ادامه نقد👇👇👇👇👇💥💥💥
وجود شخصیت پردازی های آرام و عمیق با خوانش افکار و همراهی روحیات آن ها، تسلط به اتفاقات و روال زندگی آن ها در طول داستان، فضاسازی درست و شکیل و تسلط به وقایع آن تکه تاریخ و معماگونه در آوردن رمان که تا آخرین صفحه باقی می ماند؛ همه نقاط قوتی است که در کنار نقطهاوج های زنده به چشم می خورد.
هر چند #فضای_مجازی امروز جوانان ما را ترغیب می کند به ندانستن درست وقایع و نخواندن آنها و وقایع را به صورت #گزینشی و برشی در اختیار مردم و گاها به #دروغ می گذارد اما باید به همت و شجاعت این نویسنده جوان آفرین گفت و منتظر آثار دیگر از او ماند.
به هر حال کتاب داستان پسری دانشجو است بنام مجتبی که فریب دوستان تشکیلاتی اش به نام سهرابی و آتوسا را می خورد و برای نشان دادن فضای بد کشور در دانشگاه نمایشگاهی درست می کند تا انتخابات را به سمتی #سبزگونه ببرد. سهرابی و آتوسا نماینده های #منافقین در ایران هستند که توانسته اند #تشکیلات خوبی از ناراضی ها راه بیندازند.آتوسا خودش داستانی جدا دارد از نحوه و علت پیوستنش به منافقین و با آموزش و برنامه دقیق جلو می برد. در این میان متین و مصطفی بچه های بسیج دانشگاه مورد اتهام قرار می گیرند و در جریان #فتنه_۸۸ مجتبی متوجه اشتباهش می شود که قبل از آنکه متین را متوجه کند با تیر آتوسا کشته می شود....
📲 @ganjekaghazi
『🕰📚•°]
🔖 #معرفی_کتاب
📕 #زمانی_برای_بزرگ_شدن
📝 نویسنده: #محسن_مومنی
📖 نشر: #سوره_مهر
🤩 #نوجوان
😉 #نوجوان_رمان
📜 #معرفی:
از وقتی که برادرش عضو گروهک #منافقین شده بود و تعدادی از مردم را کشته بود دیگر نمی توانست سرش را بالا بگیرد و با غرور قدم بزند . اما از وقتی که تصمیم گرفت تا خودش به مقابله با برادرش برود ، خیلی از مشکلاتش حل شد این کتاب داستان یک نوجوان پرشور است.
✂️بریده ای از کتاب:
آره پسر چشمت روز بد نبینه، هنوزحرف منصور تموم نشده بود که شلنگ شاپور استوار خورد گردنش،
مارو میگی دوپا داشتیم، دوتای دیگه هم قرض کردیم و دِ دررو. پشت سرمون داشت فحش می داد که زیر پای پسرش نشستیم.(صفحه۱۵)
📲 @ganjekaghazi