خدایا مرا بخاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش .
- شهید چمران
زائران " کربلا" بارِ سفر می بندند
بارِ من خورد زمین و ، ز سفر جا ماندم
باز هم متن پیامی که " حلالم بکنید "
باز هم مثل همیشه به نظر جا ماندم
#اربعین_حسینی
🍃🌺🍃 @takhooda 🍃🌺🍃
عجیب ترین معلم دنیا بود چون عجیب ترین امتحان های دنیا رو می گرفت... هر هفته وقتی امتحان تموم می شد برگه ها رو ازمون نمی گرفت ... می گفت خودتون تصحیح کنید اونم نه تو کلاس تو خونه ... دور از چشم خودش ... اولین باری که برگه ی خودم رو تصحیح کردم سه تا سوال رو غلط جواب داده بودم ... نمی دونم ترس بود یا عذاب وجدان ، هر چی بود نذاشت جواب های غلط رو درست کنم و به خودم بیست بدم ... فردای اون روز وقتی بقیه ی بچه ها برگه های امتحانشون رو تحویل دادن فهمیدم همه بیست گرفتن... همه بیست گرفتن به جز من ... به جز من که از خودم غلط گرفته بودم ...بهم می گفتن خب مثل ما جواب هایی که غلط نوشته بودی رو درست می کردی تا بیست بگیری ولی من نمی خواستم خودم رو گول بزنم ... نمی خواستم چشمام رو به روی اشتباهاتم ببندم ... گذشت و گذشت تا امتحان اصلی رسید ... همون که نمره ش می رفت تو کارنامه ... امتحان که تموم شد ، معلم برعکس همیشه برگه ها رو جمع کرد و گذاشت تو کیفش... چهره ی هم کلاسی هام دیدنی بود... رنگ و روشون پریده بود و ناراحت بودن... اونا فکر می کردن این امتحان هم خودشون تصحیح می کنن و با درست کردن جواب های اشتباه به خودشون بیست میدن ولی این بار فرق داشت این بار قرار بود حقیقت مشخص بشه...چند روز بعد وقتی معلم نمره ها رو خوند بهترین نمره ی کلاس رو گرفته بودم چون تنها کسی بودم که از خودم غلط می گرفتم و چشمم رو به روی اشتباهاتم نمی بستم ...
زندگی ما پر از امتحان های کوچک و بزرگه... خیلی از ما آدما تو زندگی انقدر چشممون رو به روی اشتباهاتمون می بندیم و خودمون رو فریب میدیم که باورمون میشه هیچ مشکلی نداریم و نمره مون بیسته... ولی یه روز دیگه خودمون به خودمون نمره نمیدیم ... یه روز برگه مون میوفته دست معلم آسمون ها... اون روز خیلی چیزا مشخص میشه و نمره ی واقعی می گیریم ... راستی تو امتحان زندگی چه نمره ای می گیریم؟!
👤حسین حائریان
#حکایت
☀️روزی شیطان😈همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!
همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...
در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
کسی پرسید : این عتیقه چیست ؟
شیطان گفت : این نا امیدی است...
شخص گفت : چرا اینقدر گران است؟
شیطان با لحنی مرموز گفت :
این موثرترین وسیله من است !
شخص گفت : چرا اینگونه است؟
شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...
این وسیله را برای تمام انسانها بکار
برده ام، برای همین اینقدر کهنه است.
.
فإذا اختنَقتُمْ، بالحُسينِ تنفّسوا
اگر دلتان سخت به تَنگ آمد، با ذکرِ حسین(ع) نَفَس بکشید 🖤
ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ .
ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ..
ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ .
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم...
درددل باخدا🤲
💫ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ...
🌺ﺑﺮﺍی ﺷﺎﻧﻪﻫﺎی ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭی ﻋﺸﻖ،
✨ﺑﺮﺍیﮔﺎﻣﻬﺎی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻗﺪﺭی
ﻋﺰﻡ
🌺ﺑﺮﺍی ﺯﺧﻤﻬﺎ ﻣﺮﺣﻢ،
✨ﺑﺮﺍی ﺍﺧﻤﻬﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ،
🌺ﺑﺮﺍی ﭘﺮﺳﺶ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ،
✨ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﺎﺭﺍﻥ،
🌺ﺑﺮﺍی ﻭﺍﮊﻩ ﻫﺎ ﮔﺮﻣﺎ،
✨ﺑﺮﺍی ﺧﻮﺍﺑﻬﺎ ﺭﺅﻳﺎ،
🌺ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﮔﺸﺘﮕﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ،
✨ﺑﺮﺍی ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﻴﮕﺎنگی ﺍﻟﻔﺖ،
🌺ﺑﺮﺍی بستگی ﺁﻏﺎﺯ،
✨ﺑﺮﺍی ﻇﻠﻤﺖ ﺟﺎﻥ، ﺭﻭﺷﻨﺎﻳﻴﻬﺎﻱ ﭘﻲ ﺩﺭ ﭘﻲ،
🌺ﺑﺮﺍی ﺣﻴﺮﺕ ﺩﻝ، ﺁﺷﻨﺎﻳﻴﻬﺎی ﭘﺮﻣﻌﻨﺎ،
✨ﺑﺮﺍی ﻋﺸﻘﻬﺎی ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭی ﺭﻭﺡ،
🌺ﺑﺮﺍی ﻋﺰﻣﻬﺎی ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻗﺪﺭی ﺭﺍﻩ...
✨ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﺎ .....
💫آﻣﯿـﻦ...🙏🙏
🔻خيانت نكن
🏵💠🏵💠
زن به شوهرش گفت : مرد، مگر قرار نبود به مكه برويم و آن جا سكونت كنيم ، تمام وسايل و اثاثيه را جمع كرده ام و آماده است ، پس چرا اين دست و آن دست مى كنى .
چند روزى صبر كن ، كار واجبى دارم كه حتما بايد انجامش بدهم .
يعنى دوباره وسايل و اثاثيه را باز كنم و بسته بندى ها را به هم بزنم ؟
آرى ، چاره اى نيست .
ولى تو كه از من بيشتر براى سكونت در مكه لحظه شمارى مى كردى ، پس چه شد، اين كار واجبت چيست ؟
ببين زن ، همان طور كه مى دانى من به يكى از مردم اين شهر مبلغى بدهكارم ، مدت زيادى است كه قرض گرفته ام ، بايد آن را بپردازم يا نه ؟
آن مرد ((مرجئى ))را مى گويى ؟ ولش كن ، او كه دين و ايمان درست و حسابى ندارد، تازه نياز هم ندارد، چند روز ديرتر طورى نمى شود.
زن ، من به او مديونم ، چرا متوجه نيستى .
آخر او كه مذهب ساختگى دارد و امامان هم پيروان آن مذهب را لعن كرده اند، اگر نپردازى نيز گناهى نكرده اى .
ابو ثمامه با خشم به زنش نگريست و گفت : از خودت فتوا مى دهى ؟
هيچ مى دانى چه مى گويى ، براى يك نا مسلمان آتش جهنم را بر خود هموار كنم ؟
پس چرا تا چند روز پيش به اين فكر نيفتاده بودى ؟
چند روز پيش كه براى اوضاع مسكن و شغل و... به مكه رفته بودم امام باقر (عليه السلام ) را ديدم . به او گفتم كه قصد سكونت در مكه را دارم ، اما مقدارى بدهى دارم و نظر او را در مورد اين كه بعدها بدهى آن مرد ((مرجئى)) را بپردازم پرسيدم .
خب ، امام چه گفت؟
برخيز و مقدارى آب بياور تا بگويم .
زن با عجله برخاست و از كوزه آب ريخت و براى شوهرش آورد، در مقابل او نشست و گفت : حتما امام هم با نظر من موافق بود، نه ؟
مرد آب را تا آخر سر كشيد و دستى به ريش هايش كه خيس شده بود كشيد و گفت : اتفاقا نه ، او فرمود ((به سوى طلبكارت بازگرد و قرضت را ادا كن ، مصمم باش به گونه اى زندگى كنى كه هنگام مرگ و ملاقت با خدا به كسى بدهكار نباشى )).
ابوثمامه به زنش نگاه كرد، ديد كه خيلى تعجب كرده و ادامه داد: امام باقر (عليه السلام ) حرفى زد كه بيشتر به غيرتم برخورد.
چه گفت ؟
گفت: ((مؤ من هرگز خيانت نمى كند)).
مگر مى خواهيم خيانت كنيم!
نپرداختن بدهى هم يك نوع خيانت است .
مرد برخاست و با كمك زنش وسايل را دوباره سرجايش چيد و تصميم گرفتند تا پرداخت بدهى شان آن جا بمانند.
#داستان
#بدهی
#امام_باقر
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠
🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
پدرم دلواپس آینده برادرم است، اما حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که باهم به کافی شاپ بروند، در خیابان قدم بزنند و گاهی بلند بلند بخندند.
برادرم نگران فشار کاری پدرم است، اما حتی یکبار هم نشده خواسته هایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد اما حتی یکبار هم نشده که با من در مورد خوشبختی ام صحبت کند و بپرسد:
فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یکبار نشده که دستش را بگیرم با او به سینما بروم، با هم تخمه بشکنیم، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
ما از نسل آدم های بلاتکلیف هستیم.
از یک طرف در خلوت خود، دلمان برای این و آن تنگ میشود،
از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم لال مانی میگیریم!
انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهانمان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگی مان بگوئیم.
تکلیفمان را با خودمان روشن نمیکنیم، یکدیگر را دوست میداریم اما آنقدر شهامت نداریم که دوست داشتن مان را ابراز کنیم.
ما آدم های بیچاره ای هستیم!
آنقدر در بیان احساساتمان حقیر و ناچیزیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی را از دست دادیم تا آخر عمر برایش شعر بگوئیم.
از یک جا به بعد باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدر به پسرش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید پسر دست پدر را بگیرد و با هم قدم بزنند.
از یک جا به بعد باید مادر پسرش را به یک شام دو نفره دعوت کند.
از یک جا به بعد باید پسر در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
و چه خوب است از یک جا به بعد همین جا باشد، از همین جا که این نوشته تمام شد...
"دنیا در سراشیبی زوال"
☀️امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:
🌴 دنیا رو به نابودی
و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است،
و من شما را به سوی خدا
و پیامبرش که درود خدا بر
او و آلش باد و عمل به
قرآنش و میراندن باطل و
زنده کردن سنّت،
دعوت می کنم.
📚التشریف بالمنن ج۱ ص۱۳۷
🌹خدا به بعضی ها صدا داده
قرآن رو با صوت میخونند، دل همه رو می برند.
🔹به بعضی ها قیافه داده
درباره خدا حرف میزنند و آدما رو با خدا رفیق می کنند.
🔹به بعضی ها انرژی مثبت داده
کنارشون که هستی مثل اینکه رفتی پیش خدا.
🔹به بعضی ها اخلاق خوب داده
هر کاری می کنند یاد خدا میفتی.
🔹به بعضی ها نور داده
وقتی میان راه خدا رو نشونت میدن.
🔹به بعضی ها احساس و مهربونی داده
با کاراشون یاد مهربونی و بنده نوازی خدا میفتی.
🌸خدا به همه ما یه چیزی داده
🔹بگرد تو وجودت ببین به تو چی داده. همون رو بردار تو راه خدا خرج کن . هی نگو من که صدا ندارم! من که قیافه ندارم! من که انرژی مثبت ندارم و ...
🔹باور کن خیلی چیزها داری، الکی خـَلقت نکرده! بشین فکر کن و سهم خودتو از بندگی خدا تو این دنیا پیدا کن.
🔹ببین چطوری می،تونی یه نماینده و نشونه ی خدا باشی برای بقیه ...ببین چطوری میتونی جلوه ای از حضور خدا باشی، و لبخند خدا رو هدیه بدی به این دنیا و آدماش ...
🍃به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
🍃بجای دروغ نگو؛ بگوییم : راست میگی؟
🍃به جای لعنت بر پدر کسی که اینجا آشغال بریزد؛ بگوییم: رحمت بر پدر کسی که اینجا آشغال نمی ریزد
🍃 به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
🍃به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
🍃گاهی خدا آنقدر صدای کلماتت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها برایش حرف بزنی پس زیبا سخن بگوییم
✨﷽✨
⁉️چهڪار ڪنیم ڪه همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
✍ یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میڪند، اما اگر یڪروز بخواهد براے معشوق خودش دستهگلے درست ڪند، حتماً اینڪار را با انگیزه و نشاط خاصے انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این ڪارش لذت میبرد!
اگر معشوق ڪسے به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین ڪار ساده چه حس خوبے پیدا میڪند! مهم این است ڪه تو براے چه ڪسے و در محضر چه ڪسے این ڪار را انجام میدهے؟ حالا تصور ڪن ڪه در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
ما ڪه هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» ڪارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ ڪمڪم عاشقش میشوے! وقتے عاشق خدا شدے، یک زندگیِ عالے خواهے داشت ڪه از هر لحظهاش لذتها میبری!
🔻منتظر نباش یک شیرینے خاصے در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ ڪارے ڪن از همین زندگیِ عادیات خیلے نشاط پیدا ڪنے! هر ڪار سادهاے را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!