eitaa logo
گاه نوشته‌هایم
188 دنبال‌کننده
385 عکس
69 ویدیو
3 فایل
یک دوست یک پسر یک برادر یک همسر یک پدر یک صاحبدل از نوع محمدرجاء اینجا می‌شنوم: @MRAJAS اینجا از دیده‌ها و شنیده‌ها و فکرهایم می‌نویسم: https://eitaa.com/gahnevis
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۲۴ شکوفه ۷۲۴ آینده ۷۲۴ زندگی ۷۲۴ آرزو . . . . ببخشید! شما چند فرزند دارید؟ @gahnevis
گفت: «ستاره‌های آرزوی کودکان فلسطینی را می‌چینیم.» گفتم: «راحت باش! اژدهای هفت سر، خود کودکان فلسطینی را چید.» @gahnevis
تا می‌آید روزمرگی حواسم را پرت کند، تصویری مانند منجنیق مرا پرتاب می‌کند وسط همه فشردگی‌های این چند روز. این تصویر را ببینید. نه خون دارد، نه انفجار، نه گریه. پس چرا از وقتی دیدم‌اش همه چیز پیش رویم تار شد. این دنیا که تنگ بود برای خنده‌های‌تان؛ خنده‌های آن دنیایی‌تان مستدام. @gahnevis
یک سئوال وقتی یک کتاب، به دلیل همجواری با فلاکس دم‌نوش چنین می‌شود باید از کدام گزینه عذرخواهی کرد؟ 1⃣ روح نویسنده 2⃣ جیب مبارک 3⃣ هیچ‌کدام 4⃣گزینه‌های ۱ و ۲ بعدالتحریر: کتاب را که فشردم، قطره قطره دم‌نوش چکید. 😭 @gahnevis
می‌گویند دیکتۀ نوشته نشده بی‌خطاست ولی هر شخصی بخواهد دیکته بنویسد، سطحی از سواد و ابزار نوشتن را فراهم می‌کند. بعد از چهل‌وچند سال فیلمی به محوریت حضرت معصومه (علیهاالسلام) ساخته شد؛ و آنقدر ضعیف بود که آدم هزاربار می‌گوید کاش همین هم ساخته نمی‌شد! متولیان امر! داستان نداشتید؟ امکانات نداشتید؟ توان نداشتید؟ اگر نه ! بی‌خود کردید چنین محصول ضعیفی ساختید. اگر هم هر کدام از این سه گانه را داشتید که وااسفا! @gahnevis
کار تمیز رسانه‌ای یعنی این؛ احسنت! 🔴صفحه اول شماره فردا روزنامه تهران تایمز 🔹سردبیر تهران تایمز: فرشتگان غزه اسم همه ۳۴۵۷ کودکی که تاکنون در غزه به شهادت رسیده‌اند در این صفحه جا نشد! این فقط نام ۱۰۰۰ تن از آنان است. @gahnevis
41.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و اینبار آبرنگ آقامیری...🎨 برای کسایی که شروع کار هستن انتخاب خوبیه و قیمت مناسبی داره... •اینجا رنگ ها رو، رو کاغذ آوردم و یه نقاشی کوچیک هم کشیدم که بتونید رنگ هاش رو بهتر ببینید و برای خرید تصمیم بگیرید. •یه کم بعضی از رنگ هاش حالت مصنوعی دارن و برای کار نیمه حرفه ای و حرفه ای خیلی پیشنهادم نیست 🌱@mahyanegar
گاه نوشته‌هایم
و اینبار آبرنگ آقامیری...🎨 #ببینید برای کسایی که شروع کار هستن انتخاب خوبیه و قیمت مناسبی داره... •
اهل تبلیغ کردن نیستم ولی آنچه حال خوب کن است را با خوبان به اشتراک می‌گذارم. حالتان خوش
هشتک ابتدایی این متن را که نوشتم خنده‌ام گرفت. بدون تردید آنچه در ادامه می‌آید، بیش از آنکه گزارش از کتاب باشد، گزارشکی از مواجهۀ من با این کتاب است. نسخه اول کتاب، در کیف‌ام بود تا در گاه و بیگاه مفارغت از امور جاری بخوانم‌اش. هربار به‌زور خودم را تا میانه فصل سوم می‌کشاندم. بعد میان من و کتاب فاصله می‌افتاد و خط داستان در ذهن‌ام تبخیر می‌شد. دوباره برمی‌گشتم از اول. سه بار این روند طی شد. راضی نبودم. هر چه با سه اثر قبلی‌ فئودورخان (شب‌های روشن، بیچارگان و یادداشت‌های زیرزمینی) ارتباط برقرار کرده‌بودم خمیر مغزم به تنور این کتاب نمی‌ماند. از خودم شاکی بودم یا فئودور نمی‌دانم! اما روزی که فلاکس حاوی دم‌نوش‌ شِوید داخل کیف دهن باز کرد و کتاب شد این تصویر که می‌بینید. کتاب را که فشار می‌دادم دم‌نوش شُرّه می‌کرد. کتاب شده بود آینه دق. تحمل نکردم و کتاب جدیدی خریدم. نه داخل کیف که روی میزمطالعه خانه گذاشتم‌اش؛ مانند یک دختر لوس ته‌تغاری، هوایش را داشتم. دیروز که از مهمانی برگشتم کتاب را دست گرفتم. هدفون را به گوش گذاشتم و تصمیم گرفتم برای بار چهارم کتاب را شروع کنم. یک نفس. بی‌توقف. خدا خیر دهد همسر جان را. بچه‌ها را ضبط و ربط کرد. و شیرینی قمارباز از ورود مادربزرگ داستان به جانم نشست. چشمهایم می‌سوخت ولی دل زمین گذاشتن کتاب را نداشتم. برای بار چهارم مات قلم داستایفسکی شدم. دوست داشتید بخوانید. طاقچه هم نسخه صوتی‌اش را دارد.
▪️آیا لحظه‌ای را که تصمیم گرفتید نویسنده شوید به یاد می‌آورید؟ همینگوی: نه، من همیشه می‌خواستم نویسنده شوم. ▪️مادربزرگت باعث شد کشف کنی که می‌خواهی نویسنده شوی؟ گابریل گارسیا مارکز: نه، کار کافکا بود. وقتی مسخ را در هفده سالگی خواندم، فهمیدم که می‌توانم نویسنده شوم. ▪️نوشتن را کی شروع کردید؟ وودی آلن: پیش از آنکه بتوانم بخوانم! پیش از آن، از خودم داستان درمی‌آوردم. ▪️اولین بار کی فهمیدید می‌خواهید نویسنده شوید؟ پل استر: تقریباً یک سال بعد از آنکه فهمیدم بازیکن لیگ برتر بیسبال نمی‌شوم. ▪️شما گفته‌اید که به نظرتان نوشتن تنها حرفهٔ حقیقتاً شریف است. نایپل: بله، برای من تنها حرفهٔ شریف است. از این نظر شریف است که با حقیقت سروکار دارد. ▪️از کجا و چطور می‌دانستید می‌خواهید نویسنده شوید؟ پی. دی. جیمز: تصور می‌کنم از ابتدا این را می‌دانستم. از بچگی عادت داشتم برای خواهر برادر کوچک‌ترم داستان‌های تخیلی تعریف کنم ... در ذهنم خودم را به‌صورت سوم شخص توصیف می‌کردم: «او موهایش را شانه زد، صورتش را شست و بعد لباس خوابش را پوشید.» ▪️کی ابتدا شروع به نوشتن کردید؟ ترومن کاپوتی: وقتی ده یازده ساله بودم. [ از آن زمان] می‌دانستم که می‌خواهم نویسنده شوم، اما مطمئن نبودم که می‌شوم. تا آنکه پانزده ساله شدم. ▪️از بچگی می‌دانستید که می‌خواهید نویسنده شوید؟ تونی موریسون: نه، می‌خواستم خواننده شوم. فکر می‌کردم هر چیزی که نیاز به نوشتن داشته نوشته شده است. از کتاب‌های: ▪️ رویای نوشتن | ترجمهٔ مژده دقیقی | نشر جهان کتاب ▪️ هنر داستان‌نویسی | ترجمهٔ حسن کامشاد | نشر نی ▪️ عطر گوابا | پلینیو مندوزا | ترجمهٔ نازنین دیهیمی و مهدی نوری | نشر ماهی