.
▪️شما گفتهاید که به نظرتان نوشتن تنها حرفهٔ حقیقتاً شریف است.
نایپل: بله، برای من تنها حرفهٔ شریف است. از این نظر شریف است که با حقیقت سروکار دارد.
▪️از کجا و چطور میدانستید میخواهید نویسنده شوید؟
پی. دی. جیمز: تصور میکنم از ابتدا این را میدانستم. از بچگی عادت داشتم برای خواهر برادر کوچکترم داستانهای تخیلی تعریف کنم ... در ذهنم خودم را بهصورت سوم شخص توصیف میکردم: «او موهایش را شانه زد، صورتش را شست و بعد لباس خوابش را پوشید.»
▪️کی ابتدا شروع به نوشتن کردید؟
ترومن کاپوتی: وقتی ده یازده ساله بودم. [ از آن زمان] میدانستم که میخواهم نویسنده شوم، اما مطمئن نبودم که میشوم. تا آنکه پانزده ساله شدم.
▪️از بچگی میدانستید که میخواهید نویسنده شوید؟
تونی موریسون: نه، میخواستم خواننده شوم. فکر میکردم هر چیزی که نیاز به نوشتن داشته نوشته شده است.
از کتابهای:
▪️ رویای نوشتن | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر جهان کتاب
▪️ هنر داستاننویسی | ترجمهٔ حسن کامشاد | نشر نی
▪️ عطر گوابا | پلینیو مندوزا | ترجمهٔ نازنین دیهیمی و مهدی نوری | نشر ماهی
هدایت شده از [ هُرنو ]
کلماتی بفرست که خلاصم کند از دلتنگی...
امروز،
هجدهم آبان،
روز جهانی کلمه است.
البته فعلا مقیاس جهانی بودن این روز، محدود به خانوادهٔ ۲.۵نفرهٔ ماست. :)
کلمات را جدی بگیرید. توانمندترینِ خلایق هستند.
#تا_باد_چنین_بادا #۲۹۲۱
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
01 Duduk of the North.mp3
5.43M
#موسیقی_نوشت
اوایل دهه هشتاد، کاست شعرخوانی حسین پناهی را زیاد گوش میدادم؛ نپرسید اسم مجموعه را که یادم نیست. موسیقی زیرصدای یکی از شعرهایش این آهنگ بود. امشب به برکت #باشگاه_فیلم_مبنا، دریافتم این موسیقی که بیستوچند سال پیش هواییام کرده بود، برای فیلم #گلادیاتور است.
@gahnevis
هدایت شده از [ هُرنو ]
23.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم سینمایی Amelie را که احتمالا دیده باشید.
اگر نه، به احتمال خیلی بیشتر، موسیقی متنش را شنیدهاید.
شاهکاری است از یان تیرسن، آهنگساز فرانسوی.
اجرای قطعهٔ فلسطین را از تیم این آهنگساز ببینید و بشنوید و صبح یکشنبه را بخیر کنید.
حالا، هنرمندان ما چه میکنند؟
#یان_تیرسن
#فلسطین
#Palestine
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
گاه نوشتههایم
فیلم سینمایی Amelie را که احتمالا دیده باشید. اگر نه، به احتمال خیلی بیشتر، موسیقی متنش را شنیدهاید
#بعدالتحریر
صبح، کانال #هرنو را که باز کردم این فیلم با این نوشته را دیدم و خواندم. بغض بیخ گلویم را گرفت.
برای آنها #palestine هستی و برای ما #فلسطین. برای سخن گفتن از اوضاعت کافی است تو را هجی کرد؛ پاره پاره؛ تکه تکه؛ مثل بدنهای شهدایش؛ مثل مادر جدا افتاده از فرزندش؛ مثل ساختمانهای از هم فروپاشیدهاش.
P...A...L...E...S...T...I...N...E...