┅┄「روز نگاشت. . . 🌤」┅┄
تازه از روستای کوهستانی اومدیم
دو روزه رفتیم و برگشتیم ....
بچه ها رفتن برا کارهای گذرنامه ؛ یه کم پست برا کانالها آماده کردم و برای کانال قلم کتاب مراحل اخلاق رو دادم بچه های اتاق تحریر پارت بندی کنند و دنبال چند تا کتاب رمان ارزشی هستیم برای روزهای آتی .....↻
و چیزی که الان خوشحالم میکنه اینه که برادر زاده کوچیکم دلوین جون ♥️داره میاد خونمون
میرم تا یه دسر بستنی و میوه آماده کنم
برا امشب هم یک شب نگاشت داستانی آماده دارم
که جالب و خوندنیه !
گروه مطالعه قلم هم حتما بیاید بعد اربعین تحلیل و بررسی کتاب داریم ...
#روشناC᭄
⚫کانال گام دوم انقلاب ✌
⚫https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┄「شب نگاشت. . . 🌙」┅┄
حدود ۵ یا ۶ سال پیش همسرم به حج تمتع میرند و من یک ماهی ک مشرف به ماه مهر میشده مسئولیت بچه ها و خرید و کارهای سخت دیگه مثل نقاشی خونه و تعویض مبل و پرده و ... افتاده بود رو دوشم ..
خیلی لاغر و مریض شده بودم از فشار کارها
از صبح زود نقاش میومد و تمام حمل و نقلهای وسایل خونه و چپوندنش تو اتاق خواب با ما بود ...
کارها خیلی کند و سخت پیش میرفت تا جایی ک مبل رو دقیقا شبی ک ب استقبال حاجی باید میرفتیم فرودگاه ساری؛ برامون آوردن .....
جونم براتون بگه وسط همه این کارها و دغدغه ها بعد اتمام نقاشی خونه و راهرو .. یه شب با بچه ها داشتیم کف خونه رو با چه فلاکتی رنگ میکردیم ....
نیمه های شب شروع کردم با خدا حرف زدن ...
ک خدایا این موکتهامون بعد ۱۴ سال خیلی کهنه و مندرس شده و هر بار جارو برقی میکشیم انگار آشغالا میرن لای پرزها و بیشتر میچسبن .. هر چی هم تمیز میکنم هیچ نمودی نداره ..
ب آقام میگم سرامیک کنیم کف خونه رو تا من راحت بشم از اینهمه تمیزکاری با مشقت اما ...
خدایا اون متوجه منظورم نمیشه فکر میکنه بخاطر تجمله ک این درخواستو میکنم ....
ولی تو ک خدایی و میفهمی دلیلشو و میدونی قصد و نیتم پاکیزگیه ..
الان اینهمه زحمت کشیدم خونه رو قشنگ کردم
قراره دوباره همون موکتها پهن بشه !
خدایا قبلا هم چند بار از صمیم قلب باهات حرف زدم جوابمو دادی من ک میشناسمت پس اگه نظرت هست خودت جور کن برام ....
حالا فقط ده روز مونده ک حاجیمون برگرده
فردا اول صبح خانم یکی از دوستان خانوادگیمون زنگ میزنن برا احوالپرسی
چیکار میکنی ؟ کمکی چیزی نمیخوای ؟
گفتم که کمک نه الحمدلله کارها رو ب اتمامه دیشبم با بچه ها کف خونه رو رنگ کردیم ..
گفت برا چی خودتو انداختی ب زحمت ؟؟؟
کف رو سرامیک کن ! خلاص !
گفتم اخه چطوری از پولم چیزی نمونده و کسی رم نمیشناسم اینکاره باشه ...
میگه آقامون خودش اینکاره است مهندس آشنا داره و برای خرید هم جایی میشناسه با چک براتون میخره ..عصری آماده شین بریم انتخاب سرامیک !
(من فقط میدونستم و خدا ؛ این ماجرا بین خودمون بود)
رفتیم انتخاب و فرداش یهو دیدیم تمام همکارای مخابرات آقام بسیج شدن و دارن سرامیکها رو میارن بالا و آقا صالحی ( دوست خانوادگیمون) جلوشونه و بهمراه مهندس برا کف سازی ....
باید این شش هفت نفر رو میدی ک چطور با جون و دل سه روز و سه شب تمام کار کردند !
منتهی پودر تراشکاری سرامیکها نقاشی خونمونو خراب کرد بخصوص نقاشی قرنیزها رو ...فرداشم نقاش اومد با جون و دل از نو جاهای خراب شده رو اصلاح کرد ...
انقده قشنگ شده بود خونمون ...
و خدا یواشکی چشمک زد بهم گفت بفرما
ماجرا ختم ب اینجا نشد ...
گذشت و گذشت چند ماهی بعد ؛ حوالی اربعین
و خدا دوباره چشمک زد ...
ادامه دارد . . .
#روشناC᭄
⚫کانال گام دوم انقلاب ✌
⚫https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┄「شب نگاشت. . . 🌙」┅┄
حوالی اربعین ؛ پیش همسرم گفتم میخوام برم کربلا ...
گفت : سه بار رفتی؛ خوبه دیگه؛؛؛ منم اوضاع مالیم خوب نیست ...خرج دانشگاه ما سه نفرو کلی هزینه های دیگه حقیقتا ندارم ...
خب بنده خدا راست میگفت واقعا نداشت ...
اما گوش دلم مگه بدهکار بود ...
بیچاره کسی ک عاشق کربلا بشه ! بدبخت میشه اگه اربعین بیاد و نتونه بره 😭
اونشب گذشت و گذشت ....
بازم یه شب حوالی سحر ؛
گفتم ببین خدا ! من ؛ آقا و پول و نشد و نمیشه نمیشناسم
ببین اینارو ب یکی باید گفت ک تو رو نشناسه
اد رفتم قسمت جلو خونه رو همون سرامیکها دو رکعت نماز خوندم بعد بهش گفتم :
مگه اینا کار خودت نبود ..؟! ها ؟!
ملت رو بسیج نکردی ....؟!
الانم ملائک و زمین و زمان تحت تصرف تواند بسیج شون کن منو برسون کربلا ....
هنوز چشمک اون شبت یادم نرفته
خودت خواستی ک باورت کنم ...
منم تمام باورم تویی ؛ نه همسرم نه کس دیگه ...
همسرم چه میدونه خاطرات کربلا چطور آتشینم میزنه ...تو فقط میدونی تو فقط میتونی
تا اینکه واحد حجاب و عفاف شهرمون از من خواستند تو همایش حجاب تو مصلی بین دو خطبه ؛ سخنرانی ده دقیقه ای داشته باشم ...
یه روز جمعه بود ک آقام زیاد خوشحال نشد
گفت برا چی یه خانم باید بین دو خطبه صحبت کنه و با اکراه منو برد ....
سخنرانیم خیلی عالی و موثر شده بود ..
طوریکه وقتی اومدم پایین مسئولین زیادی از سپاه و آموزش و پرورش و سازمان تبلیغات دورم رو گرفتند ...
آقام هی از دور حرص میخورد ک زودتر بیا بریم اومدیم خونه و تماس چند تا از سرداران و مسئولان شروع شد برای دعوت ب مجالس و همایشهاشون
تا اینکه ...
یکی از مسئولین عتبات عالیات دفتر امام جمعه با من تماس گرفتن و گفتند بعنوان مشاور عتبات عالیات برای اربعین من رو میفرستند کربلا ツ
و همسرم خوشحال شدند ک از مخارج سفر خلاص شدن :/ و موافقت کردن برم زیارت اربعین ...
و خدا دوباره چشمک زد ..
حالا فقط اینها نیست ...بخوام بگم میشه قصه هزار و یک شب !
فقط انقد نگین خدا نیست ؛ نمیشنوه !
ما دیدیم خدا هست و بهتر از هر کسی میشنوه
حتی اونجا ک حاجتتو نمیده با بهتر از اونش بهت اثبات میکنه ک حواسش ب مصلحت تو هست ....
تو زندگی همه ی ما پر از این چشمکهای خداست ..
#روشناC᭄
⚫کانال گام دوم انقلاب ✌
⚫https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┅┄「روز نگاشت. . . 🌤」┅┄
همیشه از جاده و تو راه بودن خوشم میومد ...
تو خاطرات بچگیم یادمه بابام یه لادای قدیمی داشت و من تو سفر با عروسکم پشت مینشستم
خوشبختی برای من یعنی تو جاده بودن ؛ در حرکت بودن ؛ از سکون بیزارم !
بعدها تو راه مشهد همون حس بچگیم میومد سراغم دلم میخواست جاده تموم نشه ...
یه جاده بی انتها .. ↻
تمام راه قشنگه وقتی مقصد قشنگه .
الانم میخوام دلمو بزنم به جاده
جاده عشقی که لحظه به لحظش مثل مقصد قشنگه !
به امید خدا فردا عازمم ؛ عصری میرم چارتا خورده وسیله بگیرم برا تو راه و یه کم شیرینی میگیرم میرم به دلوین♥️جونم (برادرزاده نازنینم) سرمیزنم ...
این مدت کانال نیستم اما اگه نت داشته باشم روزنگاشت و عکس میفرستم براتون
جاده و عشق مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم ....
#روشناC᭄
🌏 #انتشار_حداکثری_با_شما
➖➖➖➖➖➖➖➖
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #امنیتی و #سیاسی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی گام دوم انقلاب را دنبال کنید و برای آگاهی جامعه، ما را به دوستان و آشنایان و همکاران و خانواده خود معرفی بفرمایید.↙️
⚫کانال گام دوم انقلاب ✌
⚫https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff