eitaa logo
️گنج نهفته
382 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
217 فایل
کانال گنج نهفته، محفلی برای ترویج #سبک_زندگی_اسلامی که شامل مباحث مربوط به حجاب و عفاف ،خانواده و همسرداری و تربیت فرزند و جمعیت ‌میباشد. تاسیس کانال گنج نهفته در تلگرام سال ۹۵ تاسیس کانال گنج نهفته در ایتا ۲۲ تیر ۹۷ به مدیریت محمدلو
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ️حقیقت واصل
🌹شهید وعشق بی نظیرش به اهل بیت: 1⃣حمیدبه فرزانه گفته بود: عشق اولش خداست،بعد ،بعد فرزانه 2⃣ روی موتور که می نشست بلند بلند"حسین حسین"میگفت:بذار همه بگن حمید 3⃣ برای ماموریت بین سوریه وعراق ،ابتدا عراق را انتخاب کرده بودچون دوست داشت عج درسامرا باشه. 4⃣روزهای آخررفتنش یک روزگفت: امروز برگه ای رو به ما دادن که بایدمحل دفن رو مشخص میکردیم نوشتم که وصیت نامه هاموسپردم به خانمم، رو هم اول نوشته بودم ! اما بعد یاد تو (فرزانه)و مادرم افتادم فکرکردم که تاب دوری منوندارید،خط زدم نوشتم گلزار شهدای قزوین" ✨فرزانه میگه دراین هنگام نفس عمیقی کشیدم وگفتم:"خوب کردی وگرنه من همه زندگی رو میفروختم می اومدم نجف که پیش تو باشم" 5⃣میان دارهیئت خیمه العباس بود ✨شب حضرت عباس یک شب ویژه برای حمید بود،موقع برگشت سوار موتور که شدیم گفت:دوست دارم مثل (س)مدافع حرم بشم ودست وپاهام فدایی حضرت زینب بشه.. 📚 برداشت از کتاب 🌺🌺🌺🌺 🔰شعری از زبان شهید برای همسر بزرگوارشان👇 🌸حالت چگونه است تو ای " "؟ 🌸تنها ستاره ی دلم و دلربای من ! 🌺دلتنگ خاطرات قشنگ قدیمی ام 🌺هستی تو عاشقانه ترین لحظه های من ! 🌼اینجا کنار قبرحسینم ولی بدان 🌼پشت سر شماست همیشه دعای من 🌸حالا تو را قسم به خدا لحظه ای بخند 🌸غمگین نباش ذره ای ، ای آشنای من ! 🌺هرشب کنارسفره ی افطار ، همسرم ! 🌺قرآن بخوان به صوت قشنگت برای من 🌼هروقت می روی حرمِ شازده حسین 🌼بخوان زیارتی زِ ته دل بجای من 💠این شعر،عاشقانه ترین هدیه ی من است 💠لطفا قبول کن همه را ! 👈شهید سیاهکالی همسرشون رو با نام " " صدا می کردند 🌹 . @hagigatevasel
هدایت شده از ️حقیقت واصل
🌹یادی از شهید مدافع حرم : اولین باری که برای خونه مون رفتیم یک آینه وقرآن ویک قاب عکس از امام خامنه ای بردیم . حمیدگفت: 👌"باید " قرآن را وسط طاقچه گذاشتیم،یک طرف آینه یک طرف هم قاب عکس. حمید دوقدم عقب تر از طاقچه به عکس حضرت آقا نگاهی کردوگفت: 👌"میبینی آقا چقدر توی دل برو ونورانیه، به خاطر ایمان زیاده،حاضرم هرکاری بکنم ولی یک لحظه لبخند ازروی چهره آقا کنارنره" 👈حمید به فرزانه که میگفت حمید آرومتر سینه بزن، میگفت: "فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن ، چه این دنیا چه اون دنیا" وواقعا هم همینطور شده بود موقع شهادت تمام بدنش تیرو ترکش خورده بود، تنها سینه اش سالم مانده بود. حمیدحتی روی موتور هم که میشد بلندبلندحسین حسین میگفت ومیگفت:بذار همه بدونن حمید ❤️ شب آخر وقتی اشکهای فرزانه رادید گفت:" فرزانه دلم را لرزوندی ولی " فرزانه تعریف میکند که دراین هنگام تکانی خوردم باخودم گفتم چه کار داری میکنی فرزانه توکه نمیخواستی از زنان نفرین شده روزگار باشی پس چرا حالا داری دل همسرتو میلرزونی؟ بعد تعریف میکند نگاهم را به نگاهش دوختم وگفتم: "حمید خیلی سخته، بدون تو روزم شب نمیشه،ولی نمیخوام یاریگر شیطان باشم،توروبه عج میسپارم،دعا میکنم همه عاقبت بخیر بشیم." حمید میان دار هیئت خیمه العباس بود،به حدی سینه میزد که احساس میکردم جسم حمید توان این همه سینه زنی را ندارد.. بیشتر مداحی های آقای مطیعی را دوست داشت. شب حضرت عباس یک شب ویژه برای حمید بود،موقع برگشت سوار موتور که شدیم گفت:دوست دارم مثل آقام حضرت ابوالفضل (س)مدافع حرم بشم ودست وپاهام فدایی حضرت زینب بشه.. حمید اهل شعر بود. از غیبت متنفر بود. 📚 ،عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم 🌹فرازی از وصیت شهید به خانواده اش: از که دراین کوتاه زندگی علاقه ام روز به روز به او بیشتر ووجودم . واینکه دراین دوران درتمام لحظه های پرفراز ونشیب زندگی درکنارم بود حلالیت میطبم. ("این اجازه به همسرم داده شودکه درهنگام غسلم بتواندمدتی را بابدنم تنها دردودل کند" این قسمت را به درخواست همسرش اضافه کرده) 🌹فرازهایی از وصیت زیبای شهید: مینویسم تا هرآنکس که میخواند یا میشنود بداندشرمنده ام ازاینکه یک جان بیشتر ندارم تا درراه عج و (مدظله العالی)فداکنم وبا یقین به این امر که خونم موجب سعادتم میشود وتعالی روح وشرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر (ع)شیرین تر از عسل، میروم تا به تاسی از ( ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در شوم. وکفی بالحلم ناصرا 📝حمیدسیاهکلی مرادی @hagigatevasel
"کتاب یادت باشه"خاطرات زندگی عاشقانه و رمانتیک ودرعین حال بسیارمعنوی وخدایی شهیدمدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی را بخوانم وواقعا ازخواندن این کتاب لذت بردم.. به نظرم اومداینکه حضرت آقادر اوج زمانی که صداوسیما و فیلمسازان ماسعی میکردندکه باموضوعات مختلف بسازند وهریک تلاش میکردندکه به نوعی درنشان دادن زیاداین عشق وعاشقی از دیگری سبقت بگیرند ... 👈و حضرت آقا دراین زمان،کتابی را معرفی میکنند از زندگی دو زوج جوان و ، بی دلیل نباشه ،چرا که شاید میخواستندتوجه مخاطبان وفیلمسازان را سوق دهندبه سمت شناساندن این و ✅بخشهایی از زندگی عاشقانه شهید مدافع حرم : 🌹حمید سیاهکلی مرادی: متولد ۱۳۶۸، دانشجوی حسابداری،اهل ورزش ، بسیار مهربان و ، اهل شعر ،درعین حال بسیار وسخت کوش وشهادت طلب. عاشق امام حسین و و کربلا ✨فرزانه مرادی همسر شهید: متولد ۱۳۷۲، دانشجوی رشته پزشکی، صاحب کمربند سیاه ، فعال فرهنگی دانشگاه بخصوص از نوع شناساندن شهدا ،حافظ ۵ جزء قرآن ،چادری و عاشق شهدا و اردوی جنوب وبسیار ولایی‌ وبسیار به اهل بیت 🗓۲۱ مهرماه سال ۱۳۹۱ سالروز عقداین زوج جوان است که معیارهای دینی را برای ازدواج مدنظر داشتند وهردو واقعا همدیگر بودند.. 1⃣پاتوق همیشگی شان گلزار شهدا و پنج شنبه ها هیئت است.از سه سالی که باهم ازدواج کردندتقریبا هر سال واردوی جنوب جزوبرنامه های ثابتشان بوده 2⃣حمیداهل نماز شب وذکر وتعقیبات نمازهم زیاد داشت،برنامه زندگی شان روزانه دعای عهدوخواندن یک صفحه با معنی، شبهای ماه مبارک رمضان اغلب شبهابیدار بودند وکتابهای مفیدمیخواندند. 3⃣زندگی مستاجری با یک موتور ،بدون تکلف و ساده که درخاطرات فرزانه این جمله بارها تکرار میشود:گاهی .. 4⃣لحظات وپرهیجان و شوخی وخنده در زندگی این زوج زیاد دیده میشودوقهر اصلا برایشان معنی ندارد.چون عرض چند دقیقه تمام میشود..، اسم رمز مشترکی است که قرار شده بودحمید موقع زنگ زدن پیش دوستانش درسوریه (چون خجالت میکشید) به جای به کار ببرد. 5⃣اهمیت واحترام به پدر ومادر(مخصوصا احترام وتوجه ویژه حمید به مادرش خیلی زیبا دیده میشود)رابطه با برادران وخواهران و صله ارحام و گردش وتفریح سالم با خانواده و دوستان در خاطرات این زوج زیبادیده میشود.. 6⃣عشق به در زندگی این زوج خیلی زیبا دیده میشود آنجاکه فرزانه تعریف میکند:اولین بار برای خانه شان آینه وقرآن وعکس امام خامنه ای را بردند چون حمیدگفته بود: 👌 یا آنجا که حمید سخنرانی آقا راحتما گوش میکرده ونکات مهمش را یادداشت برداری میکرده. 7⃣حمید ازغیبت متنفر وبه بیت المال بسیار حساس بودبرای مثال برای کارهای شخصی حتی در شرایط خاص هم هرگز از ماشین بیت المال استفاده نمیکرد. 8⃣ علیه السلام در فرزانه را میتوانیم درتوسلات ونذرهایش مشاهده کنیم، و درتصمیم مهم زندگی اش برای همراهی شوهرش آنجا که از پدرش که پاسدار بود میخواهد اسم حمید را خط نزند برای رفتن به سوریه، 👌چون نمیخواسته از زنان نفرین شده تاریخ نوشته شود. 🚩تا آنجا که شب آخر شوهرش را تشویق به نوشتن وصیت نامه میکند،حتی برای شوهرش میبندد و ازاین صحنه فیلم میگیرد ومیگوید: میخواهم فردای شهادت، بشه روز عروسیت .. 👌عشق حمید هم به اهل بیت بسیار زیبا بود: معتقد بود با حضرت معصومه توانسته بافرزانه ازدواج کند. برای همین برای پابوسی وتشکر همان ابتدای عقدشان سال تحویل راهی سفریک روزه قم میشوند.. حمید اش ترک نمیشود. فرزانه راهم او عاشق هیئت کرده بود. سینه زدنش درهیئت بسیار دیدنی بود. موقع شهادت تنهاسینه اش سالم مانده بود... اسم فرزانه را درگوشی "کربلای من" ذخیره کرده بود تا همیشه به یاد ارباب باشد. حمید را به فرزانه داده بود که بین جهازیه بگذارد تا زندگی شان بوی اهل بیت وامام حسین بگیرد. حمید ایام هفته را نوشته بود بعد برای هرکدام از غذاها اسم یکی از ائمه رانوشته بود. که هرروز است را بخورند. به فرزانه گفته بود: ❤عشق اولش خداست بعد ،بعدفرزانه پشت موتورذکر حسین حسین میگفت ومیگفت بذار همه بگن حمید 9⃣فرزانه عاشق شهدا واردوی جنوب بود. حمیدهم بود..حتی سرعقد به فرزانه گفته بود دعاکند که او زودتر به آرزویش برسد و آخرسر در اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش رسید. 📚 برداشت از زیبای "" 📝محمدلو مشاور حوزه ✅خواندن این کتاب عاشقانه بسیار زیبا را برای همه خصوصا نسل جوان پیشنهاد میکنم. @gangenahofte @hagigatevasel
🌹معرفی شهید مدافع حرم شهید از کتاب "یادت باشه " که رهبر انقلاب به خواندن این کتاب تاکید داشتند: 🌹حمید سیاهکلی مرادی: متولد ۱۳۶۸، دانشجوی حسابداری،اهل ورزش کاراته، بسیار مهربان و بسیار رمانتیک، اهل شعر ،درعین حال بسیار ولایی وسخت کوش وشهادت طلب. عاشق امام حسین و هیئت و کربلا ✨فرزانه مرادی همسر شهید: متولد ۱۳۷۲، دانشجوی رشته پزشکی، صاحب کمربند سیاه کاراته، فعال فرهنگی دانشگاه بخصوص از نوع شناساندن شهدا ،حافظ ۵ جزء قرآن ،چادری و عاشق شهدا و اردوی جنوب وبسیار ولایی‌ وبسیار اهل توسل به اهل بیت 🗓۲۱ مهرماه سال ۱۳۹۱ سالروز عقداین زوج جوان است که معیارهای دینی را برای ازدواج مدنظر داشتند وهردو واقعا همدیگر بودند.. 1⃣پاتوق همیشگی شان گلزار شهدا و پنج شنبه ها هیئت است.از سه سالی که باهم ازدواج کردندتقریبا هر سال واردوی جنوب جزوبرنامه های ثابتشان بوده 2⃣حمیداهل نماز شب وذکر وتعقیبات نمازهم زیاد داشت،برنامه زندگی شان روزانه دعای عهدوخواندن یک صفحه با معنی، شبهای ماه مبارک رمضان اغلب شبهابیدار بودند وکتابهای مفیدمیخواندند. 3⃣زندگی مستاجری با یک موتور ،بدون تکلف و ساده که درخاطرات فرزانه این جمله بارها تکرار میشود:گاهی .. 4⃣لحظات شاد وپرهیجان و شوخی وخنده در زندگی این زوج زیاد دیده میشودوقهر اصلا برایشان معنی ندارد.چون عرض چند دقیقه تمام میشود..، اسم رمز مشترکی است که قرار شده بودحمید موقع زنگ زدن پیش دوستانش درسوریه (چون خجالت میکشید) به جای به کار ببرد. 5⃣اهمیت واحترام به پدر ومادر(مخصوصا احترام وتوجه ویژه حمید به مادرش خیلی زیبا دیده میشود)رابطه با برادران وخواهران و صله ارحام و گردش وتفریح سالم با خانواده و دوستان در خاطرات این زوج زیبادیده میشود.. 6⃣عشق به در زندگی این زوج خیلی زیبا دیده میشود آنجاکه فرزانه تعریف میکند:اولین بار برای خانه شان آینه وقرآن وعکس امام خامنه ای را بردند چون حمیدگفته بود: (( )) یا آنجا که حمید سخنرانی آقا راحتما گوش میکرده ونکات مهمش را یادداشت برداری میکرده. 🌟در وصیت زیبایش هم نوشته بود  ((می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش ( مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل ، می روم تا به تأسی از مولایم اباعبدالله (ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم)) 7⃣حمید ازغیبت متنفر وبه بیت المال بسیار حساس بودبرای مثال برای کارهای شخصی حتی در شرایط خاص هم هرگز از ماشین بیت المال استفاده نمیکرد. 8⃣ علیه السلام در فرزانه را میتوانیم درتوسلات ونذرهایش مشاهده کنیم، و درتصمیم مهم زندگی اش برای همراهی شوهرش آنجا که از پدرش که پاسدار بود میخواهد اسم حمید را خط نزند برای رفتن به سوریه، (چون نمیخواسته از زنان نفرین شده تاریخ نوشته شود.) 🚩تا آنجا که شب آخر شوهرش را تشویق به نوشتن وصیت نامه میکند،حتی برای شوهرش حنا میبندد و ازاین صحنه فیلم میگیرد ومیگوید: میخواهم فردای شهادت، بشه روز عروسیت .. ✅عشق حمید هم به اهل بیت بسیار زیبا بود: معتقد بود با حضرت معصومه توانسته بافرزانه ازدواج کند. برای همین برای پابوسی وتشکر همان ابتدای عقدشان سال تحویل راهی سفریک روزه قم میشوند.. حمید اش ترک نمیشود. فرزانه راهم او عاشق هیئت کرده بود. سینه زدنش درهیئت بسیار دیدنی بود. موقع شهادت تنهاسینه اش سالم مانده بود... اسم فرزانه را درگوشی "کربلای من" ذخیره کرده بود تا همیشه به یاد ارباب باشد. حمید را به فرزانه داده بود که بین جهازیه بگذارد تا زندگی شان بوی اهل بیت وامام حسین بگیرد. حمید ایام هفته را نوشته بود بعد برای هرکدام از غذاها اسم یکی از ائمه رانوشته بود. که هرروز است را بخورند. به فرزانه گفته بود: 🌹عشق اولش خداست بعد ،بعدفرزانه پشت موتورذکر حسین حسین میگفت ومیگفت بذار همه بگن حمید 9⃣فرزانه عاشق شهدا واردوی جنوب بود. حمیدهم بود..حتی سرعقد به فرزانه گفته بود دعاکند که او زودتر به آرزویش برسد و آخرسر در اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش رسید. 📚 برداشت از زیبای " 📝 به قلم ✅خواندن این کتاب بسیار زیبا را برای همه خصوصا نسل جوان پیشنهاد میکنم. 🌹شادی ارواح طیبه امام و شهدا