eitaa logo
گنج کاغذی
319 دنبال‌کننده
673 عکس
136 ویدیو
7 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
#معرفی_کتاب #تاب_طناب_دار 🖊نوشته ی #مهدی_پناهیان انتشارات : #عهد_مانا 📚رمانی #عاشقانه و جذاب که در جریان #فتنه_۸۸ رخ می‌دهد. داستانی مملو از گره و اتفاق‌های گیرا که مخاطب را گاهی در فضایی #سیاسی و گاهی در فضایی دور از سیاست و درگیر با احساساتی نهفته در قلب شخصیت‌ها پیش می‌برد. «تابِ طنابِ دار» رمانی است با سه شخصیت اصلی؛ شخصیت هایی متضاد در فکر و عقیده و در #جناح_بندی_سیاسی که هر کدام از آن‌ها روایتی خاص خود دارند. روایت‌هایی که هرکدام نشان از حرف‌ها و درد دل‌های بخشی از جامعه در ابعاد گوناگون دارد. از #جوان دانشجویی که درگیر به ثمر نشاندن تلاش های خود و دوستانش در ستاد #جنبش_سبز است تا دیگر شحصیت‌ها که هر یک در شرایطی پر فراز و نشیب قرار دارند. تنوع روایت و شخصیت در کتاب موجب شده تا مخاطب بدون وجود رد پایی از نویسنده، خود از بین روایت های مختلف تصمیم گیرندۀ چالش‌های پیش روی داستان باشد. 📲 @ganjekaghazi
گنج کاغذی
#معرفی_کتاب #تاب_طناب_دار 🖊نوشته ی #مهدی_پناهیان انتشارات : #عهد_مانا 📚رمانی #عاشقانه و جذاب که در
#معرفی_کتاب #تاب_طناب_دار 🖊نوشته ی : #مهدی_پناهیان ✂برشی از کتاب: صدای قلبش رامی شنید. آشفته تر از خودش به تلاطم افتاده بود و محکم به قفسه سینه اش می کوبید. نفس هایش بریده بریده بود وعرق از پیشانی بلندش سُر می خورد روی پلک های پُرپشتش. هرچه توان داشت به پاهایش سپرده بود تا زودتر او را به نمایشگاه برسانند: نمایشگاهی چندهزارمتری و هِرمی شکل وسط محوطه سرباز #دانشگاه که حالا داشت می سوخت. صدایی توی ذهنش می گفت: « مجتبی، اگر نتونی به داد نمایشگاهت برسی، باید بری قبر خودت رو بکَنی! » نوک هرمی نمایشگاه، مثل لوله اجاق، دود غلیظ را از داخل بیرون می کشید و به آسمان می برد. بوی تند پلاستیک سوخته و دیواره های آتش گرفته هرکسی را که آن اطراف بود آزار می داد. مجتبی بی سیم بُردکوتاهش را هرازگاهی جلوی دهانش می گرفت و یکی از بچه ها را صدا می زد: « پیمان، محسن، بهزاد،...» اما کسی جواب نمی داد. نه شاسی را درست فشار می داد، نه صدازدن هایش توی بی سیم مثل قبل بود. خودش هم نمی فهمید چه کار می کند. هول برش داشته بود. کسی هم جواب نمی داد. چیزی نمانده بود برسد. صورتش خیس عرق بود. نفسش... 📲 @ganjekaghazi
🖊نوشته ی : ✂برشی از کتاب: و نه از نقشه خبرداشتند و نه می توانستند کاری برایش بکنند. برای مردم بدبخت و فقیرپایین شهر هم که همیشه دنبال بهانه ای هستند تا عقده هایشان را سر این خالی کنند، این بهترین بهانه بود.... 📲 @ganjekaghazi
#نقد_کتاب #تابِ_طنابِ_دار 🖊نویسنده: #مهدی_پناهیان اولین بار نیست که کسی، قلمش را، داستانش را، هنرش را بر روی کاغذ می آورد برای بیان گوشه ای از #تاریخ کشورش. اولین بار هم نیست که کسی اولین رمانش را برگی از تاریخ می نگارد و حقایق را با ظرافت و دقت همراه می کند تا #نسل امروز و فرداها بدانند اما قطعا این کتاب اولین کار مهدی پناهیان است که قوت و موضوع بی نظیری دارد و البته نویسنده شجاعتی به خرج داده است که در این زمان و با این هجمه زیاد #فضای_مجازی، موضوعی را به نگارش در می آورد که با چاپ آن تیرهای فراوان به سمتش پرتاپ می شود. داستان #چند_بعدی کتاب چه از لحاظ شخصیت ها و چه از نظر وقایع با قلم و ذهن نویسنده چنان خوب بر ورق ها نشسته است که خواننده مطمئن می شود با یک نویسنده و یک خبرنگار در صحنه، یا حتی یک فراری از #زندان_اشرف یا شاید هم با یک جوان دانشجوی بازی خورده طرف است. نگاهی که از کنه وجود سمانه؛ از مجتبی؛ از واقعیت #فتنه، از #اردوگاه_اشرف، از طراحی چند تکه ای چشم آبی ها در داستان وجود دارد این را به خواننده القاء می کنند. ادامه نقد👇👇👇👇👇💥💥