eitaa logo
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
249 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
33 فایل
@gandoiiii مهربان خدای من @emamhosein113 فکر می‌کردم، نـ⛔️ـمی‌شه پرسـ🧐ـید؛ اما...🤩 ‌+ثبت نام؟ بعله بفرمایید☺️ http://Bn.javanan.org
مشاهده در ایتا
دانلود
ربات ایتایار (sender): متن پیام:سلام ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ علیک سلام ‌.‌.‌...🙂
ربات ایتایار (sender): متن پیام: باسلام خدمت دختران و پسران عزیز عرض کنم که لطفا در کانال فعالیت بیشتری کنید و سم های جدید بگزاریر از علی افشار و مجید نوروزی و پندار اکبری و اشکان ذلاوری بگذارید با تشکر :یکی از اعضای کانال ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ سلام .... انشاءالله چشم ✨
ربات ایتایار (sender): متن پیام:چطورین؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ الحمدلله ممنون 🍃
متن پیام:سلام لطفا یه کانال دیگه برای پيام هاي ناشناس بزنید من میخوام بیام تو کانال ادیت هاتون ببنیم میبینم بین پيام هاي ناشناس گم شدن 😐💔 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ موافقم😐
ادمینا زحمت بکشید 😐💔
ربات ایتایار (sender): متن پیام:بچه ها مگه خوابیدین؟ خبری از تون نیست ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نه بیداریم من شارژ ندارم😭😭
قهرمانان گمنام پارت چهل وهفتم ❤️🕊 رفتیم توی اتاق خودمون وای اونا هنوز نرفتن نگار قضیه رو برای پدر و مادرش تعریف کرد اونادهم سریع رفتن بالا سر فاطمه .رسول من فاطمه خانوم رو خیلی دوست دارم نمیخوام از دستش بدم رسول : مگه چی شده داداش .اون پسره باعث شده فاطمه خانوم این طوری بشن من جلو پدر و مادرت چیزی نگفتم فاطمه خانوم داشت گریه میکرد ازش پرسیدم چی شده چرا ناراحته بهم گفت از دست این پسرست رسول: جدی میگی داداش😡😡 میدونم چه بلایی سرش بیارم اون روزم فاطمه بر خلاف میل پدر مادرش تو بیمارستان پیش رسول موند نمیدونم چه رویی داشتن که باز بعد از ظهرم اومدن بازم دوباره محمد طاها همونجوری به فاطمه زل زده بود که رسول گفت : محمد طاها چرا اینجوری زل زدی به خواهر من 😡😡 محمد طاها: داداش ما همین تو همین روز ها به هم محرم میشیم مشکلی نداره که رسول :از کی تا حالا بدون پرسیدن نظر خواهر من شما قرار شده محرم بشین اقا رضا : پسرم رسول این چه طرز حرف زدنه ؟؟ رسول : اخه عمو جان شما احترامت واجب ولی این دلیل نمیشه که نظر خواهر من پرسیده نشه.😡 اقا رضا رو کرد به فاطمه گفت : دخترم نظر تو چیه ؟؟ فاطمه خانوم : عمو جان ببخشید ولی نظر من منفی هست من پسر شما رو مثل برادر خودم میدونم و نمیتونم هم بازی بچگیم و داداشم رو به عنوان همسرم قبول کنم . یهو در باز شد و پدر مادر رسول با چهره ای پر از خشم وارد اتاق شدن فکر میکنم جر و بحث رسولو شنیده بودن پدر رسول : فاطمه این حرفا یعنی چی؟؟؟ پسر مردم رو مسخره خودت کردی ؟؟😡😡 فاطمه : پدر من شما نظر منو پرسیدین ؟؟من هیچ علاقه ای نسبت به محمد طاها ندارم .😡😡 پدر فاطمه با عصبانیت سمتش اومد و گفت : .....
ربات ایتایار (sender): متن پیام:ربات ایتایار (sender): متن پیام:بچه ها مگه خوابیدین؟ خبری از تون نیست ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نه بیداریم من شارژ ندارم😭😭 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ خوب بزنش داره ل شارژ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ من از اینام که رعایت میکنن موقع شارژ استفاده ممنوعه