eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
260 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر رو افقی کنید😌👆
💬سوال: هنگام اذان مغرب، افطار كردن بهتر است، يا خواندن نماز مغرب و عشا⁉️ ✅پاسخ: 📝همه مراجع: خواندن نماز مغرب و عشا بهتر است؛ ‼️ولى اگر كسى منتظر او است يا بسيار گرسنه است كه نمى تواند نماز را با حضور قلب بخواند، افطار كردن بهتر است.‼️
03.Tahdir-Motaz.Aghaei-www.Ziaossalehin.ir-.Joze_.03.mp3
4.36M
🕊 لحظه‌های ناب هم‌صحبتی با خدا🕊 💠تحدیر (تندخوانی) 💠جزء سوم قرآن کریم 🎙با صوت استاد معتز آقایی ⏱زمان : فقط ۳۵ دقیقه😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان کجای دل و زندگیت هست؟؟ چقدر شرم اوره امام زمان بهت بگه اصلا به فکر من نبودی؟ دغدغه منو نداشتی؟ 💫🥀🌹 ❤️الهم عجل لولیک الفرج
اینکه سر سحری 50 تا لیوان آب بخورید و انتظار داشته باشین تو روز تشنه نشید ... این آپشن ذخیره آب فقط ویژه شتر هست. خودتونو منفجر نکنین. باتشکر روابط عمومی آب و فاضلاب 😅✋️
❤️❤️:❤️❤️ ♥️اللهم عجل الولیک الفرج♥️ ✨(:اللهم الرزقنا ڪربلا :)✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌺 #در_مسیر_عشق 🌺 💐 #پارت پنجاه و یکم💐 محمد : علی ؟ علی سایبری: بله محمد : آخر هفته با خانواده ات
🍃 🍃 🍂 پنجاه و دوم🍂 محمد : رسول یه لحظه گوش کن به حرفام هیچ واکنشی نشون نده آروم باش رسول: بله چشم محمد : ببین علی از زهرا خوشش اومده اخر هفته میخواد بیاد خونه مون فقط هیچی نمیدونه از نسبت هامون فقط این چند روز کلا عین غریبه با زهرا رفتار کن تا نفهمه میخوام وقتی با ما رو به رو شد تازه بفهمه رسول : 😡علی سایبری؟؟ چشم هاش کار میکنه 😡😡 غلط کرده از زهرا خوشش اومده محمد : اروم باش رسول چه گناهی کرده بنده خدا رسول : گناهش اینه سرش اگر تو کار خودش بود عاشق نمیشد🤬 غلط کرده عاشق شده 🤬 محمد : آرررووووممممم بسه دیگه رسول: چشم محمد : طوری رفتار میکنی که خبر ندارن🤨 اوکی؟ رسول : 😳 محمد : چیه😐 رسول : آخر جمله تون چی گفتید؟ محمد: 😐😐😐 اوکی😐😐😐 رسول : جدا؟😳 محمد : بابا ماهم آدمیم ها😑 حق نداریم از این کلمات استفاده کنیم؟ رسول: بهتره نکنیم . خودمون داریم با افسر های انگلیس مبارزه میکنیم بعد اون وقت ما اصطلاحات شون رو به کار ببریم😑 محمد : احسنت افرین جمله خوبی گفتی امتحانت رو خوب پس دادی رسول: 😐عه جدا؟ محمد : 🙄به کارت برس رسول رسول: چشم اقا😂 محمد: 🤦🏻‍♂ ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🍃 #در_مسیر_عشق 🍃 🍂 #پارت پنجاه و دوم🍂 محمد : رسول یه لحظه گوش کن به حرفام هیچ واکنشی نشون نده آروم
🌿 🌿 ✨ پنجاه و سوم✨ محمد : خب سعید و رسول شما امشب منطقه رفت وزیر رو پوشش میدید رسول: آقا من ؟؟؟😳 محمد : چیه ؟ همش که نباید از تو سایت و پشت سیستم مارو همراهی کنی . فعال شو برادر من سعید : راست میگه اقا محمد . توهم مزه ی شیفت در بیرون اونم شب رو بچش😂 والا همش ماها نباید کارهای بیرون رو انجام بدیم😂 رسول: وقت دنیارو میگیری😒 سعید : دیگه چیزی نمیگم تا نگیرم😂 محمد : خیلی خب بچه ها پس فردا سفر وزیر هست یه چیز از زیر دستمون در بره کلا کارمون رو هواست الانم پاشید برید حواستون به اون دور و اطراف باشه سعید : چشم رسول : چشم و رفتن ~•~•روز سفر وزیر خارجه روسیه به ایران•~•~ محمد : تغییر فرکانس بدید بچه ها فرشید سعید شما وسط حلقه رو به عهده بگیرید با چندتا از بچه های ناجا منم آخر میام سعید و فرشید: چشم آقا سی دقیقه بعد رسول: آقا بچه های واحد چک و خنثی اطلاع دادن یه بسته شکلات تلخ(بمب) تو مسیر شناسایی شده محمد : خیلی خب محمد : سعید سریع ماشین هارو هدایت کنید به سمت خیابون های فرعی سعید : وسط خیابون از ماشین پیاده شدم و جلوی ماشین هارو نگه داشتم و نزاشتم جلوتر برن محمد : داود این ماشین مشکوک میزنه نگه دار . داود: چشم آقا محمد : شناسایی شون کردیم درگیر هم شدیم داود به پاش تیر خورد و پلان سه شون هم خنثی شد . برای همه جاش نقشه ریخته بودن و همدیگه رو پوشش میدادن . ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌿 #در_مسیر_عشق 🌿 ✨ #پارت پنجاه و سوم✨ محمد : خب سعید و رسول شما امشب منطقه رفت وزیر رو پوشش میدید ر
🌸 🌸 🌺 پنجاه و چهارم🌺 محمد : اتاق دهقان فداکار اینجاس؟😃 داود : عع سلااام😃 محمد: سلام دهقان جان😂 بهتری؟ داود : 😂 خداروشکر شروع شد سوژه جدید گیر آوردید؟ محمد : دیگه به بچه ها بگو 😂 پات چطوره ؟ ردیف شدی ایشالا؟ داود‌: دیگه اینطوریم فعلا 😅 داود : چه خبر چیشد ؟ محمد : اوه اوه باید میدیدی بعد از اون که موبایل طرف و ازت گرفتم دادم رسول نقطه داد رفتم بالا . بازوکا رو شونه طرف اشراف داشت به سالن اجلاس هیچی دیگه اینم کارشو ساختیم😂 داود : عه پس حسابی جای ماهم خالی بوده محمد : حالت بهتره ؟ چرا پریدی جلوی رگبار گلوله شون ؟ 🧐 داود: گفتم طرف شاید اطلاعات مهمی داره اینجور به رگبار می‌بندن شاید می‌خوان حذفش کنن محمد : بعله •°•° چهار ساعت بعد •°•° سعید : به به آقا داود چطوری؟ فرشید : سلاااام😃 داود : سلام خوبم شکر شما چطورید؟ فرشید : خوب عالی سعید : تو نمیخوای زودتر روپا بشی؟ داود : چرا چیشده مگه؟ فرشید: صحبت از این بود آقا محمد میخواد جات نیرو بزاره داود : 😳 سعید : نتونستم جلوی خنده خودمو بگیرم و زدم زیر خنده داود : سعیییددد چرا میخندی😠 و کوله ام رو پرت کردم سمتش فرشید : نچ نچ نچ نچ آدم گلوله بخوره اخلاقش عوض نشه سعید جان یادت باشه گلوله خوردی اخلاقت عوض نشه😂😜 سعید : شوخی بود بابا داود : ای بابا من از دست شما دوتا چه کار کنم🙄 سعید : بگذر اَزمون😂 داود : بله بله اونکه حتما فرشید: من میگم این اخلاقش عوض شده‍ میگی نه خودت مشاهده‍ کن سعید : حق با توعه😔✋🏻🤣 ادامه دارد...
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌸 #در_مسیر_عشق 🌸 🌺 #پارت پنجاه و چهارم🌺 محمد : اتاق دهقان فداکار اینجاس؟😃 داود : عع سلااام😃 محمد:
پنجاه و پنجم علی سایبری: کلی ذوق و شوق داشتم که بالاخره شبی که میخواستم رسید 😃 به آدرسی که آقا محمد فرستاده بود رفتیم.یه خونه توی کوچه تقریبا باریک که معلوم بود قدیمیه. زنگ در خونه رو با استرس زدم ~~~~~ در خانه محمد ~~~~~ رسول : با حرص فقط داشتم کارهامو میکردم که زهرا وارد شد زهرا : داداش می‌خوام یه چیزی بهت بگم. رسول: می‌شنوم زهرا : من جوابم مشخصه فقط چون بابا با علی آقا صحبت کرده بود گفتم بیان و آخرش خودم رد میکنم رسول : با حرف زهرا سرم رو از روی برگه بلند کردم . : واقعا جوابت منفیه؟ 😐 بزار بیاد حرف بزنه بعد زهرا : لازم نیست حرف بزنه من جوابم همینه بزار بیان چند روز دیگه جوابم و میگم و تموم میشه‍ رسول : بله صحیح😐 حالا برو آماده شو اینجا واینسا زهرا : بله چشم آقای حسینی رسول:😐😐😐😐😐😐 °° سی دقیقه بعد °° محمد: الان علی با ما رو به رو میشد عکس العملش خب قطعا تعجب میکرد . صدای زنگ در خونه اومد و رفتم که باز کنم رسول هم تو حیاط علی : تا سرم و بالا آوردم آقا محمد رو دیدم😵 یا خدا اینجا چه کار می‌کنه سلام اقا😶 محمد: سلام علی آقا بفرمایید تو ( من دیگه سلام و احوالپرسی های خانواده علی با خانواده محمد رو نمی نویسم ) علی سایبری: آقا شما اینجا چه کار میکنید ؟😳 محمد : بعدا میفهمی😉 رسول : سلام علی جان خوبی ؟ علی : 😶😶😶رسووولللل رسول: بله؟😐💔 علی : تو اینجا چه کار میکنی؟😶 رسول : اونم بعدا میفهمی علی : کلی سوال تو سرم ایجاد شده بود . آقا محمد و رسول اینجا چه کار میکنن از همه مهم ترش بود ادامه دارد ...
دعای روز چهارم : اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی إِقَامَهِ أَمْرِک وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاَوَهَ ذِکرِک وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکرِک بِکرَمِک وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِک وَ سِتْرِک یا أَبْصَرَ النَّاظِرِین خدایا مرا در این روز برای اقامه و انجام فرمانت قوت بخش و حلاوت و شیرینی ذکرت را به من بچشان و برای ادای شکر خود به کرمت مهیا ساز و در این روز به حفظ و پرده پوشی مرا از گناه محفوظ دار ای بصیرترین بینایان عالم.
📸 نماز اول وقت حاج قاسم سلیمانی قبل از افطار ⭕️ قبل از افطار، نماز می‌خواندند. می‌گفتند: نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد می‌شود؛ در این لحظه‌ها اجر این‌ نماز بیشتر است!
✅تصاویر مضروبان حادثه حرم مطهر رضوی که با زبان روزه به شهادت رسیدند
این هم از اعمال مشترک ماه رمضان که فضیلت و خواص چند تاشون رو میگیم..