دردم دهی به فصلی ، درمان کنی به وصلی
مانم که بر چه اصلی ، درد و دوایم از توست ؛
به غیر از تو نمیخواهم، به غیر از تو نمیدانم
چنان که یادِ تو حتی، خودم را بُرده از یادم!
نگرانم که به تو هدیه کنم شعرم را . .
و تو آن را به کسی.. وای ، ولش کن اصلاً !