eitaa logo
گاه نوشته‌هایم
193 دنبال‌کننده
360 عکس
67 ویدیو
3 فایل
یک دوست یک پسر یک برادر یک همسر یک پدر یک صاحبدل از نوع محمدرجاء اینجا می‌شنوم: @MRAJAS اینجا از دیده‌ها و شنیده‌ها و فکرهایم می‌نویسم: https://eitaa.com/gahnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس‌اش ضدنور شد. با یک تی‌شرت روشن کنارم ایستاد. سه خط شلوار ورزشی‌اش، نگاهم را سُر داد سمت پای‌های بدون جورابی که لای دمپایی خودنمایی می‌کرد. هوای حیاط مسجد راکد بود و همین باعث شد، بوی ترشیده‌ای که با آمدن‌اش شامه‌ام را پُر کرده بود ماندنی شود. این پا و آن پا می‌کرد، انگار منتظر چیزی باشد. هالۀ سبیل‌اش در تاریکی هم جذبه داشت. با خودم گفتم: « می‌زند» مداح دم گرفت. ناگهان ثابت ایستاد. انگار دکمۀ توقف‌اش را زده باشند. امشبی را شه دین در حرم‌اش مهمان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع... بی‌تاب شد؛ شروع کرد دو دست محکم به سینه‌زدن. دل‌اش چه زود برای فردا به افتاد. تازه فهمیدم این منم که می‌زنم؛ . @gahnevis