گام دوم انقلاب
💢آمار منتشر شده بسیار عجیب تلفات کرونایی عراق در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۲۰ مصادف با شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹ 📍نجف
✍چند نکته در مورد آمار رسمی و غیررسمی تلفات کرونایی عراق
📍اگر حتی به اخبار رسمی عراق نیز بیاعتنایی کنیم، از دوستانمان و منابع غیررسمی هم اوضاع عراق پس از اربعین را جویا شدیم و آنها نیز همین نکات را اذعان داشتند که مراسم اربعین تغییر محسوسی در ابتلائات و تلفات کرونا نداشته و چه بسا کمتر هم شده...
📍شما به عقل خودتان هم رجوع کنید، متوجه خواهید شد وقتی ده ها میلیون جمعیت بدون رعایت هیچگونه پروتکل، چند روز چسبیده به همدیگر بودند، الان باید عراق کشتارگاه کرونا میشد و برای تخريب شیعه و اربعین هم که شده به صدر اخبار دنیا میآمد...
🔎چه منفعتی در #بایکوت اربعین به عنوان بزرگترین مراسم پروتکل شکنی پس از شیوع کرونا وجود دارد؟!
🏴@gamedovomeenqelab
📌چهره ی «وجیه» نفوذ و تکلیف عاجل ما
🖋امیر حسین عاصف
آنگاه که حسگر ها و قوای پنجگانه اش دچار ضعف تشخیص و استنباط میگردد, و گلبولهای سفیدش به وظیفه مراقبت در قبال هجوم بیرونی پاسخ مناسب نمیدهند.
این مرحله ای است که هجمه بیرونی در پایین ترین توان گاهی این موجود زنده را نابود میکند.
اگر نظام انقلابی و دینی کشور را سیستماتیک تحلیل نماییم فراتر از حمایت های الهی که همواره به لطف خداوند شامل حالش بوده فراز و فرود هایش در قبال خطرات را باید با تحلیل سلامت سیستمهای تشخیص و دفاع داخلی آن ارزیابی نمود.
حضرت امام(ره) در دیدار با خانواده شهدای هفتم تیر در سومین روز این فاجعه از وجود جریانی به عنوان همزاد و همراه انقلاب که کمر به هدم آن بسته و با این نهضت ادامه مسیر میدهد خبر داد و در بهار سال62 در اوج جنگ نابرابری که با تمام دنیا داشتیم فرمود خطر خارجی این انقلاب را تهدید نمیکند مراقب داخل باشید.
این خطر داخلی که از سازماندهی قدیمی هوشمند و برنامه ریز برخوردار است چگونه قابل پایش و کنترل و هدفگیری است؟
قدرتمند ترین قوای برانداز آنگاه که مانور بروز و ظهورشان علنی شد زهر دارتر از منافقین و بقیه مسلحین نبوده و نخواهند بود به نظر میاید موفقیت نسبی آنها همواره متکی به نقاب و ظاهر فریبنده آنهاست که خودی مینمایند و با دقت های عمیق میتوان أنها را شناخت.
رزمندگانی که در مرصاد در تاریکی مواجهه با منافقینی که با لباس مشابه خودی ها و کلاش به دست لابلای نیروهای خودی میلولیدند با بازوبند سپیدی که سپاه شیطان بر دست نیروهایش بسته بود آنها را شناخته و هدف قرار میدادند؛ حال تصور کنید حالت رعب و وحشت مستولی بر آنها وادارشان میکرد بازوبند سفید خود را نیز مخفی کنند، به واقع نبرد بسیار سخت تر و خطرناکتر مینمود.
شرایط نبرد امروز ما با سپاهیان شیطان به مراتب سخت تر از آن شب است؛ همه یک شکل و یک شمایل گاهی نفوذیان با جلوه و شعارهایی بسیار جذابتر!!!
تجربه40 ساله مقاومت و تبعیت محض از ولی فقیه در این شرایط تعیین کننده ترین تکیه گاه و اندوخته ماست؛ او که موسی وار به سربازانش فرمود:
ان ربی معی؛ سیهدین
اگر این عروه الوثقی را رها کنیم کشتی مان بی لنگر در اقیانوس فتنه ها و جاذبه ها رها و بی ساحل نجات خواهد ماند.
جاذبه های فریبنده ای که نفوذی ها دارند و همواره تلاش داشته و دارند که سرخط جریان سازی باشند از پس تحلیلهای ظاهر بینانه براحتی برمیاید و شعبده ای بکار میبندد که جز " درع حصین" ولایت سپری برای دفاع ندارد، نفوذی خوش خط و خال شعارهای جذاب دارد، انقلابی تر از همه مینمایاند؛ به قول خودش ناصبی ذبح میکند حتی اگر ولی فقیه او را دوست قدیم و دشمن بی ضرر بنامد، افراد گمنام را به ضرب چاقو و گلوله اش به چهره ای مشهور و مظلوم تبدیل مینماید، نسخه مرگ برای کسانی که آنها را دگراندیش مینامد میپیچد، فرقه های گمنام ، حسینیه های بی خطر، مراجع بی مسئله و شخصیت های معتقد به سایر ادیان توحیدی را داعشی وار مستوجب مرگ میداند، باظاهر صدور انقلاب سلاح و بمب با ردهای آشکار به سایر کشورها میفرستد، دست به ترور واماندگان سیاسی مخالف که سلاح بر زمین گذاشته اند میزند و پرونده های متعدد حقوق بشری در داخل وخارج برای نظام خلق میکند، حریمها را زیر پا میگذارد تا بی تفاوت ترین افراد و جریانات را به معارض و برانداز تبدیل کند.
همیشه طلبکار هم هست، به پشتوانه حاشیه امنی که همدستانش برایشان فراهم میکنند همواره مصون از پیگرد یا دور زدن قوانین به نفع خود باقی میمانند، آنگاه که ولی دستور سکوت و تأمل میدهد نطقهای آتشین میکنند، صحبتها و سخنانشان نیز میدان های جدید مین گذاری علیه نظام را تداعی میکنند، در چنین شرایط سختی سازمانهای موظف در شناسایی، خنثی سازی و برخورد انهدامی با این شبکه های مخوف نفوذی اگر خود به تسخیر این جریانات درآمده باشند که سیستم تشخیص و مقاومت پیکره نظام از مدار خارج و تخریب شده است و اگر دچار ملاحظات سیاسی مآل اندیشانه باشد که هیچ امیدی به آن نمیرود و اگر بشاش و سرزنده خود را حفظ کرده باشد در این آخرین نبردهای آخرالزمانی چه سلحشوریها که باید از آن دید تا نظام و مردم بی پناه باقی نمانند.
ما در هر موقعیتی که هستیم باید تکلیفمان در این برهه حساس را روشن کنیم تا دشمن مسلط به رسانه تزویر بداند ما ملتی دست بسته نیستیم
امیر حسین عاصف
🏴@gamedovomeenqelab
⭕️ تبریزیان کتاب علوم پزشکی رو اتیش زد صدای همه در اومد تازه اون کتاب مقدس نبود
توفرانسه قران خدا رو اتیش میزنن پاره میکنن کاریکاتور رسول الله رو میکشه صدا از کسی درنمیاد
👤 S.Musavie
🏴@gamedovomeenqelab
آمار کرونا - یکشنبه ۴ آبان ۹۹
رکورد ابتلا به کرونا شکسته شد!
مبتلابان جدید: ۶.۱۹۱ نفر
قربانیان جدید: ۲۹۶ نفر
🏴@gamedovomeenqelab
12.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌به مناسبت محکومیت خانم شهیندخت مولاوردی
📌مرور بخشی از پرونده خیانتهای معاونت سابق امور زنان و خانواده دولت تدبیر و امید
🏴@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عکس مکرون زیر پای مشتریان رستورانی در کویت
🔺یکی از فعالان فضای مجازی ویدئویی از رستورانی در کویت منتشر کرد که در اعتراض به اظهارات اخیر رئیس جمهور فرانسه در طرفداری از کاریکاتورهای موهن به مقدسات و ساحت مقدس پیامبر اکرم (ص)، با چسباندن عکس امانوئل مکرون روی زمین، از مشتریان می خواهد روی تصویر وی بایستند و آن را لگد مال کنند.
🏴@gamedovomeenqelab
🔴اینها مسئول کدام کشورند ؟
نمیدانم بعضی از مسئولان اقتصادی چطور میتونند اینقدر بیخیال و خونسرد باشند؟!
باحرارت بهش میگم: برخی جاها ریال داره از چرخه خارج میشه، اقتصاد داره بادلار۳۰تومنی تنظیم میشه این یعنی نابودی تولید یعنی له شدن فقرا
میگه:حالاقراره هفته بعد جلسه بگذاریم!
تماس را قطع کردم قبل از اینکه...
*سید امیر سیاح*
🏴@gamedovomeenqelab
ماسک سه لایه با کیفیت بالا و قیمت مناسب، کش پِرسی، جنس عالی و نرم، تولید شده با دستگاه تمام اتوماتیک. ارسال به سراسر کشور، جزئی و عمده.
برای سفارش تماس بگیرید
09010846021
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣7⃣#قسمت_هفتادو_یک
💢باز به هوش می آید.... خود را بر خاك مى کشد،... بر پاى کودکان بوسه مى زند،... خاك پایشان را به اشک چشم مى شوید و باز از هوش مى رود....
آنچنانکه تو ناگزیر مى شوى دست از #تعزیت_خود بردارى و به #تیمار این زن #غریب بپردازى.... تو هنوز خود را باز نیافته اى.. و کودکان هنوز از تداعى این خاطره #جگر سوز فارغ نشده اند...
🖤که #زنى دیگر با کوزه #آبى💙 در دست وارد خرابه مى شود...
چهره این زن، اما براى تو آشناست .
او تو را به جا نمى آورد اما تو خوب او را به یاد مى آورى.چهره او از دوران کودکى ات به یاد مانده است. زمانى که به خانه مادرت زهرا مى آمد و براى کمک به کارهاى خانه مادرت التماس مى کرد...
او دختر کوچک و دوست داشتنى و شیرینى را در ذهن دارد و به نام #زینب که هر بار به خانه #فاطمه مى رفته ، سراپاى او را غرق بوسه مى کرده...
و او را در آغوش مى گرفته و قلبش التیام مى یافته...
💢آنچنانکه تا سالها کمک به کار خانه را بهانه مى کرده تا با #محبوب_کوچک خود، تجدی د دیدار کند و از آغوش او وام التیام بگیرد.او واله و سرگشته #زینب شده، اما حوادثى او را از مدینه دور کرده... و دست نگاهش را از جمال زینب ، کوتاه ساخته . و براى اینکه خدا عطش اشتیاق او را به زلال وصال زینب فرو بنشاند، عهد کرده که عطش غریبان و اسیران و در راه ماندگان را فرو بنشاند.
🖤او باور نمى کند که تو زینبى!!
و چگونه ممکن است که آن عقیله ،
آن دردانه و عزیز کرده قوم و قبیله ، اکنون ساکن خرابه اى در شام شده باشد؟!چگونه ممکن است که بانوى بانوان عالم ، رخت اسیرى بر تن کرده باشد؟!#انکار او، و #نقل_خاطرات او تنها کارى که مى کند،... مشتعل کردن آتش🔥 عزاى تو و بچه هاست.
خرابه تا نیمه هاى شب،...🌙نه خرابه اى در کنار کاخ یزید... که عزاخانه اى است در سوگ حسین و برادران و فرزندان حسین.
💢بچه ها #باگریه به خواب مى روند...
و تو مهیاى #نمازشب مى شوى.
اما هنوز #قامت_نشسته خود را نبسته اى که صداى #دخترسه_ساله_حسین به گریه بلند مى شود.... گریه اى نه مثل همیشه . گریه اى وحشتزده ،
گریه اى به سان مارگزیده . گریه کسى که تازه داغ دیده . دیگران به سراغش مى روند و در #آغوشش مى گیرند...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣7⃣#قسمت_هفتادو_دوم
💢و در آغوشش میگیرند...
و تو گمان مى کنى که هم الان آرام مى گیرد و صبر مى کنى.... بچه، بغل به بغل و دست به دست مى شود اما #آرام_نمى_گیرد.پیش از این هم #رقیه #هرگز آرام نبوده است.... از خود #کربلا تا همین #خرابه.... لحظه اى نبوده که آرام گرفته باشد، لحظه اى نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد، لحظه اى نبوده که اشکش خشک شده باشد،
لحظه اى نبوده که با زبان کودکانه اش
مرثیه نخوانده باشد.
🖤انگار که #داغ_رقیه ، برخلاف سن و سالش ، از همه #بزرگتر بوده است.
به همین دلیل در تمام طول راه،...
و همه منازل بین راه ، #همه ملاحظه او را کرده اند، به دلش راه آمده اند،
در آغوشش گرفته اند، دلدارى اش داده اند، به تسلایش نشسته اند و یا لااقل پا به پاى او گریسته اند. هر بار که گفته است : _✨کجاست پدرم ؟ کجاست حمایتگرم ؟ کجاست پناهگاهم ؟
#همه با او #گریسته_اند...
💢و وعده #مراجعت پدر از سفر را به او داده اند.هر بار که گفته است :
_✨عمه جان! از ساربان بپرس که کى به منزل مى رسیم .#همه تلاش کرده اند که... با نوازش او، با سخن گفتن با او
و با دادن وعده هاى شیرین به او، رنج سفر را برایش کم کنند... اما #امشب انگار ماجرا فرق مى کند.... این گریه با گریه همیشه متفاوت است . این گریه، گریه اى نیست که به سادگى
آرام بگیرد... و به زودى پایان بپذیرد.
انگار نه خرابه ، که #شهرشام را بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله....
🖤فقط خودش که گریه نمى کند،
با مویه هاى کودکانه اش، همه را به گریه مى اندازد... و ضجه همه را بلند مى کند.
تو هنوز بر سر سجاده اى که از سر بریده حسین مى شنوى که مى گوید:_✨خواهرم! دخترم را آرام کن.تو ناگهان از سجاده کنده مى شوى و به سمت #سجاد مى دوى... او رقیه را در آغوش گرفته است ، بر سینه چسبانده است و مدام بر سر و روى او بوسه مى زند...
💢و تلاش مى کند که با لحن شیرین پدرانه و برادرانه آرامش کند اما موفق نمى شود.... تو بچه را از آغوشش مى گیرى... و به سینه مى چسبانى...
و از #داغى_سوزنده_تن_کودك وحشت مى کنى._✨رقیه جان! رقیه جان! دخترم! نور چشمم! به من بگو چه شده عزیز دلم! بگو که در خواب چه دیده اى! تو را به جان بابا حرف بزن... #رقیه که از #شدت گریه به #سکسکه افتاده است، بریده بریده مى گوید:
🖤_✨بابا، #سربابا را #درخواب دیدم که در #طشت بود و یزید بر لب و دندان و صورت او چوب مى زد. بابا خودش به من گفت که بیا.با تو هر زبانى که بلدى...
و با هر شیوه اى که همیشه او را آرام مى کرده اى... ، تلاش مى کنى که آرامش کنى و از یاد پدر غافلش گردانى ،...
اما نمى شود، این بار، دیگر نمى شود.
گریه او، بى تابى او و ضجه هاى او #همه_کودکان و #زنان خرابه نشین را و #سجاد را آنچنان به گریه مى اندازد...
که خرابه یکپارچه #گریه و #ضجه مى شود و #صدا به #کاخ_یزید مى رسد....
💢یزید که مى شنود؛
دختر حسین به دنبال سر پدر مى گردد، #دستورمى_دهد که سر را به خرابه بیاورند....#ورودسربریده_امام_به_خرابه ، انگار تازه #اول_مصیبت است.
#رقیه خود را به روى سر مى اندازد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣7⃣#قسمت_هفتادو_سوم
💢#رقیه خود را به روى سر مى اندازد.... و مثل مرغ پر کنده پیچ و تاب مى خورد.مى نشیند، برمى خیزد، دور سر مى چرخد، به سر نگاه مى کند، بر سر و صورت و دهان خود مى کوبد، خم مى شود، زانو مى زند، سر را در آغوش مى کشد، مى بوید، مى بوسد،
خون سر را با دست و صورت و مژگان خود مى سترد... و با خون خود که از دهان و گوشه لبها و صورت خود جارى شده در مى آمیزد، اشک مى ریزد، ضجه مى زند، صیحه مى کشد، مویه مى کند، روى مى خراشد، گریه 😭مى کند، مى خندد، تاولهاى پایش را به پدر نشان مى دهد، شکوه مى کند، دلدارى مى دهد، اعتراض مى کند، تسلى مى طلبد....
🖤و #خرابه را و #جان_همه_خراباتیان را به آتش 🔥مى کشد.... بابا! چه کسى محاسن تو را #خونین کرده است ؟بابا! چه کسى رگهاى تو را #بریده است ؟بابا! چه کسى در این کوچکى مرا #یتیم کرده است؟ بابا! چه کسى یتیم را #پرستارى کند تا بزرگ شود؟بابا! این زنان #بى_پناه را چه کسى پناه دهد؟بابا! این چشمهاى گریان، این موهاى پریشان، این غربیان و بى پناهان را چه کسى #دستگیرى کند؟بابا! شبها وقت خواب ، چه کسى برایم #قرآن بخواند؟ چه کسى بادستهایش #موهایم را شانه کند؟ چه کسى با لبهایش #اشکهایم را بروید؟
چه کسى با بوسه هایش #غصه هایم را بزداید؟
💢چه کسى #سرم را بر زانویش بگذارد؟ چه کسى #دلم را آرام کند؟کاش مرده بودم بابا! کاش فداى تو مى شدم !
کاش زیر خاك بودم ! کاش به دنیا نمى آمدم ! کاش کور مى شدم و تو را در این حال و روز نمى دیدم.مگر نگفتند به سفر مى روى بابا؟ این #چه_سفرى بود که میان سر و بدنت #فاصله انداخت؟ این چه سفرى بود که #تو را از #من گرفت ؟باباى شجاع من ! چه کسى #جراءت کرد بر سینه تو بنشیند؟ چه کسى #جراءت کرد سرت را از تن جدا کند؟
🖤چه کسى #جراءت کرد دخترت را یتیم کند؟تو کجا بودى بابا وقتى ما را بر #شتربى_جهاز نشاندند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما #سیلى مى زدند؟تو کجا بودى بابا وقتى کاروان را #تند مى راندند و زهره مان را آب مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى #آب را از ما دریغ مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما #گرسنگى مى دادند؟ تو کجا بودى بابا وقتى #عمه_ام را #کتک مى زدند؟
💢تو کجا بودى بابا وقتى برادرم #سجاد را به #زنجیر مى بستند؟تو کجا بودى بابا وقتى #شبها در #بیابانهاى ترسناك #رهایمان مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى #سایه_بانى را در ظل آفتاب از ما مضایقه مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى مردم به ما مى #خندیدند😄⁉️تو کجا بودى
بابا وقتى ما بر روى شتر #خواب مى رفتیم و ازمرکب #مى_افتادیم و زیردست وپاى شترها مى ماندیم ؟تو کجا بودى بابا وقتى #مردم از #اسارتماشادىکردندو#پیش_چشمهاى_گریان_ما مى #رقصیدند؟
🖤تو کجا بودى بابا وقتى بدنهایمان #زخم شد و پوست صورتهایمان برآمد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب #سجاد را در سایه شتر خوابانده بود و او را باد مى زد و گریه مى کرد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب نمازهاى شبش را #نشسته مى خواند و دور از چشم ما تا صبح🌥 #گریه مى کرد؟
تو کجا بودى بابا وقتى #سکینه سرش را بر شانه عمه ام زینب مى گذاشت و زارزار مى گریست ؟تو کجا بودى بابا وقتى از #زخمهاى غل و زنجیر سجاد #خون مى چکید..
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣7⃣#قسمت_هفتادو_چهارم
💢تو کجا بودى بابا وقتى از #زخمهاى غل و زنجیر سجاد #خون مى چکید؟تو کجا بودى بابا وقتى ما همه #تورا صدا مى زدیم ؟جان من فداى تو باد بابا که #مظلومترین باباى عالمى!بابا! من این را #مى_فهمم که... تو #فقط باباى من نیسى، باباى همه جهانى.پدر همه عالمى ، امام دنیا و آخرتى ، نوه پیامبرى ، فرزند على و فاطمه اى ، پدر سجادى و پدر امامان بعد از خودى ، تو برادر زینى!من اینها را مى فهمم... و مى فهمم که تو #باباى_همه کودکان #جهانى و مى فهمم که همه دنیا به تو نیازمند است. اما الان من بیش از همه به تو محتاجم و بیشتر از همه ، فرزند توام ،
🖤دختر توام ، دردانه توام.هیچ کس به اندازه #من غربت و یتیمى و نیاز به دستهاى تو را احساس نمى کند.
همه ممکن است... بدون تو هم زندگى کنند... ولى من بدون تو مى میرم. من از همه عالم به تو محتاجترم . بى آب هم اگر بتوانم زندگى کنم ، بى تو نمى توانم.... تو نفس منى بابا! تو روح و جان منى.بى روح ، بى نفس ، بى جان ، چه کسى تا به حال زنده مانده است ؟!بابا! بیا و مرا ببر.زینب ! زینب ! زینب!اینجاهمان جایى است که تو به #اضطرار و #استیصال مى رسى....
💢اینجا همان جایى است که تو زانو مى زنى و مرگت را آرزو مى کنى...
تویى که در مقابل یزید و ابن زیاد،آنچنان #استوار ایستادى... که پشت نخوتشان را به خاك مالیدى ، اکنون ،... اینجا و در مقابل این #کودك سه ساله احساس عجز مى کنى.... چه کسى مى گوید که این رقیه بچه است ؟ فهم همه #بزرگان را با خود حمل مى کند.چه کسى مى گوید که این دختر، سه ساله است ؟ #عاطفه همه زنان عالم را دل مى پرورد!
🖤چه کسى مى گوید که این رقیه ، کودك است ؟ زانوان بزرگترین #عارفان جهان را با ادراك خود مى لرزاند.نگاه کن ! اگر که #ساکت شده است ،
لبهایش را بر لبهاى پدر گذاشته است و چهار ستون بدنش مى لرزد.اگر صدایش شنیده نمى شود، تنها، گوش شنواى پدر را شایسته شنیدن ، یافته است.نگاه کن زینب ! #آرام_گرفت ! انگار رقیه آرام گرفت.دلت #ناگهان فرو مى ریزد...
و #صداى_حسین_درگوش_جانت مى پیچد... که رقیه را صدا مى زند و مى گوید:
💢_✨بیا! بیا دخترم ! که سخت چشم انتظار تو بودم.شنیدن همین #ندا، #عروج_روح_رقیه را براى تو محرز مى کند.... نیازى نیست که خودت را به روى رقیه بیندازى ، او را درآغوش بگیرى ،
بدن سردش را لمس کنى و چشمهاى باز مانده و بى رمقش را ببینى.... درد و داغ رقیه تمام شد... و با سکوت او انگار خرابه آرامش گرفت.اما اکنون ناگهان #صیحه توست که سینه آسمان را مى شکافد.... انگار مصیبت تو #تازه آغاز شده است.
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🏴@gamedovomeenqelab