امام زمان 020.mp3
1.42M
هل ع ش ق؛
ساعتشان را به وقت تو کوک میکنند؛یوسف
چشمشان به ساعت آمدنت
و گامهایشان آماده فنا شدن در هوايت.
❤️اهل عشق
به هوای تونفس میکشند
گامۍبــرای؏ـاشقی ؛
هل ع ش ق؛ ساعتشان را به وقت تو کوک میکنند؛یوسف چشمشان به ساعت آمدنت و گامهایشان آماده فنا شدن در هو
میگه وقتی من رفتم برزخ، دیدم علی اکبر و ابالفضل صلوات الله علیه لباس رزم پوشیدن اونجا! منتظرن آقا بیاد..💔
بعضیا وقتی میمیرن هم لباس رزمشون در نمیارن! دائما نگاه میکنن امامشون کی میاد..
اقا من منتظر امر شما هستم.. چشم به راه حکومت تون هستم.. چقد خوبه یه نفر که امام زمانو دید امام بگه منتظرم بود..🙂
چقد خوشه که شما حاکم جهان باشی!
زائر شما هستم..
حرفای شمارو خوب میگیرم..
پناهنده شما هستم..
دستوراتتون انجام میدم..
پناه میبرم به قبرهای شما..
دو نفر از شهدای کارمان عضو خادمین شهدا بودن و شهیده فائزه رحیمی در دوره بینهایت شرکت کرده بودن..
کم تاثیر ندارنا! نزدیک ظهور باید خودمون اماده کنیم و خیلی وقتا شرکت در این دورها موثره..!
ما هم اینجا دوره های زیادی برگزار میکنیم و خواهیم کرد، ولی بدون عمل هیچ فایده ای نداره:))
دهه هشتادیای کانال، شرکت کنین حتما در دوره های بینهایت!
دوره مقدماتی بعدی اواخر زمستان شروع میشه بنرش رو حتما اینجا میزاریم🙂
امام زمان 021.mp3
1.76M
❣️چقدربه فکر حجت زنده خدا درزمین ،هستی؟
❣️چقدر برای امام زمانت،دغدغه و دلهره داری؟
همون قدر هم؛
امام زمان به يادته!
باامام زمانت رفیق شو
گامۍبــرای؏ـاشقی ؛
❣️چقدربه فکر حجت زنده خدا درزمین ،هستی؟ ❣️چقدر برای امام زمانت،دغدغه و دلهره داری؟ همون قدر هم؛ ام
اگر ما به فکر امام زمان باشیم، امام زمانم به یادمونه: )))
وقتی دغدغه داریم برا آقا، اونم دغدغه ما رو دارن!
اگه میخواین شاد باشین به جای غمِ دنیا، غمِ امام زمان رو بخورید🙂..
مهم ترین فعالیت فرهنگی الان؛ تلاش برای آشتی کردن و آشتی دادن مردم با امام زمان هست🌱اگر آشتی کنیم باب همه شر ها به روی ما بسته و باب همه خیر ها باز میشه
هر فیضی که خدا بما میده از طریق امام زمانه؛ حالا وقتی مولا میبینه چقدر غمخوارش هستی میبینه میخوای براش کاری بکنی، اول از همه دعات میکنه:))
یه ذره از غمهای امام زمان، تمام غمهای دنیا رو از بین میبرد🥀
کسانی که در کاراشون کلی مشکل میوفته بخاطر اینه که امام زمانشون، ابدیتشون رو فراموش کردن
رمزِ شادی، غم امام زمان و غم کم و کسری های آخرته..
امام زمان 022.mp3
1.89M
❣️فردا ديره....
اگه ميخوای برای برداشتن درد عظیم غیبت،
قدمی برداری؛
👈همییین امروز وقتشه!
❤️از عشقت براش هزینه کن
گامۍبــرای؏ـاشقی ؛
❣️فردا ديره.... اگه ميخوای برای برداشتن درد عظیم غیبت، قدمی برداری؛ 👈همییین امروز وقتشه! ❤️از عش
بارها در اثر بی عرضگی شیعه، ظهور امام زمان عقب افتاده💔!
قرار بود بیاد و نیومد، چرا؟ یه نگا به خودت کن میفهمی..
هی تنبلی کردیم، هی جدی نگرفتیم، هی مشغول زندگی خودمون شدیم و خیانت کردیم به امام زمانمون..
الان دیگه وقت بد زندگی کردن نیست، الان به قول امام صادق وقت این هست که شبهام تا صبح نقشه بریزیم و اجرا کنیم..؛)
نباید الان وقت تلف کنیم.
هرکی الان عشقی به امام زمان داره، میخواد امام زمان از این تنهایی و آوارگی هزار ساله فارغ بشه؛
براش بیدار باش! براش فعالیت کن! براش بدو..
هرکار میتونی بکن
فردا دیره دیگه🥀..
دور هم نشسته بودیم؛
رفقای مکتبی و همه اهل زهد و تقوا،
التماس میکردم مولای حاضرمان رخ نشان دهد..
جماعتی بودیم که یک سوال مانند خوره تمام جانمان را پر کرده بود؛
آخر چرا زمان ظهور فرا نمیرسد؟
چه زمانی مردمانی بهتر از ما خواهد آمد؟ چه سرّی است در نیامدن امام دوازدهم؟
گامۍبــرای؏ـاشقی ؛
چه زمانی مردمانی بهتر از ما خواهد آمد؟ چه سرّی است در نیامدن امام دوازدهم؟
سوال او ذهن همه را پریشان کرد،
بحث بالا گرفت و نتیجه این شد..
فردی که از همه عابدتر و پاکیزه تر است، برای رفتن به محضر مولا و سوال از او اماده شود.
توی احوالات خودم غرق بودم که صدای یکی از دوستان هوشیارم کرد؛
انتخاب شدی مردِ مومن! تو امروز بهترینِ جمع ما هستی.
اشک روی گونه هایم غلتید و بی اختیار به سجده افتادم..
سالها تهجد و شب زنده داری، شبها عشق بازی با آنکه از نظرم پنهان بود و دلم از عطر وجودش مست، مرا به عبدی تبدیل کرد که طالب بودم جان برایش فدا کنم
اگر امامم را میدیدم بی شک میگفتم؛
آقاجان به دنبال سیصد و دوازده نفر باش چون من سرباز تو هستم
نشانی منزل امام را از شیخ جویا شدم، او نیز به چند خانه جلوتر اشاره کرد..
پشت درب خانه که ایستادم دق الباب نکرده آن مرد را دیدم، در چهارچوب در ایستاده بود و نگاهم میکرد..
لرزان و گریان گفتم،
برای دیدار آمده ام، قلبم تاب دوری ندارد.. اجازه بده داخل شوم حرفی بزنم، مولایم را ببینم، سوالی از او بپرسم و جانم فدا کنم
اما حرفم تمام نشده بود که مرد در را بست. گفت؛
امام فرموده اند دختر باکره ای که در نام و نسب و شرف و رتبه، فوق بزرگان این شهر است به عقد تو در آوردم، امشب به خانه آن شخص برو، توقف نما و فردا نزد ما حاضر شو!!
کوچها را پشت سر گذاشتم و رسیدم به این خانه، هنوز هم فکر میکنم در رویایی شیرین هستم.
بسم الله گویان میروم سمت اتاق، پرده حریر آبی رنگ جلوی ورودی اتاق، در باد میرقصد. بوی گلاب و مُشک مشامم را پر میکند..
تا به امروز صدایی به این زیبایی نشنیده ام، قدمی به سویش برمیدارم..
اما ناگهان صیحه ای تمام اتاق را پر میکند..