بیسیم📞 زدم. گفتم «برادر #کاوه ما میخواهیم با توپخانه اینها رو بزنیم. اینجا پر از ضدانقلابه.»😱
گفت «چی رو با توپ بزنید؟ اونجا پر از زن و بچه است. مردم که گناهی ندارن. تو که خودت کُردی باید حواست بیشتر جمع این چیزها باشه!»😔
گفتم «آخه ضدانقلاب خیلی زیاده.»
گفت «خوب زیاد باشه، دلیل نمیشه!»
#شهید_محمود_کاوه
📚 یادگاران ۶، ص ٨١
🍃🌸🍃
╭─┅🍃🌺🍃┅─╮
@galeriyasrazeghi گالریاس
╰─┅🍃🌺🍃┅─╯
#عکسنوشته
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
#شهید_محمود_کاوه🌷
🍃آقا محمــود در سن نوجـوانی مدتی در مغازه یڪی از دوستان پدرش ڪار میڪرد، روزی در حالی ڪه تنها بود با صداۍ زنی به خودش آمد، زنی بی حجاب و آرایش کرده !👩🎤
سرش رو انداخت پائیـن، زن چرخـی توی مغازه زد، صداۍ پاشنههاۍ بلند ڪفشش مثل پتڪ ڪوبیده میشد تو سر محمود !👠
محمـود رفت جای درب ایستاد، زن مشتی پسته برداشت و بالا و پائین ڪرد و پرسید : مغز ڪردھ اش چنده؟
اما محمـود بیجواب رفت بیـرون، زن دست ڪرد تو ڪیسه تخمه ژاپنیها، اولین تخمه را به دندان گرفته بود ڪه محمود برگشت داخل مغازه ...
زن دوباره پرسید : اینها کیلویی چند؟ محمود باز جواب نداد و با ڪمی تأخیر همینطور ڪه نگاهش رو به ڪاشیهای ڪف مغازه دوخته بود، گفت : جنس نمۍفروشیـم!
زن با دهان باز و قرمـز رنگش زل زد به محمـود و گفت : چـی؟ جنس نمیفروشیـد؟! پس براۍ چی در مغازه رو نمیبنـدی؟!
❗️محمـود گفت : به شما جنس نمیفروشیـم!
زن با حرصـی روۍ پاهاش جابجا شد و موهاش رو جمع ڪرد پشت سرش و گفت : مگه با توست ڪه به من جنس نمیفروشی؟!
✅ محمــود گفت : بله، هر وقت با #حجاب اومـدی جنس میبـری، تمـام!
(سرداران تقوی، صفحه ۲۳)
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
╭┅🍃🌺🍃┅╮
@galeriyasrazeghi
گالریاس
╰┅🍃🌺🍃┅╯
میگفت : وقتی توی جلسه ۱۰ دقیقه دیر میآیی ،
لابد در عملیات هم میخواهی به دشمن بگویی ۱۰ دقیقه صبر کن بروم آماده بشوم، بعد بیایم بجنگیم!
#شهید_محمود_کاوه
🌹شادی روح شهدا 🌸 امام شهدا صلوات و فاتحه ای نثار کنیم.
╭┅🍃🌺🍃┅╮
@galeriyasrazeghi
گالریاس
╰┅🍃🌺🍃┅╯