فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری مجید محمد پور😍
عه علیهههه😍
#گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سم جدید🤣🤣
واکنش طرف دارای علی افشار بعد استوری بهار عسگری🤣
#گاندو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این داستان: دست ها چگونه شسته میشوند😂🙌
#گاندو
هدایت شده از مهربان خـــــــ💛ــــــدای من
آرامش وجود خدا در کنار من
خدای من دنیای من است ♥️🙂
میخوای با خدا ارامش داشته باشی پس سریع بیا اینجا که دیر کردی😉
.
.
#یا_امام_حسین
@emamhosein113❤️
#بنر_کانال_خدا
لینک ناشناس مون نظری انتقادی❤
لینک ناشناس برای ارتباط با ما ؛
https://harfeto.timefriend.net/16314139181103
#گاندو
قهرمانان گمنام
پارت پنجاه و نهم ❤️🕊
رسول
بعد از پانسمان دستم رفتم اتاق فاطمه همون لحظه پدر و مادرم هم رسیدن
.سلام بر پدر و مادر عزیزم
بابا : زبون نریز دختر من کجاست رسول
. تو این اتاقه 😳
بابا : چرا اینجوری نگاه میکنی ؟
. اخه بابا این اولین باریه به خاطر فاطمه با من اینجوری حرف میزنین
بابا : دختر من تیر خورده افتاده گوشه بیمارستان تو به من نگفتی انتظار داری قربون صدقت برم برو کنار ببینم میخوام برم پیش خواهرت
. باشه بریم
مامان : دست خودت چی شده
. هیچی مامان تو عملیات تیر خوردم 😊
مامان : از بس بی فکری و مراقب خودت نیستی من چی بگم به تو پسره بیشعور
. وا مامان شما هم
مامان و بابا با هم زدن زیر خنده 😂😂
رفتیم اتاق فاطمه اونروز از بس که خندیدیم دلدرد شده بودم ولی خیلی از بابا و مامان گوشه کنایه شنیدم که چیزی در مورد تیر خوردن فاطمه نگفته بودم انگار نه انگار که منم مجروح شده بودم همه فکر و ذهنشون فاطمه 😢پس من چی ؟
داوود با موبایلم تماس گرفت
. سلام دادا خوبی
داوود : قربانت رسول جان زنگ زدم ببینم بهتری داداش
. اره خوبم خداروشکر
داوود : میتونی بیای سایت
. بله که میتونم فقط الان بیام
داوود : اگه بتونی که خیلی خوبه اخه میخوایم برای دستگیری رحمانی اقدام کنیم باید این دوربین های اطراف و هم دوربین های داخل رو از کار بندازی تا بچه ها یه وقتی شناسایی نشن
. چشم داداش همین الان میام
داوود : داداش اگه نمیتونی تا به علی بگم انجام بده
. نه نیازی نیست خودم اومدم کاری نداری داداش
داوود : سلام به خانوادت برسون یا علی
. بزرگیت رو میرسونم یا علی
گوشی رو قطع کردم
بابا: کی بود تو با این وضعت کجا میری ؟
. دوستم داوود بود باید بریم عملیات
بابا : اخه با این وضعیت دستت
. اخه بابا اینا کارشون بدون من لنگه
دارم میرم کار ندارین
بابا : نه پسرم مراقب خودت باش
خداحافظ
. خداحافظ
راه افتادم سمت سایت بعد نیم ساعت رسیدم رفتم تو
. سلام بچه ها
#گمنام
قهرمانان گمنام
پارت شصتم 🧡🌹
رسول
همه : سلام
دیدم باز این علی نشسته بود پشت میز من
. علی تو باز نشستی پشت میز من
یهو یکی از پشت زد به شونم برگشتم دیدم اقا محمده
. سلام اقا محمد
اقا محمد : سلام استاد رسول چطوری خوبی از کی تا الان این صندلی رو به اسم تو زدن استاد
. ببخشین اقا این میز و صندلی کلا مال بیت الماله اصلا علی کی گفته این صندلی ها برای مایه چرا الکی حرف میزنی تو علی
اوضاع همه بچه ها اینجوری بود 👈🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اقا محمد : علی پاشو بیا اتاق من و تو استاد بشین پشت سیستم و تا تمام دوربین ها رو هک نکردی تکون نخور
. چشم اقا
همه رفتن و من موندم و یه عالمه دوربین که یهو داوود برام یه لیوان کاپوچینو اورد
داوود : بفرما داداش رسول
. دستت طلا اقا داماد (این جمله رو بلند گفتم و همه نگاه ها رو ما برگشت )
سعید : اِ جدی حالا کی هست این زوجه خوشبخت
داوود : رسول فقط میکشمت
. بچه ها این اقا داوود اومده خواستگاری ابجی بنده
سعید : اِ جدی مبارک باشه اقا داوود ما ها غریبه بودیم هیچی نگفتی ؟
داوود : نه بابا شما تاج سرین ولی نشد که زودتر بگم
سعید : حالا کی شیرینی میدی اقا داوود
داوود : هر وقت جواب مثبت رو از خواهر ایشون بگیرم
سعید : پس نزنی زیرشا
. اون غلط میکنه بزنه زیرش خودم شیرینیش میکنم
همه زدن زیر خنده
اقا محمد : اقا رسول کارت تموم شد
. بله اقا
اقا محمد : پس راه بیفتین بریم برای دستگیریش
. چشم اقا
همه راه افتادیم سمت مقصد
بعد دستگیری غلامرضا رحمانی و دار و دستش منو داوود با دستور اقا محمد برگشتیم خونه تا برای مراسم اماده بشیم خداروشکر امروز فاطمه مرخص شده بود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
《فاطمه 》
برای هزارمین بار خودم رو تو اینه برانداز کردم چقدر ناز شده بودم
رسول در اتاقم رو زد
. بفرمایین
رسول : سلام ابجی گلم چقدر ماه شدی قشنگم
اومد جلو و منو تو اغوش کشید و پیشونیم رو بوسید از بس که استرس داشتم دست و پام یخ کرده بود
رسول : خواهر قشنگم چرا اینقدر یخی
. خیلی استرس دارم
رسول : استرس نداشته باش وقتی من اینجام تو نگران هیچی نباش
یهو زنگ خونه رو زدن ...
#گمنام