کاش میشد عطرِ موهایِ تو را در شیشهای ،
مثلِ هِل یا پونه یا نَعنا نگه میداشتم
مگو شرط دوام دوستی دوریست، باور کن
همین یک اشتباه از آشنا، بیگانه میسازد...!
عینِ مرگ است اگر بی تو بخواهد برود،
او که از جانِ خودت، دوستتَرَش میداری!
وصفِ تو در قالبِ این یک غزل مقدور نیست
ماه هم اندازهی زیبائیات مشهور نیست…
کافرم در عشق ، اما ای سیه گیسو بدان
مستیِ چشمت مرا روزی مسلمان میکند.
_به کویت با دل شاد آمدم با چشمِ تر رفتم
به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم . . !
نوش دارویِ منی بعد از هزاران سال هم . .
چون بیایی زخم من فورا مداوا میشود !