#برشی_از_یک_کتاب
وقتی به گذشته بر میگردید، ممکن است یک حس تلخ و شیرین از گذشتن خوبیها و اتفاقات خوب بهوجود بیاید و این قضیه اصلا مهم نیست.نگذارید تمرکزتان بر روی افسوسها یا آنچه از دست دادهاید باشد. با یادآوری آن این افتخار را به خود بدهید که دوباره شیرینی آن را احساس کنید.
📚شادکامی ماندگار
👤ریک هانسون
@ganjeparsi
#برشی_از_یک_کتاب
عبارات تاکیدی مانند تجویز دارو برای جنبههای معینی از خویشتن است که میخواهید آن را دگرگون سازید!
عبارت تاکیدی ، جمله نیرومند و مثبت است که اظهار میدارد، امری پیشاپیش چنین است!
فراموش نکن خواندن عباراتِ مثبت و تاکیدی در زمانهایِ پرتشویش، پادزهرِ معنویِ بسیار شفابخشی در مقابل دردهایِ روحی است!
چند عبارت تاکیدی:
یادت باشد؛ آنچه در دنیا شاهد آن هستید، حاصل اعتقادی است که نسبت به آن دارید!
به خاطر بسپار؛ همه شرایط موقتی هستند و هیچ چیز به همان صورت قبل باقی نمیماند!
شما تجلی افکاری هستید که نسبت به خودتان دارید!
فراموش نکن اینکه شرایط چگونه تغییر کند فقط بستگی به شما دارد!
کتاب #لطفاً_گوسفند_نباشید🌿
@ganjeparsi
#برشی_از_یک_کتاب
من اگر میدانستم زندگی دایرهایست که باید در آن چرخید و رقصید و کامی از لذتهایش گرفت، هرگز نه میجنگیدم و نه کسی را از خود میرنجاندم و نه به هر اتفاق خوب، با تردید نگاه میکردم. و کمی به خودم و آدمهای زندگیم فضا میدادم تا آزادانه دقیقههای بودنشان را آنطور که دلشان میخواهد زندگی کنند، نه آنطور که من میخواهم.
من اگر میدانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است، به تمام بایدها پشت میکردم و رها میشدم.
رها و رها و رها...
📕 من_از_چهل_سالگی_میترسم
✍ شیما_سبحانی
@ganjeparsi
#برشی_از_یک_کتاب
روزی به کریم خان زند گفتند، فردی میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند. کریم خان گفت: "وقتی گریه هایش تمام شد بیاریدش نزد من". پس از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفایم را از او گرفتم .
کریمخان دستور داد چشم های این فرد را کور کنید! تا برود دوباره شفایش را بگیرد! اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست. ایشان را به پدرتان ببخشید.
وکیل الرعایا گفت: پدر من تا زنده بود در گردنه بید سرخ دزدی میکرد، من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم. پس از اینکه من به شاهی رسیدم عدهای چاپلوس برایش آرامگاه ساختند و آنجا را ابوالوکیل نامیدند. پدر من چگونه می تواند شفا دهنده باشد؟
اگر متملقین میدان پیدا کنند دین و دنیای مان را به تباهی میکشند!
📕 #کریم_خان_زند
✍ #پناهی_سمنانی
@ganjeparsi
#برنامه_pdf_خوان
#شب_بخیر_کوچولو
#داستان_کوتاه
#تلنگر
#برشی_از_یک_کتاب
#ضرب_المثل #اتل_متل_و_خنده
#پشت_پرده_مثل_آباد
#حافظ_خوانی
#شرح_غزل_حافظ
#شهریار
دروس #حوزوی
📕📕📗📗📘📘
بعضی کتابها هم به صورت فایل صوتی وهم به صورت pdf در کانال موجود هستند
💥دوستان میتوانید بعد از پخش فایل صوتی از قسمت بالای صفحه سرعت پخش را افزایش دهید وفایلها را با سرعت بالا گوش کنید.
ارتباط با ادمین جهت ارائه نظرات وپیشنهادات @Amiriii313
آنچه در کانال کتابخانه صوتی می بینید ومی شنوید 👆👆👆👆👆
#برشی_از_یک_کتاب
زندگي همچون بادكنكى است در دستان كودكان
كه هميشه ترس از تركيدنِ آن لذت داشتن آن را از بين می برد.
✍️ : #محمود_دولت_آبادی
@ganjeparsi
#برشی_از_یک_کتاب
دشمنِ پیشرفت نه شکست است نه موفقیت.
دشمنِ پیشرفت، بیحوصلگی، خستگی
و نداشتن تمرکز است..
دشمنِ پیشرفت تعهد نداشتن به روند است
زیرا روند همه چیز است🪴
کتاب| 🔅قدرتشروعناقص
🍃🌺 🍃
کتابخانه صوتی
🍃🌺 🍃
#برشی_از_یک_کتاب
آیدا! این که مرا به سوی تو میکشد عشق نیست، شکوه توست؛ و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد، نیاز تن من نیست، یگانگی ارواح و اندیشههای ماست.
هر چه مینویسم برای توست و به خاطرِ تو ، آیدا من با تو ، آن انسانی را که هرگز در زندگیِ خود پیدا نکرده بودم ، پیدا کردم!
نفسی که میکشم تو هستی؛
خونی که در رگ هایم می دود
و حرارتی که نمی گذارد یخ کنم.
امروز بیشتر از دیروز دوستت می دارم و فردا بیشتر از امروز. و این ضعف من نیست، قدرت توست…
کتاب مثل خون در رگ های من
#برشی_از_یک_کتاب
امید وجود دارد حتی زمانی که مغز شما به شما می گوید که وجود ندارد...
📘زمین بر پشت لاک پشت ها
📝جان گرین
#برشی_از_یک_کتاب
🔖📔📔🔖📔📔🔖📔📔🔖
حوصلهام سر میرود. از سرایداری بیرون میآیم. توی حیاط هیچکس نیست. اما ساناز و مانی توی لابی کنار پلهها ایستادهاند و دارند با هم حرف میزنند. میدوم طرفشان. آنها تا مرا میبینند، می دوند از پلهها میروند بالا…
🔖📔📔🔖📔📔🔖📔📔🔖
📔بچه های ساختمان بیست
✍سید سعید هاشمی
@ganjeparsi
#برشی_از_یک_کتاب
آیدا! این که مرا به سوی تو میکشد عشق نیست، شکوه توست؛ و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد، نیاز تن من نیست، یگانگی ارواح و اندیشههای ماست.
هر چه مینویسم برای توست و به خاطرِ تو ، آیدا من با تو ، آن انسانی را که هرگز در زندگیِ خود پیدا نکرده بودم ، پیدا کردم!
نفسی که میکشم تو هستی؛
خونی که در رگ هایم می دود
و حرارتی که نمی گذارد یخ کنم.
امروز بیشتر از دیروز دوستت می دارم و فردا بیشتر از امروز. و این ضعف من نیست، قدرت توست…
کتاب مثل خون در رگ های من
#برشی_از_یک_کتاب
امید وجود دارد حتی زمانی که مغز شما به شما می گوید که وجود ندارد...
📘زمین بر پشت لاک پشت ها
📝جان گرین