یک روز که مهدی از مدرسه به خانه آمد، از شدت سرما تمام گونه ها و دست هایش سرخ شده بود.
پدرش همان شب تصمیم گرفت برای اوپالتویی تهیه کند. دو روز بعد، با پالتوی نو و زیبایش به مدرسه می رفت؛اما غروب همان روز که از مدرسه بر می گشت با ناراحتی پالتویش را به گوشه اتاق انداخت. همه با تعجب به او نگاه کردند.او در حالی که اشک در چشمش نشسته بود،
گفت: چه طور راضی شوم که پالتو بپوشم،وقتی که دوست بغل دستی ام از سرما به خود می لرزد؟
شهید#مهدی_باکری🕊🌹
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید 👌👌👌
📌روایت شهید"#حاج_احمد_کاظمی"از غربت شهید"مهدی باکری"در #ارومیه؛ از زمانی که در ارومیه یک خانه هم نداشت تا جاودانگی امروز
🔸ارومیه، شهری که روزی حتی یک خانه برای #مهدی_باکری نداشت، امروز در قلب تمام مردم ایران جا پیدا کرده است.
🔹آنهایی که روزگاری برایش کارشکنی میکردند، امروز نام و نشانی از آنها نیست، اما مهدی باکری جاودانه شد.
▪️آن روز، وقتی شهید احمد کاظمی از سفرشان به ارومیه تعریف میکرد، از نگرانی باکری میگفت که مبادا کسی برای پناه دادن به او دچار دردسر شود.
▫️اما امروز، مهدی باکری دیگر نیازی به خانه ندارد، چون در قلب میلیونها ایرانی خانه کرده است.
□تاریخ همیشه قضاوت میکند. برخی در زمان حیات، قدرت و نفوذ دارند اما در گذر زمان، نه نامی از آنها میماند و نه نشانی. اما کسانی که برای خدا و مردم زندگی کردند، حتی در غربت هم ماندگار شدند.
🔻حالا باید از خودمان بپرسیم:
ما در تاریخ کجاییم؟ آیا در کنار مهدی باکریها هستیم، یا روزی تاریخ از ما بهعنوان کارشکنان مسیر حق یاد خواهد کرد؟
#شهید_مهدی_باکری
#ایام_شهادت
شادی روح مطهرشون صلوات 🌷
🌷نگرشی نو در جهاد تبیین با گام دومیها🔰
@gamdovomiha
━━━━━✤✤✤━━━━