#حال_نوشت
بعضی کتابها را که میخوانی، گویی جرعه جرعه زهر هلاهل سَر میکشی؛ #از_این_ولایت از جمله همین آثار است. علی اشرف درویشان، در یازده داستان کوتاه با چنان ظرافت و دقتی درصدد زهرنوشی به مخاطب است، که بیاوببین!
فقر، کودکهمسری، مرگ نوزاد، درد و بیماری، فلاکت و بدبختی در عین ۹۶ صفحه کتاب گنجانده شده است تا خدای ناکرده مخاطب لحظهای فرصت برای تنفس پیدا کند.
@gahnevis
#حال_نوشت
#لیست_فیلمهای_عید
لانتیموس را به #کشتن_گوزن_مقدس اش شناختم و حالا، این آخرین ساختهاش بدجور اغواگری میکند تا ببینماش. در اسکار دیشب، چند جایزه را از آن خود کرد. لانتیموس، زادۀ خاک ارسطو و افلاطون است؛ یونان. سرزمینی که گره خوردگی عجیبی با فلسفه و اساطیر دارد و انگار این اتمسفر معنایی را به زاییدگان در خاکش نیز منتقل میکند. البته #بیچارگان در دستۀ آثار عاشقانه و کمدی گنجانده شده است و باید دید، با یک طنز فلسفی-معنایی روبروییم یا به سیاق دیگر فیلمهای این دسته است.
#بعدالتحریر
دیدن #کشتن_گوزن_مقدس را هرگز به افراد رقیقالقلب توصیه نمیکنم.
@gahnevis
#حال_نوشت
همشهری داستانی که بود، همشهری داستانی که شد.
امروز از جلوی کیوسک روزنامهفروشی که رد شدم، چشم سُراندم روی طرح جلد مجلات؛ نام #همشهری_داستان میخکوبم کرد. عجله داشتم، خریدم و دویدم. وقتی قرار گرفتم، مجله را ورق زدم. صفحه به صفحه که جلو میرفتم، تحیرم بیشتر میشد. درست مانند فوتبالدوستی شده بودم که بعد از سالها بازی فوتبالیست بازنشسته مورد علاقهاش میبیند و آن اسطوره با شکم بیرون زده و صورت پف کردهاش نای دویدن ندارد.
@gahnevis
#کتاب_نوشت
#افرا
بعد از خواندن #مرگ_یزدگرد، جوهر قلم بیضایی به مغزم پس داد. دوست داشتم به پیشنهادات برخی متخصصین، از دیگر نمایشنامههایش هم بخوانم.
این کتاب توصیه شد. دیشب خواندم. جذاب بود. از آن دسته آثاری است که قلم و نگاه مخاطب را تراز میکند.
@gahnevis
#بریده_کتاب
«ما نقشهای زیادی بازی میکنیم. کمی محضِ تفریح، کمی برای اینکه دیگران از ما میخواهند این نقشها را بازی کنیم. اما اکثراً برای این است که میخواهیم از خودمان محافظت کنیم.»
پانوشت۱:
اینگمار برگمان، نامآورترین هنرمند تاریخ سوئد است. وی تعداد زیادی فیلمنامه و نمایشنامه نویس نوشت و بیش از ۱۳۰ تئاتر به روی صحنه بُرد و ۶۳ فیلم ساخت. از مهمترین فیلمهایش میتوان به توت فرنگیهای وحشی، پرسونا، فریادها و نجواها اشاره کرد.
پانوشت۲:
وجوه مشترکِ دورههای مختلف کاری برگمان را در پرسش از وجود خدا و چیستی مذهب، پرداختن به تنهایی و اضطرابِ انسان، عشق، هنر و پیچیدگیهای روحِ بشر میتوان جُست.
پانوشت۳:
داستان تخیلی اعتراف، با الهام از پارهای خاطرات زندگی مشترک پدر و مادر خود اوست.
@gahnevis
#عکس_نوشت
#کتابخانه_تکانی
#سیمین_جلال
امروز، طی آداب و تشریفات خاصی، مشغول #کتابخانه_تکانی شدم. بعضی از کتابهای خوانده شده را که در میآوردم برای لحظاتی، در داستان کتاب غور میکردم و به خودم آفرین میگفتم که داستان یادم مانده؛ و آنهایی را هم چیزی از داستانشان در مغزم بالا نمیآمد، بیدرنگ نویسندهاش را مورد ملامت قرار میدادم که اثرش چنان گیرا نبوده تا در خاطر مخاطبی چون من باقی بماند.
و اما کتابهای نخواندهای که متاسفانه کم هم نبودند!
شرمندهشان میشدم. صاحب اثر و گاه اهداکننده کتاب را روی مبل پذیرایی خانه تصور میکردم که ضمن پیشکش کردن نگاه عاقل اندر سفیهشان، سر تکان میدادند و نوچ نوچی میکردند روحخراش. دقیقا به همین دلیل بود که چهار قفسه بیشتر تکانده نشد. در این میان اما یک اتفاق میمون و مبارک رخ داد. کتابهای جلال خان را در یک قفسه یافتم و کتابهای سیمین بانو را در قفسه دیگر. با احترام فراوان کتابهای جناب جلال را در کنار کتابهای سرکار سیمین نشاندم. اگر بپرسید چرا؟ پاسخ واضح و مبرهن است. ناز از زن و نیاز از مرد. ضمن آنکه جلال جان، در ایام حیات خود، کم خون به دل سیمین نکرد و حالا حالا باید منتکشی سیمین را داشته باشد.
امسال، در جمع عزیز #سه_کتاب، در یکسال کتاب #نامههای_سیمین_و_جلال را خواندم. خیلی خواندنی بود.
یک اعتراف میکنم؛ شناخت من از جلال به دو کلان دوره تقسیم میشود؛ دورۀ پیشا نامهای و دورۀ پسانامهای.
این کتاب را بخوانید تا جلال, در عالم رویا، دُرُشت و شاید خیلیدُرُشت بارتان نکند.
اسفند۴۰۲
@gahnevis
#بریده_کتاب
"درست است که هر آغازی با سختی همراه است، اما هیچ چیزی به سختی آغاز سختی نیست."
ص۱۸
@gahnevis
20.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم_نوشت
تصور چنین کنش و واکنشی از کتاب در درونمان، حال خوب کُن است.
@gahnevis