eitaa logo
گاه نوشته‌هایم
188 دنبال‌کننده
384 عکس
69 ویدیو
3 فایل
یک دوست یک پسر یک برادر یک همسر یک پدر یک صاحبدل از نوع محمدرجاء اینجا می‌شنوم: @MRAJAS اینجا از دیده‌ها و شنیده‌ها و فکرهایم می‌نویسم: https://eitaa.com/gahnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز، طی آداب و تشریفات خاصی، مشغول شدم. بعضی از کتاب‌های خوانده‌ شده را که در می‌آوردم برای لحظاتی، در داستان کتاب غور می‌کردم و به خودم آفرین می‌گفتم که داستان یادم مانده؛ و آنهایی را هم چیزی از داستانشان در مغزم بالا نمی‌آمد، بی‌درنگ نویسنده‌اش را مورد ملامت قرار می‌دادم که اثرش چنان گیرا نبوده تا در خاطر مخاطبی چون من باقی بماند. و اما کتابهای نخوانده‌ای که متاسفانه کم هم نبودند! شرمنده‌شان می‌شدم. صاحب اثر و گاه اهداکننده کتاب را روی مبل پذیرایی خانه تصور می‌کردم که ضمن پیشکش کردن نگاه عاقل اندر سفیه‌شان، سر تکان می‌دادند و نوچ نوچی می‌کردند روح‌خراش. دقیقا به همین دلیل بود که چهار قفسه بیشتر تکانده نشد. در این میان اما یک اتفاق میمون و مبارک رخ داد. کتابهای جلال خان را در یک قفسه یافتم و کتابهای سیمین بانو را در قفسه دیگر. با احترام فراوان کتابهای جناب جلال را در کنار کتابهای سرکار سیمین نشاندم. اگر بپرسید چرا؟ پاسخ واضح و مبرهن است. ناز از زن و نیاز از مرد. ضمن آنکه جلال جان، در ایام حیات خود، کم خون به دل سیمین نکرد و حالا حالا باید منت‌کشی سیمین را داشته باشد. امسال، در جمع عزیز ، در یکسال کتاب را خواندم. خیلی خواندنی بود. یک اعتراف می‌کنم؛ شناخت من از جلال به دو کلان دوره تقسیم می‌شود؛ دورۀ پیشا نامه‌ای و دورۀ پسانامه‌ای. این کتاب را بخوانید تا جلال, در عالم رویا، دُرُشت و شاید خیلی‌دُرُشت بارتان نکند. اسفند۴۰۲ @gahnevis
⚠️ مراقب باش این بار، از آن دفعه‌ها نباشد. http://B2n.ir/k45970 @gahnevis
"درست است که هر آغازی با سختی همراه است، اما هیچ چیزی به سختی آغاز سختی نیست." ص۱۸ @gahnevis
۷سینِـــ کتابی... سینـ۱. سه برخوانی، بهرام بیضایی سینـ۲. سفر به گرای ۲۷۰ درجه، احمد دهقان سینـ۳. سیبی و دو آینه، قاسم غنی‌نژاد سینـ۴. سال بلوا، عباس معروفی سینـ۵. سرخ‌سفید، مهدی یزدانی‌خرم سینـ۶. سباستین، منصور ضابطیان سینـ۷. سووشون، سیمین دانشور @gahnevis
20.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصور چنین کنش و واکنشی از کتاب در درونمان، حال خوب کُن است. @gahnevis
با بچه‌ها وعده خرید هر ماه، یک کتاب را داریم. راهی کتابفروشی همیشگی‌مان شدیم. کتابِ دختر نبود، کتابِ پسر بود. من آهسته سُر خوردم طرف کتابهای بزرگسال. از ، قلاب سلیقه‌ام در نشر «خوب» لعنتی گیر کرده‌است. تمام کتابها قیمت قدیم بود. دیدم حیف است حرف شیطان لعین رجیم را گوش ندهم. خدایا! به این باران رحمتت قسم می‌خورم، این آخرین خرید کتابِ صفردو (=۱۴۰۲) باشد. @gahnevis
اسفند برای من یعنی ؛ هم داستانِ آژانس، در اسفند می‌گذرد و هم خودم برای اولین بار در اسفند ماه دیدم‌اش. دوست داشتم امروز برای نمی‌دانم چندمین بار ببینم که نشد ولی مطمئنم در ۴۰۳ حتما خواهم دید. سالی یکبار سهمیه دارم. بعدالتحریر: ضمنا، ۴۰۳تان پُربارتر از ۴۰۲ و سالهای قبل‌تَرش. التماس دعا @gahnevis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یَــا مُـقَلِّبَ الْقُـلُـوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَــــا مُــدَبِّـــرَ الـلَّیْــلِ وَ الـنَّـهَـــارِ یَــا مُحَـوِّلَ الْحَـوْلِ وَ الْأَحْـوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَال @gahnevis
هدایت شده از قصه‌گو✏📃
و مَرد، مانده برای کدام گریه کند وطن؟ یا تنِ زن ها؟ یا زنِ تنها
+ بابا! من می‌چرخم یا دنیا؟ - من دور تو و دنیات می‌چرخم جانِ بابا. @gahnevis
پرسید: «چه خبر؟» . . دستم روی صفحه کلید، خشک ماند. آخرین خبر ذهنم نبود ولی ویران‌کننده‌ترین خبر بود. . . برایش نوشتم: «دیگر مثل قبل نمی‌تونم بِهِت بگم شُکر... بگو چیکار باید کرد؟» @gahnevis