#احادیث_فقه_حکومتی
#فقه_حکومتی
#عملیات_ویژه 19
🔅🔅🔅
26/ حَدَّثَنَا حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ « قَالَ كَانَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) إِذَا أَرَادَ شَيْئاً مِنَ الْحَوَائِجِ لِنَفْسِهِ أَوْ مِمَّا يَعْنِي بِهِ مِنْ أُمُورِهِ، كَتَبَ إِلَى أَبِي يَعْنِي عَلِيّاً: اشْتَرِ لِي كَذَا وَ كَذَا وَ اتَّخِذْ لِي كَذَا وَ كَذَا، وَ لْيَتَوَلَّ ذَلِكَ لَكَ هِشَامُ بْنُ الْحَكَمِ، فَإِذَا كَانَ غَيْرُ ذَلِكَ مِنْ أُمُورِهِ كَتَبَ إِلَيْهِ: اشْتَرِ لِي كَذَا وَ كَذَا، وَ لَمْ يَذْكُرْ هِشَاماً إِلَّا فِيمَا يَعْنِي بِهِ مِنْ أَمْرِهِ .»
📚امام کاظم علیه السلام هر گاه چیزی برای خودش می¬خواست یا کاری از امور خودش را قصد می¬کرد به پدرم علی بن یقطین نامه می¬نوشت : فلان چیز را برای من بخر یا فلان کار را برای من انجام بده و این کار را هشام بن حکم بر عهده بگیرد اما اگر غیر از امور خودش بود به او می¬نوشت فلان چیز را بخر و اسم هشام را نمی¬آورد مگر در موارد مربوط به خودش .»
@gamedovomvhv
#احادیث_فقه_حکومتی
#فقه_حکومتی
#عملیات_ویژه 20
🔅🔅🔅
📚در احتجاج آمده امام عسکری فرمود : و مانند اين گونه گوشهزنى و توريه براى حزقیل مؤمن آل فرعون هم رخ داد چون به فرعون درباره او سخن چينى كردند حزقیل آنها را به يگانگى خدا و نبوت موسى و تفضيل محمد (ص) رسول الله بر همه رسولان خدا و همه خلق و برترى على بن ابى طالب (ع) از امامان بر اوصياء ديگر پيغمبران و بر بيزارى از خدائى فرعون دعوت مي¬كرد و سخنچينها نزد فرعون از او سخنچينى كردند و گفتند حزقیل بر خلاف تو دعوت مي¬كند و به دشمنانت يارى مي¬كند كه ضد تو باشند فرعون با آنها گفت: او پسر عم و جانشين من است و ولى عهدم بر كشورم اگر آنچه شما گفتيد كرده بر كفران نعمتم سزاوار عذابست و اگر بر او دروغ بستيد شما سزاوار سختترين عذابيد كه در بدى او وارد شديد و حزقیل را با آنها آورد و آنها به حزقیل گفتند: تو خدائى فرعون پادشاه را انكار كردى و نعمتهايش را ناسپاسى كردى . حزقیل گفت: پادشاها آيا هرگز دروغى از من ديدى؟ گفت: نه گفت: از اينها بپرس كيست پروردگارشان؟ گفتند: فرعون بآنها گفت :كيست آفرينندهشان؟ گفتند : فرعون حاضر،گفت: كيست روزي¬ بخش و سرپرست زندگى شما و جلوگير بديها از شما؟ گفتند: همين فرعون، حزقیل گفت: پادشاها من تو را و همه حاضران را گواه گيرم كه پروردگارشان پروردگار من است و آفرينندهشان همان آفريدگار من است و روزى دهشان همان روزى ده من است و بهساز زندگيشان همان بهساز زندگى من است و پروردگار و آفريننده و روزى ده و زندگى سازى جز پروردگار و آفريننده و روزى ده آنها ندارم و من بيزارم از جزا و از خدائى او و كافرم به معبوديت او . و مقصود حزقیل اين بود كه پروردگار آنها هم همان خدا پروردگار من است نه اينكه پروردگارى كه آنها پروردگار خود دانند پروردگار من است و اين مقصود او بر فرعون و حاضران نهان بود، و پنداشتند كه ميگويد: فرعون پروردگار و آفريننده و روزى ده منست.
فرعون بآنها گفت: اى مردان بد و مفسده جويان در كشورم و فتنهانگيزان من، من و پسر عمم كه بازوى من است سزاواران عذابيم براى قصد فسادِ كارم و نابودى پسر عمم و شكستن بازويم، سپس فرمود، ميخها را حاضر كردند و در ساق هر كدام ميخى فرو كرد و در سينهاش ميخى و بشانهكشان آهنين فرمان داد تا گوشت تن آنها را جدا كردند و اينست كه خدا فرموده پس خدا او را ، يعنى حزقیل را دور داشت از بدى نيرنگهاشان " كه نزد فرعون سخن چينى كردند تا او را نابود كنند" و به آل فرعون عذاب بدى گرد آمد و آنها كسانى بودند كه براى حزقیل سخنچينى كردند چون كه ميخكوب شدند و گوشت تنشان با شانه آهنى كنده شد.
@gamedovomvhv