eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
257 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
رفیقم باهات 😍
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
•°•° 🌸 #در_مسیر_عشق 🌸 °•°• •• 🌷 #پارت 165 🌷 •• اداره فاطمه : داشتم میرفتم پایین که بابا از
♡♡🌺 🌺♡♡ °°° 166 °°° نویسنده 🙂😂 :: خب سلام عرض میکنم به دلیل اینکه زیاد نمیخوام شلوغش کنم میگم که آتلیه رفتن عکس هاشون رو هم گرفتن عروسی هم تموم شده دارن کاروانی میرن خونه شون😂 فرشید : چه حسی داری عزیزم 😂 زهرا : حس خواب فرشید : نممکک بگو ببینم زهرا : هیچی بخدا فرشید : نگا چه زن بی احساسی داریم ما🙄😂 زهرا : حییفف دیر شده وگرنه میخوای عوضش کنی؟ فرشید: نهه من تورو با هیچکس عوض نمیکنم زهرا : باشه حالا اینقدر احساسی نکن فرشید : اه این چه شبیه تا میای یه چیزی بگی هی میگی نگو نگو زهرا : خب خوشم نمیاد ول کن فرشید : باشه حالا من میخوابم تو فرمون و بگیر دو دقیقه اون گوشی هم ول کن اینقدر عکس عکس فیلم فیلم بسه زهرا : نچ نمیشه ..... فاطمه : رسول آروم تر ویراژ بده اونا چطور اون پشت و ببینن😂 محمد : راست میگه این کارا چیه سنگین باش رسول : شب عروسیه بابا ول کنید رصد‌مون نکنید دو دقیقه بزارید خوش باشیم 😂 فاطمه : با صحنه ای که دیدم جیغ زدم و پیاده شدم و ب طرف ماشین شون دویدم 💔 رسول : 😨 ن...نهههه یااا حسیییننن ..... چند دقیقه قبل اون اتفاق 🙂💔 فرشید : خب خب بنده از همین تریبون اعلام میکنم امروز روز ولادت حضرت زهراست و شب عروسی منو زهرا‌جان این خانم اجازه نمیدن علاقم رو بهشون ثابت کنم زهرا : عععع نههه هیچ خبری نیست مشاهده میکنیم که ماشین های‌پشت سرمون شاد تر از ما هستن😂 فرشید : بله‌بله خداروشکر یه دفعه پشت چراغ قرمز نموندیم الحمد الله 😂😂 از سمت راست دیدم یه ماشین‌ پر سرعت داره میاد منم فرمون و کج کردم تا گیر کنیم به جایی ولی..... سیاهی‌مطلق..... نویسنده :: بله‌بله همون طور که خوندید یه ماشین از سمت راست پر سرعت اومد و قصدش این بود خودرو اینا واژگون بشه و تصادف شدیدی شد و اینکه خودرو زهرا اینا دو دور چرخید و برعکس افتاده اون یکی ماشین هم که زد جلوش جمع شده و سالم تره محمد : رسول برو مردم و پراکنده کن بنزین ریخته ممکنه اتیش بگیره زود باااشش فاطمه: نههه😭😭😭 زهرا اون توعه باید بیارمش بیرون عطیه: 😰 آروم باش فعلا نمیشد کاری کرد ممکنه منفجر بشه فاطمه : نههه😭😭 باید بیارمش بیرون الان میسوزه در آنی چشمم خورد به کسی که داشت خودشو از ماشینی که جمع شده میاورد بیرون خودش بود...💔 بهرامی سوژه اطلاعات حوزه یعنی کار اون بوده پر قدرت بلند شدم خشمگین و عصبی رفتم سمتش درست نمی‌تونست راه بره با لگد از‌پشت زدم و افتاد رو زمین بالا سرش ایستادم :: تو لیاقت زنده موندن و نداری عوضی خواهرم بمیره ازت نمیگذرم زندت نمیزارم نمیزارم یه آب خوش از گلوت پائین بره مامور های آگاهی اومدن و بردنش رسول : اروم باش جان من بشین لب جدول فاطمه : آمبولانس آمبولانس چرا نمیرسه زود باشید دیگه😭 ... محمد : دیدم فرشید دستش و اورده بیرون و کمی تکون میده رفتم سمتش داشت سعی میکرد خودشو بیرون بکشه آمبولانس و آتش نشانی رسیدن فرشید و اوردن بیرون به همراه زهرا و منتقلش کردن بیمارستان نیرو‌آتش‌نشانی : این ماشین باید تا الان سوخته باشه ولی هیچیش نشده خوبه محمد : دقیقه اول مردم و پراکنده کردیم چون ممکن بود منفجر بشه .... بیمارستان .... عطیه: دیدی باید شب اول عروسی بچم اینطور بشه چه حکمتی بوده خدایا😓💔
بازیگر نقش محسن 😂
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
👌🏻✨ #گاندو
حله!؟😐 بچه«داوود»از بزرگترش یاد میگیره آقا محمد😂