eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
249 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
:))
گفتم‌به‌اذانم‌علی‌ًّولیُ‌الله تاکورشودهرآن‌کس‌که‌آقایش‌تونباشی..!
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
_
بنویسیدشب‌تارسحر‌میگردد یک‌نفرمانده‌ازاین‌قوم‌که‌برمیگردد..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایلیا،ایلیا. . .❤️💫 💛✨ 🧡🍂 💖🌷 ❤️🌹 💙🦋 💜🔮 💚🍃 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━━━━━━ 🌱 @gandoooooooi |•° ┗━━━━━━━━━━━━━
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
-
گفتند در ِ خانه‌ی ِ غیر ِ تو شلوغ است . . گفتند ولی ؛ رفتم و دیدم خبری نیست (: ¹²⁸
___🌿 عیـدغدیررفـت‌ودیوانۀ‌توبـاز تقویـم‌رابه‌شوق‌محـرم‌ورق‌زنـد‌حسیـن!:)
‏اسرائیل‌دوانتخاب‌داره ➖➖➖➖ ۱-به‌ایران‌حمله‌نکنه؛ دراین‌صورت۱۸سال‌آینده‌رونخواهددید ۲-به‌ایران‌حمله‌کنه؛ دراین‌صورت۱۸روزآینده‌رونخواهددید ➖➖➖➖ درواقع‌ازبین‌مرگ‌تدریجی‌و‌ مرگ‌یکباره‌بایدانتخاب‌کنه؛ همین‌قدربدبخت🚶🏾. . !
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🍀 #در_مسیر_عشق 🍀 ☘ #پارت صد‌و‌چهل‌‌وسوم ☘ تو ماشین رسول: خب زهرا خانم زهرا : جانم رسول : چه خبر
🌺 🌺 🍁 صد‌و‌چهل‌و‌چهارم 🍁 رسول : بفرمائید اینم از خونه😐💔کشتی مارو زهرا : خیلی ممنون خب الان میخوای همینجا وایسی منو نگاه کنی😐 یا برو پیش فاطمه یا بگیر بخواب رسول : 😐😐😐😐😐😐 زهرا : هان ؟!😐💔 رسول : 😐💔 با اون بی‌ادب گشتی اینجوری شدی ها😐🔪 زهرا : درسته شما درست میفرمایید استاد رسول : تو بگو من کی درست نمی‌فرمایم؟😎😂✌️🏻 زهرا : بسه نمک نریز بیا برو اتاقت و جمع کن نگا نگا به خونه نمیرسن رسول : عه راست میگی ها الان دیگه خانم خونه ای شدی حواست به همه چیز هست چشم زهرا: بیا برو منو عصبی نکن فاطمه با چی برمیگرده؟ رسول : معمولا با من اگر من نباشم با یکی از همکارا زهرا : اون مورد اعتماده؟ رسول : آرررههه بابا خیالت راحت زهرا : بیا برو دنبالش رسول : 😐 زهرا میفهمی میگم قابل اعتماده زهرا : خیلی ها قابل اعتماد بودن اما به ظاهر اگر نمیری خودم برم؟🔪🤨 رسول : نه نه باش میرم زهرا : 😒 زود رسول : 😐 خیلی خب بابا زیر لب با خودش میگه ( بدبخت شدیم رفت...) زهرا: چیزی گفتی؟🤨 رسول : نه داشتم میگفتم دستت درد نکنه داری مرتب میکنی زهرا : والا چیزی که من شنیدم گفتی بدبخت شدیم رفت رسول : اااااهههههه تو چقدر گوشات تیزه🔪 زهرا : بسه رسول بیا برو دیگه
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌺 #در_مسیر_عشق 🌺 🍁 #پارت صد‌و‌چهل‌و‌چهارم 🍁 رسول : بفرمائید اینم از خونه😐💔کشتی مارو زهرا : خیلی ممن
🌴 🌴 🍃 صد‌و‌چهل‌و‌پنجم🍃 زهرا : سلام آجی خانم خسته نباشید فاطمه: سلام ممنون رسول : سلام😐✋🏻 زهرا : 😐💔 فاطمه : 😂😂 رسول : چیه😐 سلام کردن خنده داره؟ فاطمه : نه از اینکه زهرا تحویلت نمیگیره خندم میگیره😂 رسول: 😐💔 اه اه ایشالا قسمت خودت زهرا : هیچ وقت قسمتش نمیشه🙂🔪 رسول : زهرا بخدا اینجوری ادامه بدی از خونه پرتت میکنم بیرونا😐💔 فاطمه : شما بیجا میکنی 😡 زهرا : بچه ها بسه دیگه دعوا راه نندازید باهم خوب باشید اگر بچه های خوبی باشید لواشک و شوشولات میدم 🙂😂 رسول : یکی منو بگیره 😂😂😂 الان غش میکنم از خنده فاطمه : مامان زهرا☹️ به این رسول هیچی نده خیلی بچه بدیه زهرا : اولا مامان زهرا و .. رسول : حرفش و قطع کردم : یا خداااااا باشه باشه فهمیدیم نمیشه تورو مامان صدا کرد فاطمه تو نمیدونی این حساسه اگر همچین اتفاقی پیش بیاد اتم منفجر میشه😐🔪👊🏻 زهرا :😂😂 رسول : چیز خنده داری گفتم آیا؟😐 فاطمه : 😐💔 بابا میشه تمومش کنید😐 نظرتون چیه بریم بخوابیم؟ زهرا : نظر بسیار عالی دادی موافقم رسول : 😐💔 هعی خداوندا گیر چه آدمایی افتادیم فاطمه : دلتم بخواد😜😂گیرت نمیاد دیگه ها خوب استفاده کن زهرا : بچه ها 😐 یه کاری نکنید من از خنده غش کنم میمیرم میفتم رو دست تون هااا🙂😂 رسول : اصلا یه سوال چرا میگی بچه ها؟😐😂 بابا خجالت بکش ۲۴ سالته فاطمه : 😐💔 احسنتم اخوی احسنت طیب‌الله زهرا : چی بگم راضی میشید😐💔🤦🏻‍♀ رسول : نمیدونم🙂😂 زهرا : بیا این هنوز خودش نمیدونه بعد به من گیر میده خدایا یه نگاهی شفاعی
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌴 #در_مسیر_عشق 🌴 🍃 #پارت صد‌و‌چهل‌و‌پنجم🍃 زهرا : سلام آجی خانم خسته نباشید فاطمه: سلام ممنون رسو
🍁 🍁 🍂 صد‌و‌چهل‌وششم🍂 فاطمه : خب دیگه بسه زهرا تو بیا شب پیش من بخواب رسول : من چه گناهی کردم تنها باید بخوابم؟ زهرا : رسول جان😐 عزیزم من دلم واسه آبجیم تنگ شده به موقعش برای شماهم تنگ میشه بزار یه امشب رو پیش هم باشیم رسول : خیلی خب😒 شب‌خوش خواهران مقدم فاطمه: نمکدون😒 خب بیا بریم زهرا زهرا : خب دیگه چه خبر چه کارا کردید؟ فاطمه: هیچی دلتنگی واسه خانواده اما خوبه رسول هست بازم🙂 زهرا : درسته یه زخم هست رو پیشونی رسول واسه چیه؟ فاطمه: همون موقع که گرفتنش واسه سه روز بعد خودشون آزاد کردن هرچی اصرار کردم بریم دکتری چیزی نشون بده خودتو شاید جاییت شکسته باشه گوش نکرد زهرا : دقت کردی آسیب به خانواده ما خیلی زیاده همش تو بیمارستانیم😐😂 فاطمه : آره 😂💔 واقعا چرا؟ زهرا : مشخصه دیگه😐💔ولی اینکه خیلی شناسایی شدیم تو چشمه دیگه ادم پشیمون میشه باید از اطلاعات بزنه بیرون فاطمه : اوم😕خیلی لو رفتیم ولی ما که حواسمون بوده جایی کاری نکردیم که اینطور لو بریم زهرا : دیگه اصلا دربارش فکر نکن مغزم هنگ میکنه فاطمه : چشم حالا عروس خانم کی برگردیم تهران واسه عروسی😂 زهرا : وای باز شروع شد اقا فعلا هیچ خبری نیست فاطمه : تو به چه حقی با اقا فرشید دعوا کردی؟ زهرا سکوت.. فاطمه : چطور حالا دعوا کردید؟ خیلی بد بود؟ زهرا : دعوای منو بابا خیلی بد و ضایع بود با فرشید تو پارک دعوام شد دیگه اونم زد به سیم اخر گفت برو اصلا به من چه اینطور دیگه حواسشون نبود اومدم🙂😂 فاطمه : ای بابا خیلی لجباز شدی ها😒🔪 زهرا: خواهش میکنم لجبازی از خودتونه🙂😂 فاطمه : 😂 بسه خسته نیستی تو؟ زهرا: خیر🙃تو بخواب من نگات کنم فاطمه: وا یعنی چی دیوونه شدی؟😂 زهرا : آره🙃
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🍁 #در_مسیر_عشق 🍁 🍂 #پارت صد‌و‌چهل‌وششم🍂 فاطمه : خب دیگه بسه زهرا تو بیا شب پیش من بخواب رسول : من
دیوونه شدی؟ دیوونه بود😐 نمیدونم چرا خیلی رو مخمه خدا خیرت بده ریحان حالم خوش نبود واقعا رمانت انرژی داد بهم