بردَرَشبگذارایسائِلسرازروینیاز
درنخواهدماندهرکس
قبلهگاهشایندَراست…💔
#امامرضا
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
_
کاظمینامشبچــراغانازحضورکاظماست
خانهصادقچراغانازحضورڪاظماست..
💐❤️🕊
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
_
اسعداللهایامکمیاجعفرابنمحمدعلیهالسلام🌱❤️
امامموسیکاظمعلیهالسلاممیفرمایند:🌿✨
➖➖➖
-امانتداریوراستگوییسببجلبرزقوروزیاند..
وخیانتودروغگوییسببجلبفقرودورویی
اسعداللهایامکمیاجعفرابنمحمدعلیهالسلام
faraj.mp3
432.7K
زمزمه کنیم...
🔉دعای سلامتی امام زمان(عج)
#جمعه_های_مهدوی
❣اینجا #قلب_ایران است؛ کانال رسمی حرم مطهر امام رضا(ع)
🆔 @razavi_aqr_ir
رفقاکسی هست مشهد زندگی کنه؟
https://harfeto.timefriend.net/16566770128163
بهم بگه🍀☺️
البته دختر خانم باشه:)
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🍁 #در_مسیر_عشق 🍁 🍂 #پارت صدوچهلوششم🍂 فاطمه : خب دیگه بسه زهرا تو بیا شب پیش من بخواب رسول : من
❣ #در_مسیر_عشق ❣
💞 #پارت صدوچهلوهفتم 💞
صبح تهران
عطیه: محمدجان نمیخوای احوالی از بچه ها بگیری؟
محمد : نه نمیخواد حالشون خوبه دیگه پیش همن
عطیه : ای بابا چرا عوض شدی تو که به خانوادت اهمیت می دادی!چرا جوری رفتار میکنی انگار مزاحمن برات
محمد: بازم عطیه درست میگفت 🙂 من خیلی عوض شدم : حالا دیر نمیشه
اداره
عبدی : محمد! چرا اینقدر سایت خلوته؟
دیگه اون شور و حال و نداره!
محمد : نمیدونم اقا انگار بیروح شده
عبدی : دخترت کجاست؟
محمد: اونم رفت
عبدی : چطور ؟ چرا ؟
محمد : آخ یادم رفت بگم نبودید شما دیروز یه دعوایی شد بین منو اون اونم از فرصت استفاده کرد و رفت کردستان
عبدی : خوبه بازم پیش اونا باشه مطمئن تره ولی محمد فکر نمیکنی این اخیرا خیلی رفتارت تند شده با بچههات؟ فقط سر یه توبیخ میخواستی رسول و فاطمه رو دور کنی از خانواده و کارشون ؟ بنظرت نباید یه ذره فکر بقیهباشی؟
الان همسرت دلش تنگ نشده ؟
محمد : ... خب حق باشماست 😓 من خیلی زود عصبی شدم و تصمیم گرفتم
عبدی : نمیخوای خودت بری و برشونگردونی؟
محمد : آخه اقا خیلی کارا زیاده قضیه بانک مرکزی و دلار و صرافی و اینا اصلا همه چی بهم ریخته نمیشه
عبدی : دو روز برو هیچی نمیشه کاظم هست
محمد : چشم کیبرم؟
عبدی : همین امشب برو فرداشب برگرد
محمد : باشه بااجازه آقا
عبدی : به سلامت
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
❣ #در_مسیر_عشق ❣ 💞 #پارت صدوچهلوهفتم 💞 صبح تهران عطیه: محمدجان نمیخوای احوالی از بچه ها ب
💫 #در_مسیر_عشق 💫
✨ #پارت صدوچهلوهشتم ✨
شب کردستان
رسول : فاطمه ؟! زهرا کجاست ؟
زهرا: من اینجام ✋🏻😂
رسول : چه کار میکنی بیا شام بخور دیگه
زهرا : بابا اینجا شکلات باز مونده مورچه جمع شده دارم تمیز میکنم
فاطمه : بخدا شرمنده میکنی ها نکن
زهرا : خونه داریتون هم دیدیم فاطمه خانم
شوهرت چی میخواد بکشه از دستت😒🤦🏻♀
فاطمه : زهرا؟ 😊 خفهشو
رسول : اوه اوه اینم مثل مامان زهراس😶😱 الان اتم منفجر میشه
زهرا : نمکدون😒
* زنگ آیفون زده میشود *
زهرا : پاشو برو باز کن رسول
رسول : امر دیگهای جناب؟😐🔪
زهرا : اصلا نخواستیم تو شامتو بخور من میرم
زورشون نیاد یه در باز کنن😒 آیفون هم نگا نگا دوربینش خرابه
بله ؟!
محمد : میشه باز کنید؟
زهرا: شما؟!
محمد: چطور دختری هستی صدای باباتو نمیشناسی؟🙂💔
زهرا : تا اینو گفت ساکت شدم🤐💔 گوشی رو گذاشتم سرجاش
فاطمه : کی بود زهرا ؟
زهرا سکوت
رسول : نمی شنوی دارن زنگ میزنن؟ در و باز کن دیگه کی بود
زهرا سکوت
رسول : رفتم گوشی آیفون و برداشتم
بله ؟!
محمد : سلام نمیخواید در و باز کنید؟
رسول : بفرمائید 😃😃
فاطمه: کی بود ؟
رسول : بابا😃
فاطمه : وای یا حسین😐😶
زهرا شوک شده
فاطمه: نمیخوای حرکتی کنی زهرا ؟
زهرا : من نمیخوام رو در روشم باهاش میرم تو اتاق
رسول : این حرکات چیه یعنی چی زشته
زهرا : رسول میفهمی من نمیخوام با کسی رو در روشم که دعوا کردم
فاطمه : بسه خواهر من زشته بیاید آشتی کنید
زهرا : خدافظ بابا من رفتم اصلا اه 😤
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💫 #در_مسیر_عشق 💫 ✨ #پارت صدوچهلوهشتم ✨ شب کردستان رسول : فاطمه ؟! زهرا کجاست ؟ زهرا: من این
🌸 #در_مسیر_عشق 🌸
🌱 #پارت صدوچهلونهم 🌱
محمد: سلاااممم استاد رسول
رسول : سلام باباجان خوشاومدید
فاطمه : سلام
محمد : سلام دخترم
خوبید؟
رسول : خداروشکر
محمد: چطوری فاطمه جان؟
دلم تنگ شده بود براتون
فاطمه: خیلی ممنون ما بیشتر شما چه خبر؟ چیشد یهو اومدید اینجا؟
محمد: قضیه داره
زهرا هم اینجاست؟
زهرا : تپش قلب گرفته بودم
یعنی واسه چی اومده
چطور باهاش رو به رو بشم
رسول : آره
فاطمه : شام خوردید؟
محمد: نه نمیخورم
فاطمه : عه چرا بیاید که سفره هم پهنه بیاید بخورید
محمد : دستت درد نکنه چند لحظه صبر کنید
محمد دوتا جعبه و دوتا شاخه گل میده به فاطمه و رسول
: بابا جان من تو این مدت عصبی شدم ممکنه دلتون رو شکسته باشم
این جعبه انگشتر برای رسول و اینم جعبه دستبند برای فاطمه این گلهام واسه شماست
امیدوارم منو بخشیده باشید اگر سرتون داد زدم و دلخوری پیش اومد
فاطمه : واااییی😍😍 بابا اصلا توقع نداشتم خیلی ممنون
رسول : ممنون باباجان😃 دستتون درد نکنه
محمد : حالا زهرا کجاست بگید بیاد از دل اونم در بیارم
زهرا: تا این حرف و زد بیرون اومدم از اتاق
محمد : بههههه زهرا خانم چه عجب ما شمارو دیدیم
زهرا: سلام
محمد : علیک سلام دخترم
خوبی؟
زهرا: خیلی ممنون شما خوبید
محمد : یه جعبه و یه گل هم به اون دادم
: میگم که اون روز عصبی بودم ببخشید اگر سرتون داد زدم
زهرا :🙂 نه شما ببخشید من همچین حقی نداشتم صدام رو بلند کنم
فاطمه : خیلی خب هندی بازی بسه دیگه بیاید غذا یخ کرد😂
محمد : هندی بازی؟ 🤨🤨
فاطمه : نه ببخشید غلط کردم
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
🌸 #در_مسیر_عشق 🌸 🌱 #پارت صدوچهلونهم 🌱 محمد: سلاااممم استاد رسول رسول : سلام باباجان خوشاو
💚 #در_مسیر_عشق 💚
🧡 #پارت صدوپنجاه 🧡
محمد : بچه ها من اومدم که باهم برگردیم🙂
فاطمه : چیی؟؟😍جداا؟😃😃
محمد : بله تا فرداشب کارهاتون رو ردیف کنید که دیگه بریم تهران
رسول : شما که گفتید تا وقتی آدم نشم نمیخواد برگردم؟
محمد: اون موقع عصبی بودم اما مهم نیست
واسه شماهم دارم زهرا خانم...
سرخود میای و میری نیستی اصلا سر کارت
باید توبیخ بشی 🤨
زهرا : درست اوکیمشکلی نیست
_ فردا _
زهرا : نشسته بودم رو مبل هنذفیری تو گوشم بود و آهنگ غمگین گوش میدادم🙂صداش زیاد بود و بابا شنید...
محمد : قطعش نمیکنی اونو؟ ؟!!!
زهرا : خیر
محمد : زووباش گوشیتو بده من
زهرا : اوکیباش خدمت شما...
محمد : هرچی هیچی بهش نمیگم هرکاری میخواد میکنه
زهرا : صحیح
رسول : کلید انداختم تو در و بازش کردم : سلاااممم کار ما تموم شد بررررییییممممم
محمد : آرام سلام استاد رسول خسته نباشید ماهم خوبیم شکر سلامتی 😐
فاطمه : 🤣 خب بابا راس میگه بزار برسیم بعد بگو بریم😂
رسول : ای وای ببخشید😂💔اینقدر ذوق دارم حواسم نبود فقط به فکر رفتنم
محمد : یه کم به خودت مسلط باش😂
بیا شربت بخور حالت جا بیاد یه ذره استراحت کن حالا دیر نمیشه
فاطمه : نظر خوبیه
محمد : 🤨 کجا به شما شربت تعارف کردم ؟¿
فاطمه : 😐😐😐
رسول: خوشم اومد 😂😂
محمد : بیا بیا شوخی کردم😂💔
رسول : بااابااا😩 نمیزاشتید بخوره 😂
محمد : خجالت بکش پسرجان
رسول : عهههه زهرااااسس چرا لالی؟؟؟
زهرا : علیکم السلام
فاطمه: عههه اینم بود که
زهرا : این به درخت میگن 🙂 علیک سلام
فاطمه : سلام ... چیشده ناراحتی؟!
زهرا : اروم گفتم.. : کاش بابا نمیاومد 🙂
فاطمه : عاخی 🙁 چرا اخه؟؟
زهرا : نمیدونم.. ولی کلا...
فاطمه : حالا درست میشه وسایلهاتو جمع کردی
زهرا : نچ ولکن بابا
فاطمه: 😐😐 نکنه نمیخوای اقا فرشید و ببینی ؟
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💚 #در_مسیر_عشق 💚 🧡 #پارت صدوپنجاه 🧡 محمد : بچه ها من اومدم که باهم برگردیم🙂 فاطمه : چیی؟؟😍جداا؟😃😃
💛 #در_مسیر_عشق 💛
💛 #پارت صدوپنجاهویکم 💛
زهرا : دقیقا🙂👍🏻 فعلا حوصله کسی رو ندارم
فاطمه : عجب 😐👌🏻 پس که اینطور
پاشو دیگه حالا بزار یه دو روز بهمون خوش بگذره
زهرا : اوکیحالادیرنمیشه
رسول : حالا ما این وسط غریبه ایم دیگه چی میگید؟ 🧐
فاطمه : فضولیش به شما نیومده
محمد : عه فاطمه درست صحبت کن با رسول
فاطمه:😒😒😒
زهرا : حالا بسه پاشید برید استراحت کنید
محمد : کم بخوابید ها... شب نمیخوابید😂
رسول : 😂درسته زهرا توهم پاشو برو بخواب احساس غربت میکنم وقتی با ما هماهنگ نیستی
زهرا : وقت کائنات و نگیر بیا برو
رسول : چقدر بهتون اخطار دادم از کلمات من استفاده نکنییییدددد😡😡😡😡😡😡😡
محمد : آرااااااممم😐😐 حالا اتفاقی نیفتاده که اتم منفجر نشده 😐💔 بیا برو وقت دنیارو نگیر
فاطمه : 😂😂😂
محمد : خنده دار بود؟😐
فاطمه: اینکه به شما نمیتونه چیزی بگه خیلی خوبه😂👌🏻
رسول: هررر هررر هررر نمکدون 😒🔪
محمد : عععع🤨🤨🔪
رسول: ببخشید 😬
_ شب _
رسول : هعی خداحافظ ای خونه پر خاطره🙂💔
محمد : 😐 در این حد
فاطمه : بله ... شبایی که رسول نبود و گرفته بودنش...
محمد : به نکته خوبی اشاره کردی یادتون باشه حتما بهم بگید😐👌🏻
زهرا: آقایون خانما دیر شددد😐
محمد : راست میگه بدوئید دیگه زود باش رسول
رسول : باشه باشه
فاطمه: حالا دیر نمیشه این خونه رو خریدیم دیگه اینقدر عمیق هم بهش نگاه نکن😂
محمد: دقیقا درست میگه
رسول : به فکرش نبودم اره درسته
زهرا : آقا شما اصلا راه نمیافتید بیاید دیگه منتظرمونن
فاطمه : خیلی خب بیا بابا این ساک و ببر😐💔
روزیکهذرهذرهشوداستخوانِمن
باشدهنوزدردلِتنگم،هوایتو !(:💔
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
❣ #در_مسیر_عشق ❣ 💞 #پارت صدوچهلوهفتم 💞 صبح تهران عطیه: محمدجان نمیخوای احوالی از بچه ها ب
شیطان،با دو چیز دین ادمو میگیره اقا محمد
یکی حسادت،یکی عصبانیت❗️❗️❗️
حواستو جمع کن😔😂
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💫 #در_مسیر_عشق 💫 ✨ #پارت صدوچهلوهشتم ✨ شب کردستان رسول : فاطمه ؟! زهرا کجاست ؟ زهرا: من این
انقد دوس دارم فاطمه و رسول برگردن زهرا نه
دختره لوس😒💔
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💚 #در_مسیر_عشق 💚 🧡 #پارت صدوپنجاه 🧡 محمد : بچه ها من اومدم که باهم برگردیم🙂 فاطمه : چیی؟؟😍جداا؟😃😃
رسول خودشم قبول داره ادم نیستا😂
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
💛 #در_مسیر_عشق 💛 💛 #پارت صدوپنجاهویکم 💛 زهرا : دقیقا🙂👍🏻 فعلا حوصله کسی رو ندارم فاطمه : عجب 😐👌🏻
من موندم فرشید عاشقِ چیِ این زهرا شده😐
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
_
توانجنگفراقتوبادلِمننیست
کهرنجدوریاتایماه!
کمزِمُردننیست..💔🚶🏿♂