✡️ اشْعَث بن قَیس کِنْدی؛ نفوذی یهود (١)
💥 مهرههای نفوذی یهود در عرصهٔ سیاسی
1️⃣ #اشعث_بن_قیس بزرگ قبیلهٔ کِنده در یمن، تا سال نهم هجری اسلام نیاورد. پس از شهادت رسولخدا (ص) نیز وی و قبیلهاش #مرتد شدند و در جنگی که میان فرستادهٔ #ابوبکر و ایشان رخ داد، شکست خوردند.
2️⃣ در نهایت وی توانست برای خود و خانوادهاش امان بگیرد، اما با نیرنگی، کندیان را استثنا کرد و بههمین سبب مورد لعن و نفرین ایشان قرار گرفت و حتی به او لقب «عُرف النار» بهمعنای #پیمانشکن داده شد.
3️⃣ اشعث بههمراه دیگر اسیران به مدینه آورده شد، اما ابوبکر در اقدامی عجیب وی را آزاد کرد و خواهر خود «اُمّفروه» را به ازدواجش درآورد!! در نهایت وی پس از بنای #کوفه، در آنجا اقامت گزید. اشعث در دوران #عثمان به امارت آذربایجان رسید.
4️⃣ زمانیکه امام علی (ع) به خلافت رسید، به اشعث امر کرد تا اموال آذربایجان را تسلیم کند و سپس او را از ولایت آنجا برکنار کرد. اشعث افراد مورد اعتمادش را فرا خواند و گفت: «نامهٔ علی بهدستم رسیده و مرا وحشتزده کرده، او اموال آذربایجان را از من خواسته، حال که من میخواهم به معاویه بپیوندم!» اطرافیان گفتند: «مرگ برای تو بهتر از آن چیزی است که در صدد انجام آن هستی. آیا میخواهی شهر و قوم خود را رها کرده، پیرو شامیان شوی؟!».
5️⃣ لذا وی به کوفه بازگشت و در جنگ صفین نیز حضور یافت. اما در شب #لیلة_الهریر که نزدیک بود سپاهیان امام علی (ع) کار جنگ را یکسره کنند، اشعث در جمع کندیان به پا خواست و ضمن خطبهای، با لحنی مصلحتجویانه خواستار ترک خونریزی بیشتر شد!! بنا بر این روایات، تا خبر خطبهٔ اشعث به #معاویه رسید دستور داد تا قرآنها را به نیزه کنند.
6️⃣ این، نشان از هماهنگی کامل اشعث با معاویه دارد، چنانچه یعقوبی صریحاً از مکاتبه و ارتباط اشعث و معاویه در اینباره یاد کرده است.
گام دوم انقلاب
✡️ اقدامات یهود علیه جبههٔ حق پس از پیامبر (ص)
1️⃣ بهدنبال شهادت پیامبر اسلام (ص)، و با وارد شدن #جبهه_نفوذ [متشکل از سران #سقیفه و #یهودیان] به مرحلهٔ عملیاتی کردن اهداف خویش، طبیعی است که #جبهه_حق نیز واکنش نشان داده، وارد میدان #مقاومت شود. بنابراین یکی از مراحل عملیاتی #جبهه_باطل را، درافتادن با فداییانی تشکیل میدهد که جان بر سر عقیدهٔ خود نهادهاند.
2️⃣ برخوردهای جریان باطل، بسته به موقعیت و جایگاه افراد جبههٔ حق، متفاوت است و از «اذیت و آزار» تا «تبعید» را شامل میشود. جریان باطل بهدنبال آن است که حتی در صورت امکان، در داخل افراد جبههٔ حق #نفوذ کرده و به #یارگیری از آنها بپردازد. در ادامه به بررسی موارد یاد شده و شواهد تاریخی آن میپردازیم:
💥 ۱. آزار و اذیت
3️⃣ از مهمترین نمونههای آزار و اذیت از سوی جریان باطل، میتوان به ماجرای سوزناک جسارت به #حضرت_فاطمه (س) اشاره داشت.
4️⃣ براساس گزارشهای موجود، در جریان #بیعت گرفتن برای خلیفهٔ اول، صراحتاً اهل خانهٔ حضرت فاطمه (س) تهدید به #آتشزدن شدهاند. آنان، آتش بهدست بر در خانهٔ حضرت فاطمه (س) آمده و فریاد میزدند: «خانه را با اهلش به آتش بکشید!» و تهدید میکردند در صورت عدم بیعت، آنها را خواهند سوزاند.
5️⃣ از دیگر نشانههای آزار و اذیت جریان باطل نسبت به حضرت فاطمه (س) اینکه آن حضرت در حالی از دنیا رفت که بر خلیفهٔ اول خشمناک بود و با همان خشم و در حالیکه با او قهر کرده بود، از دنیا رفت.
6️⃣ نشانهٔ سوم از آزار حضرت فاطمه (س) از سوی جریان باطل، به افسوس #ابوبکر در هنگام مرگ بازمیگردد. بنابر روایتی، ابوبکر به عبدالرحمان بن عوف چنین گفت:
👈 «من در دوران زندگی بر سه چیزی که انجام دادهام تأسف میخورم و دوست داشتم که مرتکب نشده بودم. یکی از آنها هجوم به خانهٔ فاطمه بود...»
✡️ راز اسلام آوردن غاصبان خلافت از نگاه سید بن طاووس
✍️ #سید_بن_طاووس از عالمان نامدار شیعه در قرن هفتم هجری و صاحب کتاب مشهور لُهوف، در کتاب «کشف المحجة لثمرة المهجة» خطاب به فرزندش مینویسد:
1️⃣ و اى محمّد، فرزندم، بدان كه اسلام آوردن آنان كه بر على (ع) پيشى جُستند و همچنين تزويج آنان با جدّت محمد (ص)، دلايلى داشت كه مردمى كه خداى تعالى به آنان ديدهی بينش داده است به آن واقفند.
2️⃣ شيخ طبرسى در كتاب «احتجاج» و غير آن يادآورى كرده است كه «مهدى» (ع) فرموده است كه سبب اسلام آوردن آنان اين بوده است كه از #یهودیان شنيده بودند كه بهزودى محمد (ص) ظهور خواهد كرد و عرب و عجم به زير فرمان او خواهند آمد، و بر كشورها چيره خواهند شد، و بر صحّت اين پيشبينى دلايلى ابراز كرده بودند. وقتى آن نشانهها را در او ديدند در #طلب_ریاست، بهدست او (ص) اسلام آوردند.
3️⃣ كتاب «دانیال» كه فشردهٔ كتاب «ملاحم» است و اينک در اختيار من است متضمن مطالبى است حاكى از آنكه #ابوبکر و #عمر از كتاب (دانیال) كه نزد یهودیان بوده است، فهميده بودند كه رسول بزرگوار (ص) سرور جهان خواهد شد و پس از او مردى از [قبیلهٔ] «تیم» و مردى ديگر از [قبیلهٔ] «عدى» بهجاى على (ع) كه بايستى بهجاى جدّت (ص) مىنشست، خواهند نشست. و چگونگىهاى آن دو تن را نيز شناخته بودند و آن نشانهها را در جدّت و در خويشتن يافتند، از اينرو پيرو جدّت شدند و بهدست او اسلام آوردند تا ولايتى را كه «دانیال» در كتاب خود گفته بود بهدست آورند.
4️⃣ پس اى محمد اى فرزند، چنان كه «مهدى» (ع) و «دانيال» (ع) گفته بودند حال چنين است كه آن دو به #طمع_ریاست دنيا مسلمان شدند و هرگز از جدّت محاربه با قبايل را نمىخواستند، و نمىخواستند به كارى دست زنند كه بين آن دو با همانندانشان دشمنى روى دهد، اما على (ع) در مقابل هركس كه خداى و رسول او اراده مىكردند چه خويش و چه بيگانه و چه ضعيف و چه قوى بهپاى برمىخواست.
5️⃣ پس آن دو مانند باز شکارى، آرام کمین کردند و بهسوى او حمله بردند و جدّت رسول اكرم (ص) را به خاک نسپرده رها كردند، حتى براى نماز به جسد مطهّر او «ص» نيز حضور نيافتند.
✡️ ماجرای اسیرگیری در جنگ بدر و نقش یهود (۲)
1⃣ بعضی، طمع برخی مسلمین را مسبّب #اسیرگیری دانستهاند. نقل شده که بعضی از انصار نزد پیامبر (ص) آمدند و از ایشان خواستند که از کُشتن اسیران صرفنظر کند و در عوضِ گرفتن فدیه، آنها را آزاد سازد و بر این خواستهٔ خویش پای فشردند. پیامبر (ص) در پاسخ آنها فرمود: اگر چنین کنیم، سال دیگر به تعدادشان کُشته میدهیم. آنها گفتند: باکی نیست، امسال از آنان فدیه میگیریم و سود دنیا میبریم و سال آینده شهید میشویم و به بهشت میرویم!!
2⃣ پذیرفتن این مطلب که مردم عادی گوشهچشمی هم به دنیا داشته باشند، سخت نیست، ولی تمرّد سلحشوران بدری از امر پیامبر (ص) بسیار بعید بهنظر میرسد. پس باید دلیلی ظریفتر بجوییم.
3⃣ #یهود در مدینه پیوسته درصدد بودند که نبی اکرم (ص) پیروزیهای زودرس نداشته باشد. اگر مشرکان در بدر نابود میشدند، یهود به سرعت سقوط میکرد و منافقان نیز نمیتوانستند آنان را یاری کنند. #نفاق داخل مدینه به زمان نیاز داشت. بنابراین، باید در میان یهود و نفاق داخل مدینه، به دنبال عوامل این نافرمانی گشت؛ چرا که تنها آنها از این امر سود میبردند.
4⃣ مسلّم است که یهود نمیتوانست در این خصوص، فعالیت مستقیم داشته باشد؛ پس چه کسانی عامل مستقیم اسیرگیری در بین مسلمین بودهاند؟ از آنجا که گزارشهای تاریخی در این زمینه چندان گویا نیست، برای پاسخ به این سوال باید در امور پیرامون #جنگ_بدر دقت کرد. ردّپای این جریان را در داستانی از طبری پی میگیریم که ابن ابیالحدید هم آنرا آورده است.
5⃣ طبری پس از اینکه درخواست قریش از #ابوبکر و #عمر را برای پادرمیانی دربارهٔ اُسرا نقل میکند، در ادامه میافزاید:
✍ «پس از جنگ، بین عمر و ابابکر، دربارهٔ کُشتن یا زنده نگهداشتن اُسرا اختلاف شد. گروهی طرفدار ابابکر و گروهی طرفدار عمر بودند... آنگاه پیامبر (ص) فدیه پرداختن اُسرا را پذیرفت...»
6⃣ در هیچ منبعی نیامده است که رسولخدا (ص) در خصوص فرجام اُسرا، اصحاب را به شور دعوت کرده و نظر آنها را طلب کرده باشد. اساساً این سوال مطرح است که چرا تنها این دو تن نزد پیامبر (ص) در این مورد سخن گفتهاند؟! چرا در این داستان، از افراد دیگری چون علی (ع) و مقداد نامی برده نشده است؟! اگر فقط مسألهٔ اظهار رأی مطرح بوده، چرا این دو تن، تا این حد برای به کرسی نشاندن نظرشان اصرار کردهاند؟! آیا آنها نمیدانستند اینگونه اظهار رأی، که اولی شفاعت اُسرا را کند و بیرون رود و دومی داخل شود و حکم به اعدام آنها دهد و این عمل تا چند نوبت تکرار شود، موجب گستاخی عوام خواهد شد و تشنج پدید خواهد آورد و در نهایت، پیامبر (ص) نخواهد توانست نظرش را در خصوص اُسرا اِعمال کند؟!!