#عکس_نوشت
#تشییع
عمق سرد و گرم روزگار را به راحتی میشد دور چشمانش دید. ماشین حامل پیکرها به جلو میآمد و او بیآنکه بداند قاب تصویرش چه چیزی را ضبط میکند سعی میکرد دوربین گوشیاش را سمت ماشین ثابت نگه دارد. اشک میریخت و پا عقب میکشید.
چشم برنمیداشت، انگار عزیز کردۀ خودش را تشییع میکند.
#رئیسی_عزیز
@gahnevis