همسر پادشاهی بهلول را دید که با کودکان بازی می‌کرد و با انگشت بر زمین خط می‌کشید. پرسید:چه می‌کنی؟ گفت:خانه می‌سازم. پرسید:این خانه را می‌فروشی؟ گفت:می‌فروشم. پرسید:قیمت آن چقدر است؟ بهلول مبلغی را گفت! همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند، بهلول پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد. هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانه‌ای رسید، خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند: این خانه برای همسر توست. روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید: همسرش قصه بهلول را تعریف کرد! پادشاه نزد بهلول رفت و او را دید که با کودکان بازی می‌کند و خانه می‌سازد. گفت: این خانه را می‌فروشی؟ بهلول گفت:می‌فروشم. پادشاه پرسید:بهایش چه مقدار است؟ بهلول مبلغی را گفت که در جهان نبود! پادشاه گفت:به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته‌ای! بهلول خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده می‌خری، میان این دو، فرق بسیار است. ارزش کارهای خوب به این است که برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا. @ganjinah_hekayat

🎤 #محسن_یگانه 🎧 آدم ها 🎶@ganjinah_hekayat

🎤 #عرفان_طهماسبی 🎧 گلوبند 🎶@ganjinah_hekayat

🎤 #ماکان_بند 🎧 جاذبه 🎶@ganjinah_hekayat

🎤 #رضا_طاهر 🎧 شمال 🎶 @ganjinah_hekayat

عشق ی اتفاقه نه ی انتخاب ! چون اگه انتخاب باشه با ی اتفاق از بین میره 🙏❤️ 🌺🌻💛🍃🕊💚🌹 @ganjinah_hekayat

♥   ‌          . 🌱تـو آنجایی ، میان هر ضربانِ🫀 ❤️‍قلـبـﮩﮩــ٨ـﮩ۸ــ♡ــ۸ـﮩـ٨ـﮩـمᥫ᭡ @ganjinah_hekayat*

★◍⃟🕊★◍⃟🖤★◍⃟🕊★◍⃟🖤★ 🕊🖤فرا رسیدن شهادت 🕊🖤 کــریــم اهــل بیــت 🕊🖤امام حسن مجتبی (ع) 🕊🖤و رحلت پیامبر (ص) 🕊🖤و شهادت امام رضا (ع) 🕊🖤را به شما همراهان همیشگی کانال 🕊🖤 تسلیت عرض میکنم 🖤✨ 🍃🕊✨ 🖤🍃🖤✨ @ganjinah_hekayat

♥   ‌          ꪶⅈ𝕜ꫀ .🌱از بس که دوستت دارم فکر می‏ کنم؛ دیگر هیچ دوست داشتنی، همرنگ دوست داشتن‏ های من نیست.! تو معنیِ تمامِ رنگ ‏های دنیایی!❤️ @ganjinah_hekayat*

معروف‌ترین مرغ دنیا @ganjinah_hekayat

تایم عشقبازی با جان جانان @ganjinah_hekayat

♥️🍃 ده خصلت آدمای موفق: ۱. درگیر آدم های منفی نمیشوند ۲. در مورد دیگران غیبت نمیکنند ۳. وقت شناس هستند ۴. بدون انتظار میبخشند ۵. مثبت می اندیشند ۶. خود بزرگ بینی ندارند ۷. قدردان هستند ۸. مودب هستند ۹. بهانه تراشی نمیکنند ۱۰. بدون برنامه ریزی مهربانند، نه فقط با اشخاصی که برایشان نفع دارند. ‌ @ganjinah_hekayat

خواستگاری مامان قیمت از مدیری 🤣🤣 #خنده . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ganjinah_hekayat

کلام حق قیمت در مورد دستشویی ایرانی و فرنـــــــــــــــــــــــــــــــگی 😜😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ganjinah_hekayat

🌸🍃🌸🍃 استادی با شاگردش از باغى ميگذشت چشمشان به يک کفش کهنه افتاد شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ......!!!! استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين... مقدارى پول درون ان قرار بده .... شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ،پول ها را ديد با گريه ،فرياد زد خدايا شکرت .... خدايي که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى .... ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويي به نزد انها باز گردم و همينطور اشک ميريخت.... استاد به شاگردش گفت هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستاني..... @ganjinehhekayat

🌸🍃🌸🍃 وقتی هدهد نزد حضرت سلیمان (علیه السلام) آمد، حضرت سلیمان گفت کجا بودی که تو را عذاب و شکنجه ای شدید می کنم؟ هدهد گفت ای پیامبر خدا، ایستادن خود را در پیشگاه خداوند در عرصه قیامت به یاد آور که از تو سؤال می کنند. این سخن بر حضرت سلیمان تأثیر کرد و سخن به نرمی و لطف برگردانید و گفت چه می گویی که پر و بالت را بِکَنم و تو را در آفتاب گرم افکنم؟ هدهد گفت می دانم که چنین نمی کنی زیرا این کار قصابان است نه پیامبران. حضرت سلیمان گفت تو را با ناجنس در قفس کنم. هدهد گفت می دانم که این کار را هم نمی کنی، زیرا این کار ناجوانمردان است. حضرت سلیمان گفت اکنون تو بگو با تو چه کنم؟ هدهد گفت عفو کن و از من در گذر که عفو، کار پیامبران و کریمان است. #كشف_الاسرار @ganjinehhekayat

♥️ من از همین دور به یادتم؛ از همین دور مواظبتم؛ از همین دور بهت #عشق میدم؛ از همین دور میبوسمت بدون اینکه بفهمی😘♥️ @ganjinah_hekayat*

مسلمانی به ظاهر نیست. دکتر_الهی_قمشه_ای🌹🌹🌹🌹🌹 سپاس از ارسال کننده این کلیپ به ادمین دورهمی ما😘 @ganjinah_hekayat

🔻هدف شبی، برف فراوانی آمد و همه‌جا را سفیدپوش کرد. ‏دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. ‏یکی از آنان گفت: «کار ساد‏ه‌ای است!»، بعد به زیر پای خود ‏نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود ‏را بلند کرد ‏تا به ردّپاهای خود ‏نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برد‏اشته است دوستش را صدا زد ‏و گفت: «سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی!» پسرک فریاد ‏زد: «کار ساده‌ای است!»، ‏بعد سر خود ‏را بالا گرفت، به درِمدرسه چشم د‏وخت و به طرفِ هدفِ خود ‏رفت. ردّپای او کاملاً صاف بود. 📚 بال‌هایی برای پرواز #داستان @ganjinah_hekayat

خدا تو و یوسف یکیست…🫀 به قدرت خداوند ایمان داشته باش #راز موفقیت آرامش @ganjinah_hekayat