من فعلا امضا ها رو میبندم
شما میتونین منو با #گمنام دنبال کنید
ایتایار:
#پیام_جدید
متن پیام:نهههههههه همون گاندو خوبههههههههههههههه
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
نظر نخواسته بودم😒
من تا اطلاع ثانوی باهاتون قهرم چون دوستم به خاطر شما از کانال رفت
#گمنام
″گـٰانـدویـی هـٰا|GANDO"🇵🇸
یه رمان جدید داریم😁♥️
روزی دو پارت خوبه دیگه به نظرم؟😂
چند نکته قبل شروع رمان👇
1: رمان تخیلی هست ولی بعضی از پارت ها واقعی هستن که در این داستان قرار داده شده.
2: نقش اول قرار دادن یکی از شخصیت ها به منظور طرفداری از اون شخصیت نیست و برای شور و هیجان داستان لازم بود.
#پرواز
《شوق پرواز》1
ببین من نمیدونم این پسره رو یک جوری جمعش کن تا جمعش نکردم.
مگه الکیه؟ اون مامور امنیتی هست به همین راحتی نمیشه بهش نفوذ کرد.
چرا میشه به خصوص که جوان و تازه وارد هم هست.
خوب که چی؟ مگه پدرش جوان و تازه وارد نبود؟!
ببین کامران زیادی داری این پسره رو جدی میگیری چیکارش داری؟.
آره خوب چیکارش دارم ندیدی باباش اون زمان چطوری خونه خرابمون کرد؟ الان دنبال پسرشم تا تاوانش رو پس بده پسری که میدونم عین خودشه.
چه جوری میخوایی پیداش کنی؟ تو فقط از این ور اون ور فهمیدی که رفته اطلاعات سپاه پاسداران همین نه قیافش رو دیدی نه چیزه دیگه.
ببین مهیار یک بار گفتم پیداش میکنم یعنی پیداش میکنم.
( نفیسه خانم)
حدود دو روز بود که داوود خونه نیومده بود به شدت نگرانش بودم میدونستم اون بی همه چیز ها دنبالشن اونم به گناه نکرده دو سال پیش که استخدام اطلاعات سپاه شد دلشوره ها و استرس های منم بیشتر شد تو همین فکر ها بودم که صدای کلید در اومد و سمانه داد زد:.
ماامان این داوود که نمیاد اون قورمه سبزی رو بده به من دیگه
در باز شد و داوود با صدای بلند گفت:..
از نبودنم داری سو استفاده میکنی ها بعد رو کرد بهم و گفت:..
سلام مامان.
سلام پسرم خسته نباشی
سلامت باشی.
ادامه دارد...
کپی جایز نیست🛑