پدردختری رفته بودم برای عکاسی. قرار بود از دوستان شهیده عکس بگیرم، روایتی ثبت کنم و برگردم حسینیه. اما وقتی شنیدم شهیده ورودی ۱۴۰۳ پزشکی بوده، دلم لرزید. چقدر باید تلاش کرده باشد، شب‌ها درس خوانده، از خواب و جوانی زده تا به آرزویش برسد... و حالا، به جای ردای سفید پزشکی، کفن بر تنش بود. سخنران‌ها یکی یکی حرف می‌زدند. صدایشان می‌لرزید. میان جمعیت، کسی بلند گریه نمی‌کرد، اما اشک‌ها بی‌صدا، روی صورت‌ها می‌چکید. چشمم پیِ رفقای گرمابه و گلستانش بود. آن‌هایی که لابد با هم امتحان داده بودند، با هم نفس کشیده، خندیده، و برای آینده‌ای شبیه هم رویا بافته بودند. یکی‌شان مدام با گوشه روسری‌اش اشک‌هایش را پاک می‌کرد. گفتم: از فاطمه برایم بگو. گفت: نمی‌توانم. و دیگر هیچ نگفت. بقیه‌شان هم سکوت کردند. هیچ‌کدام طاقت نیاوردند از رفیقی بگویند که تا همین دیروز، کنارشان نفس می‌کشید. انگار با پرپر شدن او، تکه‌ای از جان خودشان هم از تن جدا شده بود. روضه که رسید به "پدر و دختر" —آنجا که مداح، صدایش را شکست و گفت «بابا بیا منو ببر...» طاقت‌شان تمام شد. انگار که کلمات گلویشان را گرفته باشد. از جا بلند شدند و زدند بیرون. دختری که هنوز رویاهای پزشکی‌اش را کامل نچیده بود، زودتر از آنکه بخواهد قسم بخورد "اول، آخر، نجاتِ جان انسان"، جانش را فدای راهی کرده بود که برای خیلی‌ها، حتی فهمیدنش سخت است. #روایت_جنگ ✍️ نویسنده: ف.س.د 📸 عکاس: فائزه سراجان _________ 📝شما هم روایت‌هایتان از جنگ را برایمان ارسال کنید: @erfanrazmi 🔻 جنگ به روایت مردم ✌️ @ganj_history

#ببینید | انتشار به مناسبت سالروز آغاز جنگ 33روزه حزب‌الله 📌 این‌بار فقط ما کشته نخواهیم داد 🔻همه چیز آماده بود؛ از دولت‌های عربی تا G8، از آسمان تا زمین، همه آمده بودند تا کار حزب‌الله را تمام کنند. اما سید گفت: «اگه شهرهای ما رو بزنید، ما هم شهرهای شما رو می‌زنیم.» 📽 روایت جنگی که با هدف نابودی حزب‌الله شروع شد، اما با پیروزی مقاومت به پایان رسید… 📚 برگرفته از کتاب سفیر قدس؛ خرید از لینک زیر: https://raheyarpub.ir/product/%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%B1-%D9%82%D8%AF%D8%B3/ _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

📌 وقتی جنگنده‌ها تو آسمون ما رژه می‌رفتن... 🔰 هی پرواز می‌کردن، می‌زدن و می‌رفتن. هیچ‌کس جلوشون رو نمی‌گرفت. صدای انفجار، دود، ترس... اما یه‌نفر گفت: «می‌شه کاری کرد.» بدون نقشه، بدون امکانات، فقط با دل. 📽 روایتی از روزهایی که آسمون ایران رو پس گرفتیم... _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

📌 وقتی اردن آسمان اسرائیل شد 🔰 سال‌ها پیش، اردن یکی از کشورهایی بود که برای آزادسازی قدس وارد میدان شد. اما حالا، چرا اولین کشوری بود که در جنگ، به کمک اسرائیل آمد؟ از سپتامبر سیاه تا میلیاردها دلار کمک آمریکایی... داستان تغییر موضع یک کشور اسلامی را ببینید. 📽 روایتی از روزی که اردن آسمان خود را به اسرائیل داد. _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

#ببینید | انتشار به مناسبت سالگرد پذیرش قطعنامه598 📌 از جام زهر تا جنگ عقیده 🔰 امام از پایان جنگ نمی‌گوید؛ هشدار می‌دهد که کمربندها را محکم ببندید، جنگ اصلی در پیش است. و آن‌که در این میدان قدم بگذارد، دست و بازویش را می‌بوسم... _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

📌 شجاعت در لحظه‌های خطر 🔰 همه‌چی تو ظاهر یه خرید ساده خلاصه شده بود؛ اما یکی‌شون یه چیز دیگه دید... یه تصمیم چندثانیه‌ای، که شاید مسیر یه فاجعه رو عوض کرد. 📽 اقتباسی از داستان واقعی 🌅 تصویرسازی با Chat GPT _____ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

🎥 #ببینید | گلوله‌ای که مسیر علم را متوقف نکرد 📌 انتشار به مناسبت سالروز شهادت داریوش رضایی‌نژاد 🔰 «فضای علمی کشور پر از رقابت و تهدید بود، اما او اطلاعات را به همه منتقل می‌کرد و حاضر نبود علم را انحصاری کند. تهدیدها زیاد شده بود و هشدارها جدی‌تر. تا اینکه ترور، مستقیم و جلوی چشم نزدیکانش اتفاق افتاد. اما راه او ادامه دارد...» 📚 برگفته شده از کتاب شهید علم؛ دفتر دوم؛ خاطرات شهید داریوش رضایی‌نژاد لینک خرید کتاب: https://raheyarpub.ir/product/martyr-of-science2/ _____ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

📌#ببینید | از اسپری شبانه تا کشتار صبحگاهی انتشار به مناسبت نهم مرداد، سالروز حج خونین در سال1366 🕋 شبانه، عده‌ای در کوچه‌های مکه راه می‌افتند؛ اسپری به دست، خاموش اما مصمم. دیوارها پر می‌شود از شعارهایی که فردا قرار است مردم فریادشان بزنند. صبح، راهپیمایی شروع می‌شود. شعارها تکرار می‌شود. ناگهان... 🎙 راوی: حاج مهدی پناهی؛ نقاش و طراح اصفهانی 🌅 تصویر سازی با Chat GPT 📝 شما هم اگر، خاطره جذابی از تاریخ ایران دارید، برایمان ارسال کنید: @erfanrazmi _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

📌 یک قدم مانده به جنگ 🔰 وقتی ۱۱ دیپلمات ایرانی در مزار شریف ناپدید شدند، همه چیز به هم ریخت. کسی نمی‌دانست زنده‌اند یا کشته شده‌اند. تنش‌ها بالا گرفت، ارتش در آماده‌باش کامل قرار گرفت، تصمیم حمله نظامی روی میز شورای عالی امنیت ملی آمد... 📝 شما هم اگر، خاطره جذابی از تاریخ ایران دارید، برایمان ارسال کنید: @erfanrazmi _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history

📌 تحریم کردند، ساختیم، حتی بهتر از اون‌ها 🔰 وقتی همه چیز به خاطر یک قطعه کوچک متوقف شده بود، کسی فکرش را هم نمی‌کرد که راه‌حل وسط یک جلسه، روی میز گذاشته شود… فردا صبح، همه چشم‌ها به خط تست دوخته شده بود. 🎙 روایت حاج محسن اشعری از خط تولید گلوله‌های پدافند در زمان دفاع مقدس 📝 شما هم اگر، خاطره جذابی از تاریخ ایران دارید، برایمان ارسال کنید: @erfanrazmi _________ 🔻 مردم به روایت مردم @ganj_history