eitaa logo
کتابخانه صوتی 📖
2.5هزار دنبال‌کننده
395 عکس
231 ویدیو
107 فایل
ادمین: @Amiriii313 کانال تبلیغات 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4063101834C977b80c045 💥 تبادل ندارم 💥
مشاهده در ایتا
دانلود
فصل ۳.mp3
27.77M
📘عموی چشم انتظار روایاتی از دوران اسارت آزادگان ونامه نویسی آنها با حضرت آیت الله خامنه ای قسمت سوم https://eitaa.com/ganjeparsi
فصل ۴.mp3
34.68M
📘عموی چشم انتظار روایاتی از دوران اسارت آزادگان ونامه نویسی آنها با حضرت آیت الله خامنه ای قسمت چهارم https://eitaa.com/ganjeparsi
فصل۵.mp3
22.2M
📘عموی چشم انتظار روایاتی از دوران اسارت آزادگان ونامه نویسی آنها با حضرت آیت الله خامنه ای قسمت پنجم https://eitaa.com/ganjeparsi
فصل ۶.mp3
56.15M
📘عموی چشم انتظار روایاتی از دوران اسارت آزادگان ونامه نویسی آنها با حضرت آیت الله خامنه ای قسمت ششم https://eitaa.com/ganjeparsi
فصل۷.mp3
23.98M
📘عموی چشم انتظار روایاتی از دوران اسارت آزادگان ونامه نویسی آنها با حضرت آیت الله خامنه ای قسمت هفتم(پایان) https://eitaa.com/ganjeparsi
📘 📝 حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده «یعقوب عبدالحسین‌نژاد» این اثر شامل ۲۰ خاطره‌‌ی این آزاده‌ی سرافراز از دوران دفاع مقدس و سال‌های اسارت در اردوگاه نهروان است عبد‌الحسین‌نژاد در لشکر ۹۲ زرهی و تیپ یک گردان زرهی ۲۳۲ (گروه تانک) خدمت می‌کرد که در ۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ به اسارت متجاوزان عراقی درآمد و در ۲۲ مهر سال ۶۹ به میهن بازگشت. او درباره‌ی انگیزه‌ی نگارش «اردوگاه نهروان» در مقدمه‌ی کتاب گفته است: «فوت مادرم که رنج‌های بسیاری را به‌سبب اسارت من در عراق متحمل شده‌بود، انگیزه‌ی مرا در ثبت این اوراق افزود تا با هدیه‌ی این اثر به روح ملکوتی‌اش بخشی از دِینم را ادا کرده‌باشم.» «اردوگاه نهروان» در بیست بخش نوشته شده و به موضوع‌هایی چون نجات تانک، وضعیت اردوگاه، استاد خط، کار فرهنگی، فرار یا خودکشی، جاری زندگی، تبادل و ... می‌پردازد. در بخشی از این کتاب می‌شنویم: کریم عراقی نام مرا صدا زد و به اشاره‌ی دست گفت:بیا. و من از صف آمار برخاستم و به طرف او راه افتادم و جلوی قامت کشیده‌ی او ایستادم. خیره شد و به چشمانم نگاه کرد. قبل از اینکه سؤالی کند و من حرفی زده باشم، دست راست خود را بالا برد و با تمام قدرت بر صورتم کشیده‌ای نواخت. وقتی دستش به سمت صورتم در حرکت بود، پلکهایم را روی هم گذاشتم و محکم به هم فشردم. کشیده‌ای با تمام قدرت دم گوشم زد و پرده‌ی گوشم خون‌ریزی کرد. کف پاهایم لخت بر روی موزائیک بود. برقی از آنها تمام وجودم را لرزانید. او گفت:نمی‌گذارم از فردا نفس راحتی بکشی! یک ماه بود که هر روز مرا به باد کتک می‌گرفت و قصه‌ی او پایان نداشت. https://eitaa.com/ganjeparsi
قسمت اول.mp3
19.88M
📘اردوگاه نهروان 📝حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده <یعقوب عبدالحسین نژاد> قسمت اول https://eitaa.com/ganjeparsi
قسمت ۲.mp3
19.44M
📘اردوگاه نهروان 📝حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده <یعقوب عبدالحسین نژاد> قسمت دوم https://eitaa.com/ganjeparsi
قسمت ۳.mp3
17.13M
📘اردوگاه نهروان 📝حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده <یعقوب عبدالحسین نژاد> قسمت سوم https://eitaa.com/ganjeparsi
قسمت ۴.mp3
23.24M
📘اردوگاه نهروان 📝حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده <یعقوب عبدالحسین نژاد> قسمت چهارم https://eitaa.com/ganjeparsi
قسمت۵.mp3
21.83M
📘اردوگاه نهروان 📝حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده <یعقوب عبدالحسین نژاد> قسمت پنجم https://eitaa.com/ganjeparsi
پایان.mp3
28.02M
📘اردوگاه نهروان 📝حسین غفاری مجموعه خاطرات آزاده <یعقوب عبدالحسین نژاد> قسمت ششم(پایان) https://eitaa.com/ganjeparsi