فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #استاد_شجاعی 🎤
🌞چطور شد که نامِ دختر پیامبر ص،
#فاطمه 'س' شد؟
#لیله_القدری_بنام_فاطمه 💫
@ostad_shojae
مداحی آنلاین - مولا مهدی.mp3
1.95M
#مولا_مهدی
#غروب_جمعه💔
✿مولا مهدی ... مولا مهدی
❉ای نوبهار #فاطمه صبر و قرارم
✿ای قوت قلب #علی دار و ندارم
🌹🍃🌹🍃
@gamedovomeenqelab
1_10108068.mp3
4.14M
#شهدا🌷
🥀عمریه دلم میخواد #شهید بشم
🥀تا پیش #فاطمه رو سفید بشم
🎧 #سید_رضا_نریمانی
اینم یه صوت برای عاشقان شهادت 😍
🌹🍃🌹🍃
@gamedovomeenqelab
📖 یکی بــود، یکی نبــود؛
یه #مادر بود، که #داعش رو شکســت داد و خـاورمـــیانه رو، رو دســتاش میچرخونــد!
او #فمنیست نبــود؛ یک زن مســلمان بود که الگویــش #فاطــمه(س) بود و شیــر مــردی چـون #قاسم_سلیمانی را در خــانه اش تربیــت کرد!
📍رحمت خدا بر هردوی آنها...
#مکتب_حاج_قاسم
#مادر
🔴@gamedovomeenqelab
❓#صبر _رهبرمعظم انقلاب، در مقابل #خیانت_غربگراها، از کدامین گونه است؟
👈 جواب:
از نوع صبر #مولا_علی(ع) و #فاطمه زهرا(س).
⏪ این دو معصوم(ع)، برای #حفظ_اصل_اسلام، چنان شکیبایی کرده اند که برخی مصداق ها را می شماریم:
☑️ویژگی های #صبرِ امام علی(ع) در #خطبه_3_ نهج البلاغه:
بسانِ فرد خار در چشمش و استخوان درگلو. صبری سخت و طولانی که بزرگ تران را فرسوده و کوچک تران را پیر مى کند...
☑️ویژگی های صبر #فاطمه زهرا(س)در #خطبه فدکیه:
بسان خنجرى بر گلو خليده و نيزه اى بر دل فرو نشسته. (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۲۹ ص:۲۲۶).
📛اما #خون_دل خوردن مولا و همه مشکلات، نتیجه جهل مردم و #انتخاب_غلط شان است.
(نهج البلاغه،خطبه ۳ و ۱۵۸)
👈 پس ولی امر مسلمین، با لحاظ مصالح طبقه بندی شده ومنافع کشور، اقدام میکند.
و این ما هستیم که باید
#درست_انتخاب کنیم
📝علی اکبر صیدی
🏴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
8⃣#قسمت_هشتم
💢 در #گوششان زمزمه مى کند:انى اعلم ما لاتعلمون .(2)دوست 🥀دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از #ظواهر عالم بردارى و لشکر #بینهایت اجنه را نشان این سپاه #بى_مقدار دشمن👹 دهى و تقاضاى تضرع آمیز امدادشان را به دشمن بفهمانى....
🖤و بفهمانى که #یک_اشاره_امام☝️ کافیست تا میان سرها و #بدنهایشان فاصله اندازد و زمین کربلا را از سرهایشا ن سیاه کند... اما امام با اشاره #مژگانش آنها را به آرامش مى خواند و اشتیاق دیدارش با #رسول االله را به رخشان مى کشد.🍂
💢 دوست🌸 دارى...
ولى هیچ کدام از این #کارها را که دوست دارى ، انجام نمى دهى .
فقط چشم از #شکاف خیمه🏕 به امام مى دوزى و رد نگاه او را دنبال مى کنى .
امام ، نگاهش را بر چهره #پیرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى کند و تو با خود مى اندیشى که مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟
مگر هیچ رگى از غیرت و هشیارى در این قوم باقى است که بتوان بر آن تکیه کرد و احتمال #تاثیر را بر آن بنا نهاد⁉️
🖤مى دانى که #حسین به منفى بودن این پاسخ واقف تر است
اما او #فوق_وظیفه عمل مى کند و دلش 💔براى راهیان جهنم هم #مى_سوزد.🔥مردم ! ببینید چه کسى پیش روى شما ایستاده است. سپس به #وجدانهایتان مراجعه کنید و ببینید که آیا کشتن من و شکستن حریم من رواست ؟
💢 آیا من فرزند زاده #پیامبر شما نیستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولین ایمان آورنده به خدا #تصدیق کننده رسول او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟آیا حمزه #سیدالشهداء عموى من نیست ؟ آیا جعفر طیار عموى من نیست ؟آیا مادر من ، فاطمه دختر پیامبر شما نیست ؟آیا جده ام خدیجه ، اولین زن اسلام آورده نیست ؟
🖤آیا پیامبر درباره من و برادرم نفرموده که ما سید جوانان اهل بهش🌸تیم؟
آیا انکار مى کنید که پیامبر جد من است ؟ #فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟بغض ، راه گلویت را سد مى کند، اشک😭 در چشمهایت حلقه مى #زند و قلبت❣ گر مى گیرد.
مى خواهى از همان شکاف خیمه⛺️ فریاد بزنى: برادر! همین افتخارات ما #جرائم ماست .
💢 اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پیامبر نبود که سران این قوم با تو #دشمنى نمى کردند و چنین لشکرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اینها به احد برمى گردد، به بدر، به حنین .
#کینه اینها کینه #خندقى است . بغض اینها، بغض خیبرى است.مساله اینها، مساله پیامبر و على است . برادرم ! همین فرداست که سر مقدس تو را پیش روى یزید بگذارند و یزید
مست و لایعقل زمزمه کند:
🖤_لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحى نزل
و از بنیان ، منکر خدا و وحى و #پیامبر شود. اینها پیامبرى را حکومت و پادشاهى مى بینند و درپى جبران آن سالها از دست رفته اند.برادرم ! عزیزدلم💓 ! اینها اکنون #محصول_سقیفه را درو مى کنند. اینها فرزندان همانهایند که پدرمان على را خانه نشین کردند.
تو به على افتخار، چه مى کنى ؟ آرى برادر! جرم ما همین افتخارات ماست.
مى خواهى فریاد بزنى و این حرفها را به گوش برادرت برسانى .
💢اما #بغضت را فرو مى خورى و دم برنمى آورى . دوست دارى ماجراى جمل(3) را براى #برادرت مرور کنى.
جمل مگر همین دیروز نبود؟ طلحه و زبیر(4) از سر کینه با عدالت على ، عایشه را سوار بر شتر، علم کردند و به جنگ با ولایت کشاندند!#عایشه ابتدا وقتى فهمید که نام شتر، عسگر است ، تردید کرد و به یاد این کلام پیامبر افتاد که : مبادا بر شترى #عسگر نام سوار شوى و به جنگ روى
اما #طلحه و #زبیر لباس و زینت همان شتر را عوض کردند...
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
9⃣1⃣#قسمت_نوزدهم
💢 اما در این سعى آخر میان #خیمه و #میدان ، کارى شده است که دل او را یکدله کرده است....سکینه ، سکینه ، سکینه ، اینجا همانجاست که جاده هاى محبت 🌸به هم می رسد.#عشقهاى_مختلف به هم گره مى خورد و #یکى مى شود.
عشق او به حسین و عشق او به بچه ها در سکینه با هم تلاقى مى کند.
🖤عشق 💕او به حسین و #عشق حسین به بچه ها در سکینه به هم مى رسند.اینجا همان جاست که او در مقابل #حسین و #بچه_ها یکجا زانو مى زند.
این سکینه همان طور سینایى است که حضور حسین در آن به تجلى مى نشیند.
این #سکینه مرز مشترك میان حسین و بچه هاست. و #لزومى ندارد که سکینه به عباس ، حرفى زده باشد....
لزومى ندارد که سکینه از عباس آب💧 خواسته باشد.
💢 چه بسا که او را از #رفتن به دنبال آب منع کرده باشد... لزومى ندارد که نگاهش را به نگاه عباس دوخته باشد تا عباس ، خواستن را از #چشمهاى او بخواند. همینقدر #کافیست که او پیش روى عباس ایستاده باشد،... مژگان سیاهش را حایل چشمهایش کرده باشد و نگاهش را به #زمین دوخته باشد.
همین براى عباس کافیست تا زمین و زمان را به هم بریزد و جهان را آب کند.
🖤اگر سکینه بگوید آب، #هستى عباس آب مى شود پیش پاى سکینه....
نه ، سکینه لب به گفتن آب ، تر نکرده است... فقط... شاید گفته باشد:
عمو!... یا نگفته باشد.چه گذشته است میان سکینه و عباس که عباس #ادب ،
عباس #معرفت ، عباس #ماموم ،
عباس #خضوع ، پیش روى امام ایستاده است و گفته است:
💢آقا! تابم تمام شده است.
و آقا #رخصت داده است.
خب اگر آقا رخصت داده است پس چرا نمى روى عباس ! اینجا، #حول و حوش خیمه 🏕زینب چه مى کنى ؟ عمر من !
عباس ! تو را به این جان نیم سوخته چه کار؟ آمده اى که #داغ مرا تازه کنى ؟
آمده اى که دلم را بسوزانى ⁉️ جانم را به آتش🔥 بکشى ؟ تو خود جان منى عباس ؟ برو و احتضار مرا اینقدر طولانى نکن.
🖤#رخصت_ازمن چه مى #طلبى عباس ! تو کجا دیده اى که من نه بالاى حرف #حسین ، که همطراز حسین ، حرفى گفته باشم ؟ تو کجا دیده اى که دلم 💗غیر از حسین به امام دیگرى اقتدا کند؟تو کجا دیده اى که من به سجاده اى غیر خاك پاى حسین نماز بگذارم.آمده اى که #معرفت را به تجلى بنشینى ؟ ادب را کمال ببخشى ؟
عشق 💜را به برترین نقطه #ظهور برسانى ؟چه نیازى عباس من ؟!
💢نشان ادب تو از #دامان_مادرت به یاد من مانده است.... وقتى که مادر #خطابش_کردیم ، پیش پاى ما نشست و زار زار #گریه 😭کرد و گفت : _مرا مادر خطاب نکنید.❌ مادر شما #فاطمه بوده است ، این کلام ، از دهان شما فقط #برازنده مقام زهراست . من #خدمتگزار شمایم . #کنیز شمایم.
🖤عباس من !
تو شیر #ادب از سینه این مادر خورده اى . وقتى پدر او را به #همسرى برگزید، او ایستاده بود پشت در و به خانه در نمى آمد تا #ازمن ، دختر بزرگ خانه #رخصت بگیرد، و تا من به #پیشواز او نرفتم ، او قدم به داخل خانه نگذاشت.
عباس من ! تو خود معلم عشقى ! امتحان چه را پس مى دهى ؟
💢 جانم فداى ادبت عباس !
عرفان ، شاگرد معرفت توست و عشق ، در کلاس تو درس پس مى دهد.
بارها گفته ام که #خدا اگر از همه عالم و آدم ، همین #یک_عباس را مى آفرید،
به مدال فتبارك االله احسن الخالقین✨ ش میبالید.اگر آمده اى براى سخن گفتن ، پس چیزى بگو...
#ادامه_دارد.....
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
#قسمت_بیستم_وپنجم
💢پس خودت را #مهیا کن زینب... که حادثه دارد به اوج خودش نزدیک مى شود.این #حسین است که پسش روى تو و پیش روى همه اهل خیام ایستاده است و با نوایى صدا مى زند:
اى زینب! اى ام #کلثوم ! اى فاطمه ! اى سکینه ! سلام جاودانه من بر شما!
از #لحن کلام و سلام در مى یابى که این،...
🖤#مقدمه وداع با توست و #کلامهاى #آخر با عزیزان دیگر:_خواهرم ! عزیزان دیگرم ! مهیا شوید براى #نزول_بلا و بدانید که حافظ و حامى شما #خداوند است. و هم اوست که شما را از شر #دشمنان، نجات مى بخشد و #عاقبت کارتان را به خیر مى کند. و دشمنانتان را به انواع #عذابها دچار مى سازد. و در ازاء این بلیه، انواع نعمتها و #کرامتها را نثارتان مى کند.پس #شکایت مکنید و به زبان چیزى میاورید که از قدر و #منزلتتان در نزد خدا بکاهد...
💢سکینه هم به وضوح بوى #فراق و #شهادت را از این کلام استشمام مى کند. اما نمى خواهد با #پدر از پشت پرده اشک😭 وداع کند....
چرا که #جایگاه خویش را در قلب💓 حسین مى داند و مى داند که گریه او با #دل_حسین چه مى کند.#بغض ، راه گلویش را بسته است و سیل اشک به پشت سد پلکها هجوم آورده است.
اما بغضش را با زحمتى طاقت سوز
در سینه فرو مى برد، به اسب سرکش اشک مهار مى زند و باصداى شکسته در گلو مى گوید:
🖤پدر جان ! #تسلیم مرگ شدى ⁉️
پیداست که چنین آتشى🔥 پنهان کردنى نیست. با همین یک کلام شرر در خرمن وجود حسین مى افکند. حسین اما در آتش زدن جان عاشقان🌸🥀 خویش استادتر است... گداختگى #قلب حسین ، از درون سینه پیداست اما با #آرامشى_اقیانوس_وار پاسخ مى دهد:
دخترم ! چگونه تسلیم مرگ نشود کسى که هیچ #یاور و #مددى براى او نمانده است !؟
💢نشترى است انگار این کلام بر #بغض فرو 😢خورده سکینه... که اگر فرود نیاید این نشتر چه بسا #قلب سکینه در زیر این فشار بترکد... و نبضش از حرکت بایستد.#سکینه صیحه مى زند،
بغضش گشوده مى شود و سیل اشک ،سد پلکها را درهم مى شکند.
احساس مى کند که فقط با بیان #آرزویى محال مى تواند، محال بودن تحمل فراق را بازگو کند:پس ما را برگردان به حرم جدمان پدر جان!
🖤او خوب مى فهمد که این #آرزو یعنى برگرداندن شیر به سینه مادر. اما وقتى بیان این آرزو، نه براى محقق شدن که براى نشان دادن #عمق_جراحت است ، چه باك از گفتن آن... حسین دوست دارد بگوید:با #قلب💚 پدرت چنین مکن سکینه جان ! دل پدرت را به آتش نکش. نمک بر این #زخم طاقت سوز نریز.
💢 اما #فقط_آه_مى_کشد و مى گوید:
_✨اگر این مرغ خسته را رها مى کردند..نه، کلام نمى تواند، هیچ کلامى نمى تواند آرامش را به قلب سکینه برگرداند، مگر فقط #آغوش_حسین!
وقتى سکینه در آغوش حسین فرو مى رود... و گریه هایشان به هم پیوند مى خورد و #اشکهایشان درهم مى آمیزد،
آه و شیون و فغانى است که از اهل خیمه🏕 بر مى خیزد. و تو در حالیکه همه را به صبر و سکوت و آرامش فرامى خوانى خودت سراپا به قلب زخم خورده مى مانى...
🖤و نمى دانى که بیشتر براى حسین نگرانى یا براى #سکینه. اما اگر هر کدام از این دو جان بر سر این وداع جانسوز بگذارند، این تویى که باید براى وجدان خویش ، علم #ملامت بردارى.
#گشودن این دو آغوش هم فقط کار توست. دختران دیگر هم سهمى دارند.
این #دختران_مسلم_بن_عقیل ، این #فاطمه ، این #رقیه که به پهناى صورتش اشک مى ریزد....
و لبهایش را به هم مى فشرد تا صداى گریه اش ، جان پدر را نیاشوبد،
💢اینها هم از این واپسین جرعه هاى محبت ، سهمى مى #طلبند.
اگرچه سکوت مى کنند، اگر چه دم بر نمى آورند، اگرچه تقاضایشان را فرو مى خورند.. اما نگاههایشان غرق تمناست.
سکینه را به #آغوش مى کشى و سرش را بر شانه ات مى گذارى تا هم پناه اشکهاى او باشى و هم راه آغوش حسین را براى #رقیه گشوده باشى.
براى #رقیه ماجرا #متفاوت است ...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣3⃣#قسمت_سی_ام
💢انگار اکنون این #اوست که #دل_نمى_کند،... که ناى رفتن ندارد،...
که #پاى_رفتنش به تیر مژگان بچه ها زخمى شده است.یک سو تو ایستاده اى ،
سدى در مقابل سیل عاطفه بچه ها و سوى دیگر حسین ، عطشناك این زلال عاطفه . حسین اگر دمى دیگر بماند این سد# مى شکنتد و این سیل جارى مى شود...
🖤و به یقین بازگرداندن آب رفته به جوى ، غیر ممکن است...
دستت را محکمتر به دو سوى خیمه🏕 مى فشارى و با #تضرع و #التماس به امام مى گویى:حسین جان ! برو دیگر!
و چقدر سخت است گفتن این کلام براى تو!... حسین از جا کنده مى شود....
پا بر رکاب #ذوالجناح مى گذارد، به سختى روى از خیمه برمى گرداند و عزم رفتن مى کند.
💢اما...
اما اکنون #ذوالجناح است که قدم از قدم بر نمى دارد... و از جا تکان نمى خورد.تو ناگهان دلیل #سکوت و #سکون ذوالجناح را مى فهمى که دلیل را #روشن ✨و آشکار پیش پاى ذوالجناح مى بینى ، اما نمى توانى کارى کنى که اگر دستت را از دو سوى خیمه رها کنى ...
🖤نه ... به حسین وابگذار این قصه را...
که جز خود #حسین هیچ کس از عهده این عمر عظیم برنمى آید. همو که اکنون متوجه حضور #فاطمه پیش پاى #ذوالجناح شده است... و #حلقه_دستهاى_فاطمه را به دور#پاهاى_ذوالجناح دیده است.
💢کى گریخته است این دخترك !
از روزن کدام #غفلت استفاده کرده است و چگونه خود را به آنجا رسانده است ؟
به یقین تا پدر را از اسب فرود نیاورد و به آغوش نکشد، آرام نمى گیرد....
گواراى وجودت فاطمه جان !
کسى که #فراستى به این لطافت دارد، باید که جایزه اى چنین را در بر بگیرد.
🖤هر چه باداباد...
#هلهله_هاى_سبعانه_دشمن!
اگر قرار است خدا با #دستهاى تو تقدیر را به تاءخیر بیندازد، خوشا به سعادت دستهاى تو!نگاه اشکبار و التماس آمیز فاطمه ، پدر را از اسب فرود مى آورد.
نیازى به کلام نیست.... این دختر به #زبان_نگاه ، بهتر مى تواند حرفهایش را به کرسى بنشاند.
💢چرا که #مخاطب حرفهاى او #حسینى است که #زبان_اشک و #نگاه را بهتر از هر کس دیگر مى فهمد.
#فاطمه از جا بر مى خیزد....
همچنان در سکوت ، دست پدر را مى گیرد و بر زمین مى نشاند، چهار زانو. و بعد خود بر روى پاهاى او مى نشیند، سرش را مى چرخاند، لب بر مى چیند،
بغض کودکانه اش را فرو مى خورد و نگاه در نگاه پدر مى دوزد:
🖤پدر جان ! منزل زباله یادت هست ؟ وقتى خبر #شهادت مسلم رسید؟
پدر مبهوت چشمهاى اوست:
تو #یتیمان_مسلم را بر روى #زانو نشاندى و #دست_نوازش بر #سرشان کشیدى!پدر #بغضش را فرو مى خورد...
و از پشت پرده لرزان اشک😢 به او نگاه مى کند.
💢پدرجان! بوى یتیمى در شامه جهان پیچیده است.و #ناگهان بغضش مى ترکد.. و تو در میان هق هق #پنهان گریه ات فکرمى کنى... که این دخترك شش ساله این حرفها را از کجا مى آورد.
حرفهایى که این دم رفتن ،#آسمان_چشم_حسین را #بارانى مى کند:بابا! این بار که تو مى روى ، قطعا یتیمى مى آید.
🖤#چه_کسى گرد یتیمى از چهره ام بزداید؟ #چه_کسى مرا بر روى زانوبنشاند و دست نوازش بر سرم بکشد؟ #خودت این کار را بکن بابا! که #هیچ دستى به لطف دستهاى تو در عالم نیست.با #حرفهاى دخترك،...
جبهه حسین ، یکپارچه #گریه و #شیون مى شود...
💢 و اگر #حسین ، بغض خود را فرو نخورد و با دست و کلام و نگاهش ، زنان و دختران را به آرامش نخواند،
گدازه هاى #جگر کودکان ، خیام را به آتش 🔥مى کشد.و حسین خوب مى داند... و تو نیز که این خواهش فاطمه ، فقط یک ناز کودکانه نیست ،
یک کرشمه نوازش #طلبانه نیست ،
یک نیاز عاطفى دخترانه نیست.
🖤 او دست ولایت حسین را براى #تحمل #مصیبت مى طلبد، براى تعمیق #ظرفیت ، براى ادامه #حیات.
تو خوب مى دانى و حسین نیز که این مصیبت ، فوق طاقت فاطمه است...
و اگر دست ولایت مدد نکند، فاطمه پیش از حسین ، قالب تهى مى کند و جان مى سپارد.این است که #حسین با همه عاطفه اش ، #فاطمه را در آغوش مى فشرد..
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
7⃣4⃣#قسمت_چهل_وهفتم
💢زمزمه مى کنى :
تاب از کَفَت نبرد این #مصیبت ، عزیز دلم ! که این قصه ، #عهدى دارد میان پیامبر خدا، با جدت و پدرت و عمت . آرى خداوند متعال ، مردانى از این امت را که #ناشناس حکام جابرند و #درآسمان 🌫شهره ترند تا در زمین ، #متعهدکرد که به #تکفین و #تدفین این عزیزان بپردازند؛ اعضاى پراکنده این پیکرها را #جمع کنند و #بپوشانند و
این جسدهاى پاره پاره را #دفن کنند و براى #مقبره پدرت ، سید الشهداء در زمین طف ، #پرچمى بر افرازند که #درگذر_زمان_محو_نشود و یاد و خاطره اش در #حافظه_تاریخ ، باقى بماند.
🖤و هر چه سردمداران کفر و پیروان ضلالت در #نابودى آن #بکوشند، #ظهور و #اعتلاى آن #قوت گیرد و #استمرار پذیرد. پس نگران کفن و دفن این پیکرها مباش که #خدا خود به کفن و دفنشان نگران است.این کلام تو....
انگار آبى است بر آتش 🔥و جانى که انگار قطره قطره به تن تبدار و بى رمق سجاد تزریق مى شود. #آنچنانکه آرام آرام گردنش را در زیر بار غل و زنجیر، فراز مى آورد، پلکهاى خسته اش را مى گشاید و کنجکاو عطشناك مى
گوید:_روایت کن آن عهد و خبر را عمه جان!تو مرکبت را به مرکب سجاد،#نزدیکتر مى کنى ، تک تک یاران کاروانت را از نظر مى گذرانى و ادامه مى دهى :
💢على جان ! این حدیث را خودم از #ام_ایمن شنیدم و آن زمان که #پدرم به ضربت ابن ملجم لعنت االله علیه در بستر #شهادت آرمید و من آثار ارتحال را در سیماى او مشاهده کردم ، پیش رفتم ، مقابل بسترش زانو زدم و عرضه داشتم : (پدر جان ! من حدیثى را از ام ایمن شنیده ام . دوست دارم آن را باز از دو لب مبارك شما بشنوم.) پدر، سلام االله علیه چشم گشوده و نگاه بى رمق اما مهربانش را به من دوخت و فرمود:
🖤 نور دیده ام ! روشناى چشمم حدیث همان است که ام ایمن براى تو گفت . و من #هم_اکنون_می_بینم تو را و جمعى از زنان و دختران اهل بیت را که در
همین #کوفه ، دچار #ذلت و #وحشت شده اید و در #هراس از #آزار مردمان قرار گرفته اید. پس بر شما باد #شکیبایى ! #شکیبایى ! #شکیبایى!
#سوگندبه_خداوند شکافنده دانه و آفریننده جان آدمیان که در آن زمان در تمام روى زمین ، هیچ کس جز شما و پیروان شما، ولى خدا نیست...
💢 از #نگاه_سجاد در مى یابى...
که هر کلمه این حدیث ، دلش را #قوت و روحش را #طراوت مى بخشد و در رگهاى خشکیده اش ، #خون_تازه مى دواند.همچنانکه اگر او هم با نگاه خواهشگرانه اش نگوید که :
(هر آنچه شنیده اى بگجو عمه جان !)
تو خودت مى فهمى که... باید تمامت قصه را روایت کنى . تا در این بیابان سوزان و راه پر فراز و نشیب ، امام را بر مرکب لغزان خویش ، حفظ کنى:
🖤 #ام_ایمن چنین گفت: عزیز دلم 💕و کلام #پدر بر تمام گفته هاى او مهر #تایید زد: من آنجا بودم آن روز که #پیامبر به منزل #فاطمه دعوت بود و فاطمه برایش حریره اى مهیا کرده بود. حضرت على (علیه السلام ) ظرفى از خرما پیش روى او نهاد و من قدحى از شیر و سرشیر فراهم آوردم.رسول خدا، على مرتضى ، فاطمه زهرا و حسن و حسین ، از آنچه بود، خوردند و آشامیدند. آنگاه على برخاست و آب بر دست پیامبر ریخت . پیامبر، دستهاى شسته به صورت کشید و به على ، فاطمه و حسن و حسین نگریست .
💢سرور و رضایت و شادمانى در نگاهش موج مى زد.... آنگاه رو به #آسمان 🌫کرد و ابر #غمى بر آسمان چشمش نشست . سپس به سمت #قبله چرخید، دو دست به دعا برداشت و بعد سر به سجده گذاشت . و ناگهان شروع به #گریستن کرد. همه #متعجب و #حیران به او مى نگریستیم و او #همچنان_مى_گریست. 😭سر از سجده برداشت و اشک همچنان مثل باران بهارى ، از گونه هایش فرو مى چکد.اهل بیت و من ، همه از گریه پیامبر، #محزون شدیم اما هیچ کدام دل سؤال کردننداشتیم .
🖤 این حال آنقدر به طول انجامید که فاطمه و على به حرف آمدند و عرضه داشتند: خدا چشمانتان را گریان نخواهد یا رسول الله! چه چیز، حالتان را دگرگون کرد و اشکتان را جارى ساخت؟! دلهاى❣ ما شکست از دیدار این حال اندوهبار شما.#پیامبر فرمود: #عزیزانم ! از دیدن و داشتن شما آنچنان حس خوشى به من دست داد که پیش از این هرگز بدین مرتبت از شادمانى و سرور دست نیافته بودم . شما را #عاشقانه و #شادمانه نگاه مى کردم خدا را به نعمت وجودتان ، #سپاس مى گفتم که ناگهان #جبرئیل فرود آمد...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
9⃣6⃣#قسمت_شصت_نه
💢وفریاد مى زند:
_جلاد! بیا و گردن این #یهودى را بزن.
#مردى_سرخ_روى از اهالى #شام به #فاطمه دختر امام حسین نگاه مى کند و به یزید مى گوید:_این کنیزك را به من ببخش. فاطمه ناگهان بر خود #مى_لرزد،... ترس در جانش مى افتد، خود را درآغوش تو مى افکند و گریه کنان مى گوید:_✨عمه جان ! یتیم شدم! کنیز هم بشوم⁉️و تو فاطمه را در آغوشت #پناه مى دهى و آنچنانکه یزید و آن مرد بشنوند، مى گویى:
🖤نه عزیزم! این حرف بزرگتر از دهان این فاسق است. و خطاب به آن مرد مى گویى:_✨بد یاوه اى گفتى پست فطرت ! #اختیار این دختر نه به دست توست و نه به دست یزید.یزید دندانهایش را به هم مى ساید و به تو مى گوید:_این اسیر من است. من هر تصمیمى بخواهم درباره اش مى گیرم.
تو پاسخ مى دهى:_به خدا که چنین نیست. چنین #حقى را #خدا به تو نداده است . مگر از دین ما #خارج شوى و به دین دیگرى درآیى.
💢آتش 🔥خشم در جان یزید شعله مى کشد و پرخاشگر مى گوید:_به من چنین خطاب مى کنى⁉️ این پدر و برادر تو بودند که از دین خارج شدند.تو مى گویى:_تو و جدت اگر مسلمان هستید، به دست #جدم و #پدرم مسلمان شده اید.
یزید در مقابل این کلام تو، پاسخى براى گفتن پیدا نمى کند، جز آنکه لجوجانه بگوید:_دروغ مى گویى اى دشمن خدا.
تو اما همین کلامش را هم بى پاسخ نمى گذارى:_✨چون #زور و #قدرت دست توست، از سر #ستم، ناسزا مى گویى و مى خواهى #به_زور محکوممان کنى.
🖤یزید در مى ماند و مرد شامى دوباره خواسته اش را تکرار مى کند.... و یزید خشمش را بر سر او هوار مى کند:
_خدا مرگت دهد. خفقان بگیر.ماندن شما در این مجلس، بیش از این، به #صلاح یزید نیست... خطبه تو نه تنها مستى را از سر خود او پرانده، که همه را از آشنا و غریبه و دور و نزدیک، #مقابل_او ایستانده و همه نقشه هایش را نقش بر آب 💧کرده.... اگر مردم چهار کلام دیگر از این دست بشنوند... و دو جرات و شهامت دیگر از این دست ببیند، دیگر قابل کنترل نیستند.
💢 به زودى #خبرخطبه و خطابه تو در مقابل یزید، در سراسر #شام مى پیچید و حیثیتى براى دستگاه یزید باقى نمى گذارد.... در شرایطى که مدعیان مردى ومردانگى ، در مقابل حکومت ، جرات سخن گفتن ندارند،... ایستادن #زنى در مقابل یزید و لجن مال کردن او، حادثه کوچکى #نیست .بخصوص که گفته مى شود؛ این زن در موضع #اسارت و #مظلومیت بوده است و نه در موضع #حاکمیت و #قدرت.و این تازه ، #اولین شراره هاى آتشى است که تو برپا کرده اى....
🖤این آتش تا دودمان باعث و بانى این ستمها و اولین غاصبان حقوق اهل بیت را نسوزاند، خاموش نمى شود....
یزید فریاد مى زند:_ببریدشان. همه شان را ببرید و در #خرابه کنار همین قصر، سکنى دهید تا تکلیفشان را روشن کنم.
#خرابه، جایى است#بى_سقف_وحصار، در کنار کاخ یزید.... که پیداست بعد از اتمام بناى کاخ، معطل مانده است....
نه در مقابل #سرماى شب ، #حفاظى دارد و نه در مقابل #آفتاب طاقت سوز روز، #سرپناهى.
💢تنها در گوشه اى از آن ، سقفى در حال فرو ریختن هست که جاى امنى براى اسکان بچه ها نیست....
وقتى یکى از کودکان با دیدن سقف، #متوحش مى شود....
و به احتمال فروریختن آن اشاره مى کند، مامور #مى_خندد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣7⃣#قسمت_هفتاد
💢مامور #میخندد و به دیگرى مى گوید:_اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند.
#طبیعى_است که این کلام، رعب و وحشت #بچه_ها را بیشتر کند... اما #حرفهاى_امام تسلى و آرامششان مى بخشد:
_✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به #مدینه عزیمت مى کنیم و شما #به_خانه_هاى_خود باز مى گردید.
🖤دلهاى💗 بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست...
چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند....
انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند....
💢تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى...
و هنوز
گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که #زنى با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد.
بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک
نچشیده اند، به خود جلب مى کند.
تو زن را #دعا مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى:
_✨مگر نمى دانى که #صدقه بر ما #حرام است؟
🖤زن مى گوید:
_به خدا قسم که این صدقه نیست ، #نذرى است بر عهده من که هر #غریب و #اسیرى را شامل مى شود.
تو مى پرسى که:_✨این چه عهد و نذرى است ؟!
و او توضیح مى دهد که:
_در #مدینه زندگى مى کردیم و من #کودك بودم که به #بیمارى_لاعلاجى گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه #فاطمه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام #پسرى خوش سیما وارد خانه شد. او #حسین فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت:
💢''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من #بلافاصله شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به #هیچ بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف #شام #سکنى داد.... من از آن زمان #نذر کرده ام که براى #سلامتى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را #دوباره ببینم.
تو همین را کم داشتى زینب..!
🖤که از دل #صیحه بکشى...
و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى.
و حالا این #سجاد است که باید تو را آرام کند... و این #کودکانند که باید به دلدارى تو بیایند...
در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى:_✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على وخواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید.
💢زن نعره اى از جگر مى کشد و #بیهوش بر زمین مى افتد....
تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى...
زن به هوش مى آید،...
گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد.
و دوباره از هوش مى رود.
باز به هوش مى آید،....
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🔴@gamedovomeenqelab
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣7⃣#قسمت_هفتادو_یک
💢باز به هوش می آید.... خود را بر خاك مى کشد،... بر پاى کودکان بوسه مى زند،... خاك پایشان را به اشک چشم مى شوید و باز از هوش مى رود....
آنچنانکه تو ناگزیر مى شوى دست از #تعزیت_خود بردارى و به #تیمار این زن #غریب بپردازى.... تو هنوز خود را باز نیافته اى.. و کودکان هنوز از تداعى این خاطره #جگر سوز فارغ نشده اند...
🖤که #زنى دیگر با کوزه #آبى💙 در دست وارد خرابه مى شود...
چهره این زن، اما براى تو آشناست .
او تو را به جا نمى آورد اما تو خوب او را به یاد مى آورى.چهره او از دوران کودکى ات به یاد مانده است. زمانى که به خانه مادرت زهرا مى آمد و براى کمک به کارهاى خانه مادرت التماس مى کرد...
او دختر کوچک و دوست داشتنى و شیرینى را در ذهن دارد و به نام #زینب که هر بار به خانه #فاطمه مى رفته ، سراپاى او را غرق بوسه مى کرده...
و او را در آغوش مى گرفته و قلبش التیام مى یافته...
💢آنچنانکه تا سالها کمک به کار خانه را بهانه مى کرده تا با #محبوب_کوچک خود، تجدی د دیدار کند و از آغوش او وام التیام بگیرد.او واله و سرگشته #زینب شده، اما حوادثى او را از مدینه دور کرده... و دست نگاهش را از جمال زینب ، کوتاه ساخته . و براى اینکه خدا عطش اشتیاق او را به زلال وصال زینب فرو بنشاند، عهد کرده که عطش غریبان و اسیران و در راه ماندگان را فرو بنشاند.
🖤او باور نمى کند که تو زینبى!!
و چگونه ممکن است که آن عقیله ،
آن دردانه و عزیز کرده قوم و قبیله ، اکنون ساکن خرابه اى در شام شده باشد؟!چگونه ممکن است که بانوى بانوان عالم ، رخت اسیرى بر تن کرده باشد؟!#انکار او، و #نقل_خاطرات او تنها کارى که مى کند،... مشتعل کردن آتش🔥 عزاى تو و بچه هاست.
خرابه تا نیمه هاى شب،...🌙نه خرابه اى در کنار کاخ یزید... که عزاخانه اى است در سوگ حسین و برادران و فرزندان حسین.
💢بچه ها #باگریه به خواب مى روند...
و تو مهیاى #نمازشب مى شوى.
اما هنوز #قامت_نشسته خود را نبسته اى که صداى #دخترسه_ساله_حسین به گریه بلند مى شود.... گریه اى نه مثل همیشه . گریه اى وحشتزده ،
گریه اى به سان مارگزیده . گریه کسى که تازه داغ دیده . دیگران به سراغش مى روند و در #آغوشش مى گیرند...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
🏴@gamedovomeenqelab
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🕊پرونده #سیاه مرا جستـــجو نڪن
🌸حال مرا به آه دلتـ💔 زیرو رو نـڪن
🕊پیش نگاه #مهدےصاحب زمان،خدا
🌸مارا به حق #فاطمہ بی آبرونڪن😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
🔴@gamedovomeenqelab
#پرونده_ویژه
#بازگشت_از_نیمه_راه(8)
💢 لاهوتی و سرآغاز انحراف
🔶 یکی از روحانیون پیاده شده از قطار انقلاب #حسن_لاهوتی_اشکوری بود. او پدر شوهر #فائزه و #فاطمه هاشمی رفسنجانی است.
🔶 او در سال ۱۳۴۱ به دستور امام خمینی، برای تبلیغ به شهر گرمسار رفت و در این شهر مقیم شد. لاهوتی تا تابستان ۱۳۴۹ در گرمسار ماند. سپس در ابتدای تابستان ۱۳۴۹ به تهران آمد و به جمع جامعه روحانیت تهران پیوست.
🔶 با فراگیرشدن تب مبارزه مسلحانه در ابتدای دهه ۵۰، لاهوتی با اصرار و پیگیریِ #اسدالله_تجریشی که از مبارزان فعال بود، به #سازمان_مجاهدین_خلق وصل شد و امکاناتش را در اختیار این گروه قرار داد.
🔶 در همین حال اسدالله تجریشی واسطه #حسن_ابراری_جهرمی از اعضای سازمان مجاهدین خلق با شیخ حسن لاهوتی بود. به موازات شیخ حسن لاهوتی، فرزندش #وحید_لاهوتی نیز بدون اطلاع پدر به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمده بود.
🔶 شیخ حسن لاهوتی پس از آزادی از زندان، کمکهایش به سازمان مجاهدین خلق را افزایش داد و بسیاری از وجوهاتی را که از مردم دریافت میکرد، به سازمان میداد. اسدالله تجریشی در این باره میگوید:
🔶 «ما در بازار آقای لاهوتی را پیشنماز یک مسجد کرده بودیم که مردم را برای پرداخت وجوهات به او معرفی کنیم و او هم وجوهات را دریافت کند و به ما بدهد تا به سازمان بدهیم. ایشان هم پذیرفته بود و همین کار را میکرد.»
🔶 همچنین شیخ حسن لاهوتی به همراه روحانیونی همچون #هاشمی_رفسنجانی و آیتالله #سید_محمود_طالقانی نامههایی به امام نوشتند و خواستار تأیید موضع این گروه از سوی امام خمینی شدند...
https://eitaa.com/joinchat/386157
⚡️زيارت فاطمة الزهرا سلام الله علیها:
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ نَبِىِّ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ حَبيبِ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَليلِ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ صَفىِّ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَمينِ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِياءِ اللهِ وَ رُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِّيَةِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سِيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ مِنَ الاَْوَّلينَ وَالاْخِرينَ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةُ ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ ،
اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْفاضِلـَةُ الزَّكِيـَّةُ ،
اَلسـَّلامُ عـَلَيْكِ اَيَّتـُهَا الْحَوْراءُ الاِْنْسِيَّه.
🏴 #فاطمه زهرا(س)
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✳ فاطمه مادر یازده قرآن
🔻 #حضرت_زهرا سلام الله علیها از نور #خدا، و #ائمه_اطهار علیهم السلام از نور حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. #پیامبر (ص) برای بهدستآوردن دو چیز، چهل روز اعتکاف و خلوت کرد. یکی برای بهدستآوردن #قرآن و دیگری برای بهدستآوردن #مادر_قرآن یعنی حضرت فاطمه(س) که یازده قرآن دیگر در این ظرف مقدس بهوجود آمد.
🔸 اسامی حضرت زهرا(س) تنها یک لفظ نیست بلکه یک #شأن و #مقام است که جایگاه ایشان را نشان میدهد. جبرئیل در پاسخ به سؤال پیامبر که چرا زهرا در زمین #فاطمه و در آسمان #منصوره است میگوید: او در زمین فاطمه است چون #شیعیانش را از #آتش_جهنم قطع میکند؛ یعنی شأن زهرا این است که قاطع و مانع شیعیان از عذاب جهنم باشد. و از این جهت در آسمان به ایشان منصوره یعنی یاریشونده میگویند که خداوند فاطمه را در #شفاعت گناهکار امت تو نصرت میدهد و او شفاعت گستردهای از امت رسول خواهد داشت.
👤 #استاد_مسعود_عالی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
AUD-20210204-WA0001.mp3
16.09M
یا #فاطمه بنت نبی
#ناصر_عبداللهی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
❌ عاقبت شوم خاندان پهلوی !!👇
۱. #رضاخان ، به دست اربابان غربی اش به جزیره ای در آفریقا تبعید شده و همانجا مُرد. جسد وی پس از سه سال، به ایران آورده شد و بعدها مجددا به مصر منتقل گردید.
۲. #تاجالملوک ، همسر اول رضاخان، به دلیل امتناع رضا پهلوی از نگهداری او، در سرای بیخانمانهای نیویورک مُرد و به دست مأموران شهرداری در گورستان مخصوص ولگردها و بی خانمانها، دفن شد.
۳. #ملکه توران ، همسر دیگر رضاقلدر و مادر غلامرضا پهلوی نیز در خانه سالمندانی در پاریس فوت کرد و همان جا دفن شد.
۴. #علیرضا_پهلوی شبیه ترین فرد به رضاخان، در زمانی که شایعه ولیعهدی او بر سر زبان ها افتاد، در ۶ آبان ۱۳۳۳ در یک سانحه هوایی کشته شد و احتمال قتل وی به دست محمدرضا جدی است.
۵. #شمس_پهلوی خواهر تنی محمدرضا نیز در کالیفرنیا از دنیا رفت طبق آیین مسیحیت! تدفین و در گورستانی ناشناخته مدفون شد!
۶. #اشرف_پهلوی ، خواهر دوقلوی محمدرضا، پرحاشیهترین و یکی از فاسدترین اعضای خانواده پهلوی بود وی پس ابتلا به آلزایمر مُرد و در گورستان کشور موناکو مدفون شد.
۷. #شهریار_شفیق فرزند اشرف، قاچاقچی عتیقه جات و مواد مخدر بود که در پاریس، با اصابت گلوله کشته شد.
۸. #آزاده_دختر_اشرف که با صور اسرافیل در شبکههای سلطنتطلب همکاری میکرد، در پی اختلافات شدید با آنها، به طرز مشکوکی مرد و در کالیفرنیا مدفون شد.
۹. #فاطمه پهلوی فرزند دهم رضاخان نیز بر اثر بیماری صعبالعلاجی در سال ۱۳۶۶ در لندن دفن شد.
۱۰. #محمدرضا_پهلوی؛ شاه مخلوع ایران که پس از ۳۷ سال سلطنت ظالمانه بر مردم و پادویی برای منافع غرب، عاقبت با خفت هر چه تمام از ایران فرار کرد و بعد از مدت کمی، بخاطر مصرف زیادی که از داروهای جنسی در عیاشی ها و پاتوق های شبانه داشت، به سرطان سختی دچار شد و نهایتا به هلاکت رسید و مخذولانه در کشور مصر دفن گردید.
❎محمدرضا پنج فرزند داشت شهناز، فرحناز، لیلا، رضا و علیرضا👇
۱۱. #لیلا_پهلوی در ۳۱ سالگی با مصرف ۱۷ قرص خواب دست به خودکشی زد.
۱۲. #علیرضا_پهلوى ، فرزند دیگر محمدرضا هم با شلیک گلوله در دهانش بشکل مشکوکی مرد؛ عده ای رضا را متهم به برادر کشی کردند.
۱۳. #غلامرضا_پهلوی ، خسیس ترین عضو خانواده پهلوی، در پاریس با مصرف مواد مخدر مرد.
۱۴. #فاطمه_پهلوی فرزند دهم رضاخان نیز بر اثر بیماری صعبالعلاجی در سال ۱۳۶۶ در لندن دفن شد.
۱۵. #محمودرضا_پهلوى ، یکی از شاخص ترین ها در فساد اقتصادی، براثرمصرف بیش از حد مواد مخدر جان خود را از دست داد و مخفیانه در یکی از گورستانهای نیویورک دفن شد.
۱۶. #حمیدرضا برادر هوسران و آلوده به مواد مخدر محمدرضا، عضو دیگر این خاندان بود. فسادهای اخلاقی او نیز مانند اشرف شهره بود. حمید رضا دو فرزند داشت👇
۱۷. #نازك_پهلوى ، فرزند حمیدرضا نیز که بازیگر فیلم های پورن شده بود، در 29سالگی در پاریس با حواشی بسیاری مرد.
۱۸. #بهزاد_پهلوى فرزند دیگر حمیدرضا هم به دلیل اعتیاد شدید به کوکائین در اسپانیا جان داد.
▫️خیانت های بی نظیر پهلوی ها به تاریخ و مردم ایران به حدی بود که خاک ایران، آنان را در خود نپذیرفت.
▫️در عین حال ثروت مفتی و هنگفتی که از ملت ایران سرقت کردند در کنار فساد اخلاقی شان، از عوامل اصلی خودکشی های مکرر این خاندان است.
🔰وسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون( آیه ۲۲۷ سوره شعراء)
💠 و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه بازگشت گاهی (دوزخ انتقامی) بازگشت میکنند.
/عبرتهای عاشورایی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴 عظیم ترین صبر تاریخ
🔹اگر مسلمانان میزان و عظمت صبر علی(ع) را درک نکنند ، اما یهودیان خیبر به خوبی درک می کنند!
چرا که آن ها به چشم خود دیدند که حیدر کرار چگونه "مرحب" آن پهلوان بلندآوازه یهود را با یک ضربه به درک فرستاد و یک تنه بزرگترین درِ قلعه های هفت گانه خیبر را با قدرتی فوق بشر از جا کند و به پشت سرش پرتاب نمود و کار خیبر را یکسره کرد!!
🔹اما همان شیرمرد جنگ خیبر در ماجرای سوزاندن درِ خانه اش و جسارت به همسرش #فاطمه زهرا(س) دختر پیامبر اسلام(ص) و سَیّدَة نِساءِ الْعالَمین ، با اینکه هم قدرتی داشت سرآمدِ کل عرب و هم غیرتی داشت بیشتر از همه مردان عالَم ، ولی محض رضای خدا و جهت حفظ اسلام دست به شمشیر نبرد!!!
🔹اهالی خیبر خیلی خوب می فهمند که علی(ع) عظیم ترین صبر تاریخ را به نمایش گذاشته است ...
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
✳ توان آن را نداريد كه نور اين بیبی را ببينيد
🔻 اين كه گفته میشود، در #روز_محشر وقتی #فاطمه (سلام الله عليها) عبور میکند، ندا داده میشود و میگويند: «غُضّوا أبصاركم» [چشمان خود را ببندید] به اين معنی نیست كه چون شما نامحرميد چشمها را بپوشانيد، يا ديدهها را بشكنيد كه او را نبينيد. آن روز، سخن از #محرم و #نامحرم نيست؛ چون #قيامت ظرف #تكليف نيست و لذا اين دستور هم دستور #تكوينی است و نه #تشريعی؛ يعنی شما توان آن را نداريد كه نور اين بیبی را ببينيد. چشمها را فرو بربنديد و ديدهها را بشكنيد [و] توان آن را نداريد كه نورانيّت او را ببينيد.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📝 #پیادهشده_سخنرانی
#⃣ #حضرت_زهرا #روز_مادر
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در روایتی می فرمایند:
در قیامت، فاطمه از صراط عبور کرده، وارد #بهشت میشود
و رشتههای چ#ادر او بر روی #صراط باقی میماند
که یک سوی آن به دست زهرا و سوی دیگرش در عرصه قیامت است
در این هنگام منادی پروردگار به خلائق که از اولین تا آخرین آنان بر صراط گرد آمدهاند، ندامی دهد:
ای دوستداران #فاطمه! به رشتههای چادر او در آویزید.
با این فرمان، جمع کثیری از آفریدگان که در شمار محبِّین حضرت زهرا سلام الله علیها هستند، با تمسّک به رشتههای چادر آن حضرت، داخل بهشت میشوند.
بر اساس این روایت نورانی، در روز قیامت #حضرت_زهرا سلام الله علیها چادری دارند که رشتههای مختلف دارد و بهشتیها باید هرکدامشان به یکی از این رشتهها چنگ بزنند و به بهشت بروند.
ایا با این رفتارتون و که به صورتتون زیبایی مضاعف دادید ،
و در نگاه زل هزاران پسر هستید
و دلشون رو به سمتتون جلب میکنید ،
جزء شفاعت گیران از حضرت زهرا هستید ؟
.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌️
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍃مرغ دلم مسافر #قم میشود
در حرم عشق تو بانو، مهمان میشود♡
🔸سلام به تو ای بانوی #زینبی
🔹سلام به تو ای خورشید #ایران زمین
🖤اینبار میخواهم دست ذهن پریش احوالم را بگیرم و دست در دست دفتر روزگار را ورق زنیم از تو بگوییم، از تو ای سنبل #عصمت و پاکی. از تو ای کریمه #اهل_بیت، از تو که حریم بارگاهت پناهگاهی برای دلهای عاشق♥️ به انتظار نشسته شده است، دلهایی که به آستان الهی دخیل بسته اند تا آن یار #غائب برساند.
🖤خط به خطش که میخوانیم،
باهم زمزمه وار لب به سخن میگشاییم، قلم بی جان✍ چگونه می تواند تمامیت تو را به خط بکشاند. مگر این زبان بسته چقدر توان این حجم از بزرگی را دارد.
اما اینبار عرق شرم از جبین قلم میجوشد و بعد واگویه وار زمزمه میکند، ببخش ای زینب برادر که نمیتوانم از #معصومانه ی روح تو نغمه سرایی کنم، ببخش ای زینت پدر که نمیتوانم برای #فاطمه ی پدر نوحه سرایی کنم🥺 این زبان چوبی در برابر پاکی روح تو فقط بلد است سر خم کند و سروری تو را فریاد کند🌹
🖤خوشا بحال #شاه_خراسانی
خواهری چون تو را دارد
#معصومه ای که عصمت مطلق بود❤
🖤ای فلسفه ی شیدایی، ای گنجینه ی علم و دانش، امروز با #رفتنت زمین در سوز سردیِ جانکاهی فرو می رود.گویی خورشید جهان برای همیشه به خاموشی🌒 نشسته است. اما بعد از تو ای خورشید فروزش این حریم بارگاهت بود که مرهمی برای زخم نبودنت شد😓
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
🌹🍃🌹🍃
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌟 "اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِی"
و این فراز، تمام رسالتی بود که #فاطمه سلاماللهعلیها را به دفاع از علی علیهالسلام واداشت.
که زندگی در دنیای بی #امام ، زندگی در وادی جهل و بیابانِ بیراهنماست!
توحید، رمز پنج حرفیِ "رهایی و قدرت و آزادیِ انسان " زیر ردای امامت است که زنده میماند ...
توحید: علّت حیات است!
آب حیات است! که حیات جاودانه به بشر میبخشد!
فاطمه سلاماللهعلیها، شهیدهی "توحید" است در راه فرزندانی که میترسید در دنیای بیامام راه آغوش خدا را،
مسیر توحید را ... گم کنند!
▪️ ویژه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهدی جان...
شبهای جمعه که میروی
در #کربلا همراه با #فاطمه سلاماللهعلیها....
#یاحسین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┅♦️ گام دوم انقلاب♦️┅┄
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff