eitaa logo
گالریاس
619 دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
14.7هزار ویدیو
132 فایل
ارتباط با مدیر @Zahra_askarifar خوش اومدین به کانال خودتون گالریاس گالریاس یه کانال تلفیقی و متنوعه برا خاص پسندان کپی از مطالب کانال با ذکر صلوات برای ظهور آقا صاحب الزمان عج جایز است. 😉 یه اصفهونه و یه گالریاس 😉 ✅تبادل بنر آری ❌تبادل ادمینی
مشاهده در ایتا
دانلود
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 مصداق کلام (ع) از زبان . 🇮🇷 شادی روح شهدا 🌹 امام شهدا صلوات و فاتحه ای نثار کنیم. ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
💠 علیه السلام: 🌺 دعا بلای نازل شده و نازل نشده را دفع می کند. 📚اصول کافی،ج۲،ص۴۹۶ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
اسرای کربلا از شام تا مدینه حضور در شام و اقدامات تبلیغی آنها در شهر دمشق، سبب شد یزید از حضور آنها در این منطقه احساس نگرانی کند.یزید برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک حضور اهل بیت (علیه‌السّلام) در شام نسبت به آنها اظهار دل‌جویی کرد و به اکرام و احترام آنها پرداخت. ▪️در برخی منابع آمده است اهل بیت (علیه‌السّلام) حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار مراجعت به مدینه بودند. ▪️«یزید با احضار (علیه‌السّلام) اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار بازگشت شدند.» طبق نقلی دیگر یزید وقتی می‌خواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین (علیه‌السّلام) را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمی‌خواست جز آن که به او می‌دادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری می‌کردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود. در واقع یزید می‌خواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
♨️ توشه آخرت! ♨️ 🔵زهری می‌گوید: در شبی تاریک و سرد، علی بن حسین علیه السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، می‌رود. ➖️عرض کردم: یابن رسول الله! این چیست، به کجا می‌برید؟ ➕️حضرت فرمودند: زهری! من مسافرم، این توشه سفر من است، می‌برم در جای محفوظی بگذارم. (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم!) ➖️گفتم: یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا می‌خواهی ببرد. ➕️فرمودند:تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش! 🔴زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد: یا بن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن می‌گفتی، اثری ندیدم! ➕️حضرت فرمود: سفر آخرت را می‌گفتم و سفر مرگ در نظرم بود که برای آن آماده می‌شدم! 🟢سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانه‌های نیازمندان توضیح داد و فرمود: ➕️آمادگی برای مرگ با دوری جستن از حرام و خیرات دادن به دست می‌آید. 📚 بحار الأنوار: ج۴۶، ص۶۵ ع ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
🔅 علیه‌السلام: ✍️ عجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ وَلايَحْتَمى مِنَ الذَّنْبِ لَمِعَرَّتَهِ؛ 💠 در شگفتم از كسى كه از غذا مى‌پرهيزد تا گرفتار زيان آن نشود؛ ولى از گناه پرهيز نمى‌كند تا گرفتار ننگ و عار آن نگردد. 📚 كشف‌الغمه، ج۲، ص۱۰۷ ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
کربلایی‌حسین طاهری 4_6042098277627727180.mp3
زمان: حجم: 23.51M
📝 سلام، ساکن نشونی امام حسین 🎤 کربلایی         🌻|↫‌ ویژهٔ ولادت ع 🍀💛🍀🧡🍀💛 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
حاج‌ابوذر بیوکافیShaban_1399_12_26_Shab_03_Sarollah_Ayade_Shabaniyeh_09_Abozar_Biukafi.mp3
زمان: حجم: 5.29M
📝 یک دعا سر سجاده نمازت برای ما کن 🎤 حاج‌ابوذر 🌻|↫‌ ویژهٔ ولادت ع 🍀💛🍀🧡🍀💛 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
حاج‌محمدرضا طاهریحاج‌محمدرضا_طاهری_ارباب_پسردار_شد.mp3
زمان: حجم: 11.83M
📝 ارباب پسردار شد 🎤 حاج 🌻|↫‌ ویژهٔ ولادت ع 🍀💛🍀🧡🍀💛 ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🗡 ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🩸 ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [۱] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🔥 ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🎺 ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: 🔹 «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ✡ ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: 🔹 این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ⛓ ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 💥 ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📝 پی نوشت: [۱] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند. ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🌐 https://www.hawzahnews.com/news/974227 🏷 علیه السلام سلام الله علیها ╭─┅🍃🌺🍃┅─╮ @galeriyasrazeghi گالریاس ╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
داستان سرودن فرزدق قصيدۀ خود را دربارۀ عليه‌السّلام 📜نقل شده كه هشام بن عبدالملك در روزگار خلافت پدرش حج گزارد و چون طواف كرد خواست به حجر الاسود دست بكشد. از شدت ازدحام نتوانست. براى او منبرى نهادند و مردم شام اطرافش را گرفتند. در همين حال على بن حسين امام سجاد(عليه السّلام)در حالى كه ازار و ردايى بر تن داشت و از همگان زيباتر و خوشبوتر بود آمد و ميان پيشانى او بر اثر سجده همچون زانوى شتر پينه بسته بود. شروع به طواف فرمود و چون به محل حجر الاسود رسيد مردم به پاس حرمت و هيبت ايشان كنار رفتند تا به حجر الاسود دست كشد(استلام كند) اين كار هشام را به خشم آورد. يك مرد شامى از هشام پرسيد: مَنْ هَذَا يَا أمِيرَ الْمُؤْمِنينَ؟! «اين مرد كيست اى اميرمؤمنان ؟!» هِشام گفت : لَا أعْرِفُهُ «نمى‌شناسمش »، براى آنكه اهل شام به امام سجاد رغبت نكنند. فرزدق شاعر که آنجا حاضر بود گفت : لَكِنِّى أنَا أعْرِفُهُ. «ولی من او را مى‌شناسم .» مرد شامى گفت : اى أبو فراس ! كيست او؟! فرزدق همانجا بالبَداهَة قصيده‌اى سرود ع @galeriyasrazeghi
22.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹اشعار بی‌نظیر فرزدق در مدح علیه‌السلام 🎙استاد محمدعلی انصاری ع @galeriyasrazeghi
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️دستور العملی از (علیه السلام) برای رفع گرفتاری ها @galeriyasrazeghi