eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
254 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
-
-میدونیدولی‌فکرمیکنم.. دنیایه‌سینـه‌زنـی‌توبین‌الحرمیـن‌برای‌غریبی آقامون‌حسـن‌به‌هممون‌بدهـکاره:)💔..
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
✨ #در_مسیر_عشق ✨ 💫 #پارت صد‌وچهل‌و‌دوم💫 رسول : فاطمه من میرم بیرون یه هوایی به سرم بخوره برمیگردم
🌟 🌟 ✨ صدوچهل‌و‌سوم✨ محمد : سلام زهرا خانم چه عجب ما شمارو تو اداره دیدیم زهرا : علیک سلام محمد : حالا که شما رو دیدیم اینارو بگیر بخون کامل کن ترتیب بندی یادت نره🗂📃📄📑📃📄📑📃📄📑🗂 ( خلاصه یه عالمه برگه و پرونده و گزارش ریخت سر زهرا😂 البته نه که بریزه ها کلا سپرد بهش ) زهرا: باشه💔 محمد: آفرین خسته هم نباشی ********* ایوبی : سلام خانم حسینی اینجا چه کار میکنید ؟ گفتم که نمیخواد بیاید فاطمه : سلام نمیتونستم خونه بمونم بهتره سرم و با کار گرم کنم🙂💔 ایوبی : بسیار خب پس لطفا تو تکمیل کردن گزارشات بازجویی کمک بدین خیلی ممنون فاطمه : چشم از داداشم خبری نشد؟ ایوبی : نه متاسفانه 😓 اما بچه ها پیگیرن فاطمه : 🙂💔 ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ فاطمه : سلام آقا محمد خسته نباشین محمد : سلام ممنون _*_*_*_* زهرا داشته رد میشده از کنار اتاق محمد اسم رسول که اومده وایساده _*_*_*_* محمد: از رسول چه خبر خبری نشد ازش؟ فاطمه : نه😓 بابا من میترسم براش اتفاقی افتاده باشه محمد: نترس اتفاقی نمیفته اگرم افتاده باشه رسول قویه اطلاعات هم نمیده فاطمه : درسته🙂💔 خیلی خب من میرم🙂💔 محمد: مراقب خودت باش خداحافظ زهرا با خودش میگه : یعنی چه بلایی سر رسول اومده چیشده که اینا اینطور حرف میزدن😶💔 ادامه دارد....
https://harfeto.timefriend.net/16566770128163 حرف بزنیم؟ :) میشونم درد و دلا تونو😅🙂
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
https://harfeto.timefriend.net/16566770128163 حرف بزنیم؟ :) میشونم درد و دلا تونو😅🙂
۱)آفرین به خندیدن ادامه بده😂 تا همه بفهمن ما چیزی برای از دست دادن نداریم😂 ۲__ به سلامت بیاد🤓 ۳__ خدا کریمه دل تون رو به دست اهل بیت بدین هواتونو دارن👌 ۴ و منی که خبر ندارم چه رمانایی تو کانال میزارن بچه ها🤭 ۵ بزرگ شدی فراموشش میکنی😂و یه روزی به این روزا میخندی🚶🏻‍♂😂 ۶__بچم از دست رفت مسئولین رسیدگی کنین😂 ۷__گاندو ۳🧐یادم نیست چرا فک کنم کانال جوانان گاندویی باشه🍀🤭 ۸__چرا عمه 😂 هزار بار گفتم شکلاتای بچه های منو نخورین بیا ناراحت شدن🍫😂 ۹__سلام میرسونه❤️🍀 🖐🏻❤️
فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُالْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ اِلیٰ یَوْمِ الْقِیامَةِ.🌹 فراز ۶ خطابه
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌟 #در_مسیر_عشق 🌟 ✨ #پارت صدوچهل‌و‌سوم✨ محمد : سلام زهرا خانم چه عجب ما شمارو تو اداره دیدیم زهرا
🌈 🌈 🌈 صد‌وچهل‌و‌چهارم 🌈 دو روز بعد فرشید : زهرا😶 زهرا : بله 😩 فرشید : چته😐 زهرا : خسته شدم فرشید : تو دو روزه خونه نرفتی بیا برو استراحت کن از پا میفتی ها زهرا : نمیتونم کلی کار دارم فرشید : من کارات و انجام میدم پاشو برو چشمات قرمز شده زهرا: نمیخواد اصلا ولش کن برو تو فرشید : چی بگم😐🤦🏻‍♂ لجبازی دیگه باشه _______ ( از اون طرف هم فاطمه مثل زهرا کلی کار داره و استراحت نکرده) همکار فاطمه،نگار : فاطمه جان دستت چرا اینجوریه؟؟ 😶 فاطمه : از بس که نوشتم نگار : خب پاشو برو استراحت کن بعدا بیا سر کارت فاطمه: نه خوبه مشکلی نیست🙂 نگار : چشمات هم قرمز شده چند روزه نخوابیدی؟ فاطمه : سه روز نگار : 😱 سه روز نخوابیدی پاشو برو ببینم فاطمه : نه 🙂 خوبم اگرم بخوام از دلشوره نمیتونم بخوابم🙂💔 نگار : دلشوره چی؟ فاطمه : هعی هیچی ولش کن و به سمت آقای ایوبی حرکت کردم فاطمه : آقا سلام خسته نباشید ایوبی : سلام خیلی ممنون همچنین فاطمه : سه روزه هیچ خبری از رسول نیست چرا هیچ کاری نمیکنید😓 ایوبی : ببینید خانم مقدم موبایل رسول خاموشه ردی هم نشد ازش بزنیم ممکنه گرفته باشنش اون موقع باید خودشون نشونی بدن فاطمه : یا حسین ایوبی : نگران نباشید بچه های سایبری هر لحظه دارن چک میکنن فاطمه : 😓💔 ایوبی : شما این پرونده هارو بخونید خودتون متوجه میشید📑📂 فاطمه : چشم ادامه دارد....
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌈 #در_مسیر_عشق 🌈 🌈 #پارت صد‌وچهل‌و‌چهارم 🌈 دو روز بعد فرشید : زهرا😶 زهرا : بله 😩 فرشید : چته😐 زهر
🌻 🌻 🌻 صد‌و‌چعل‌و‌پنج🌻 فاطمه: همینجوری که برگه ها و عکس هارو می دیدم به دلشوره ام اضافه میشد نکنه یه وقت.... وااایی نهه😓 اینجا هم که نمیتونم گریه کنم ++++++++ ++++++++ زهرا : از بس که نخوابیده بودم چشمام تار میدید . دیدم موبایلم زنگ میخوره نتونستم اسمش و بخونم چشمام نمی دید. جواب دادم فاطمه : سلام زهرا زهرا سکوت فاطمه : زهرااا؟! زهرا : سلام عزیزم خوبی فاطمه : 🙂 هعی چی بگم فقط زنگ زدم پشت تلفن گریه کنم💔 زهرا : گریه برای چی فاطمه : لو ندم اوخ اوخ🤦🏻‍♀💔 : هیچی واسه دلتنگی زهرا : من میدونم از رسول خبری نیست میدونمم بخاطر این داری گریه میکنی پس راحت هرچی میخوای بگو فاطمه : از کجا میدونی😶😶 زهرا : حالا ولش کن خبری نشد ازش؟ فاطمه : بنظرت اگر خبری بود الان می خواستم گریه کنم😭💔😭💔 زهرا : بد به دلت راه نده ان شاءالله هیچ اتفاقی نمیفته فاطمه : آبجی دلم برات تنگ شده😭 زهرا : باز شروع کردی🙄🤦🏻‍♀🔪 فاطمه : خب چه کار کنم دست خودم نیست زهرا: دلتنگی نداره خانم خانما فاطمه : ولش کن حالا زهرا : اوخ فاطمه کاری نداری؟😬 باید برم بابا اومد فاطمه : نه مراقب خودت باش خدانگهدار زهرا : یاعلی