eitaa logo
گنجینه حکایات، موسیقی ،عاشقانه،طنز😂
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
48 فایل
❤کانال گنجینه حکایات 🌼 حکایتها‌ی زیبا 🌷 ویدئو کلیپ 😄طنزهای شادومعماها ✍متن عاشقانه ، موسیقی مجتبی تقوایی مدیرگنجینه ❤️ به دورهمی ما در گنجینه حکایات خوش آمدید. https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc آدرس ادمین ما @ganjineh111
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﻫﺮه ﻋﺮﻭسش ﺭﻭ میاره ﺧﻮﻧﺶ و ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﻫﺮﺕ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯽ ، ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻫﺎﺗﯽ؟! 😡😒 ﻋﺮﻭسه ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻪ : اتفاقا روستا ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺯ ۲۰ ﺗﺎ ﮔﺎﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ، ﺷﻤﺎ ﮐﻪ فقط ۲تایین 😶😄 درس امروز: با عروسای امروزی در نیوفتین، اعصاب ندارن 😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجیب‌ترین تصادف سال در زنجان😱خوشبختانه راننده وانت هم سالمه و چیزیش نشده. 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂😂😂😂 کلیپ زیبای قبل وبعد از بدنسازی ارسالی از دختر عزیزم کوثر خانم از یزد کوثر خانم عالی بود😘😘😘😘 کلیپهای زیبا را به ادمین گنجینه ارسال کنید تا در این کانال بارگزاری کنیم @ganjineh111 https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
آخرین وصیت اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان ! اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی دنیوی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی، از آن چشم بپوش ! اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن ! بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند ، با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیـدست و قانع باش ! + زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای... و آن "شرافت و انسانیت" است... https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
❇️ دزد شریف مولانا در مثنوی داستان شیخی را تعریف می کند؛ که در تاریکی نزدیکی صبح، افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزد معروف ده است و شروع کرد به داد و بیداد. دزد گفت چرا داد و بیداد می‌کنی؟ شیخ گفت ای دزد نابه کار افسار الاغ من در دست تو چه می‌کند؟ دزد گفت تو خود در تاریکی الاغت را به من سپردی. تازه مرا از کارم باز داشتی و حالا داد و بیداد هم می‌کنی. شیخ پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟ دزد گفت: تو الاغت را به من سپردی من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که به من سپرده‌اند به آن خیانت نمی‌کنم. مولانا سپس ادامه می‌دهد که : به اندازه این دزد شرافت داشته باشید و به کسانی که اموال و سرنوشت خودشان را به شما سپرده‌اند خیانت نکنید. https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
بهترین هدیه چیست؟؟!🎁 1 _ بهترین هدیه برای پدر، عزت است.❤️ 2_ بهترین هدیه برای مادر، احترام است.❤️ 3_ بهترین هدیه برای استاد، احوال پرسی است.❤️ 4_ بهترین هدیه برای فرزند، مهربانی است.❤️ 5 _ بهترین هدیه برای عشق، محبت است.❤️ 6_ بهترین هدیه برای طفل، تربیت است.❤️ 7_ بهترین هدیه برای دوست، وفا است. ❤️ 8_ بهترین هدیه برای جامعه، خدمت است.❤️ 9 _ بهترین هدیه برای همسایه، همدردی است.❤️ 10_ بهترین هدیه برای مرده، دعا است. ❤️ 11_ بهترین هدیه برای آخرت، نیکی است.❤️ پس هميشه با بهترين ها انس بگیرید، بهترینها را برایتان از درگاه ایزد منان آرزومندم 🙏 https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
شخصی می گفت اکثر معلمان عاقبت به خیرند. گفتم چطور؟ گفت وقتی به باز نشستگی میرسند اگه ازشون بپرسی که : خونه ی شخصی داری؟میگن خیر ماشین مدل بالا داری؟میگن خیر دخترت را شوهر دادی؟ میگن خیر پسرت را داماد کردی؟میگن خیر مکه یاسفرخارجی رفتی؟میگن خیر و . . . واقعا درست میگن که معلم ها عاقبت به «خیر» اند https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
از یارو ميپرسند چرا كوچه شما آسفالت نشده? ، ميگه:بسم الله الرحمن الرحيم باسلام خدمت بينندگان عزيز وپرسنل محترم شهرداري و ریاست جمهوری محترم و خانواده محترم شهدا ومفقودین و ايثارگران عزیز ،تمامی پرسنل زحمتکش صدا و سیما ،شما خبرنگاران گرامی و همه برادران عزیز ،مسولان شورای شهر و شورای این محله قشنگ و شهید پرور، عرضم به حضور شما: من مال اين كوچه نيستم...! 😂 https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
مرد متأهلی در مجلسی گفت: زن مانند کفش میماند کهنه که شد میتوان آن راعوض کرد و کفش نو بپا کرد....👞 حکیمی درمیان جمع گفت: بله این مرد درست میگوید برای مردی که خودش را در حد پا بداند، زن برایش همچون کفش میماند... اما مردی که خودش را در حد سر بداند زن برایش همچون تاج میماند...👑 تقدیم به همه ی بانوان گل 🙏🌺 https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
خواستند یوسف را بکشند، یوسف نمرد... خواستند آثارش را از بین ببرند، ارزشش بالاتر رفت... خواستند او رابفروشند که برده شود،پادشاه شد... خواستند محبتش از دل پدرخارج شود، محبتش بیشتر شد... از نقشه های بشر نباید دلهره داشت... چرا که اراده ی خداوند بالاتراز هر اراده ای است... یوسف میدانست، تمام درها بسته هستند، اما به خاطر خدا ؛حتی به سوی درهای بسته هم دوید... و تمام درهای بسته برایش باز شد... اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شد،به دنبال درهاي بسته برو چون خدای "تو"و "یوسف" یکی ست....... https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
جواب معمای مطرح شده سوره مبارک تین برندگان معما 👏👏👏👏 _کوثر _مینا سیفی شماره موبایل را به ادمین ارسال تا شارژ دریافت کنید @ganjineh111
✅✅دوست عزیز اسم کوچک خود را به زبان ژاپنی برایم ارسال کن به ۵ نفر هدیه به قید قرعه البته اگه درست بنویسید 😂😂😂 ادمین محترم دقت کن @ganjineh111 کانال گنجینه حکایات را حمایت کنید https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc کانالی پرواز 💥قصه . 💥حکایت .💥 طنز .💥 فیلم و......
لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِی رَمَضَانَ لَوَدَّ أَنْ یَکُونَ رَمَضَانُ السَّنَة. اگر بنده «خدا» می‏دانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتی وجود دارد] دوست می‏داشت که تمام سال، رمضان باشد. (بحار الانوار، ج 93، ص 346 )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبدالباسط ایران ؛ نوجوانی که صدایش دلها را به لرزه می آورد . فوق العاده است. نشرش دهید تا همه استفاده ببرند https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
۞ وَلَهُ الْكِبْرِيَاءُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 💠 کبریایی و عظمت در آسمان ها و زمین فقط مختص خداست و خداوند توانای شکست ناپذیر حکیم است. «۴۵/جاثیه» https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد. پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند. آنگاه همه دخترها را در سالنی جمع کرد و به هر کدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت: طی سه ماه آینده که بهار است، هر کس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد. دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی می کرد. او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت، اما در پایان 90 روز هیچ گلی سبز نشد. خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو، اما او گفت: نمی خواهم که هم ناموفق محسوب شوم و هم ترسو! روز موعود پادشاه دید که 99 دختر هر کدام با گلهایی زیبا آمدند، سپس از دختر روستایی دلیل را پرسید و جواب را عیناً شنید. آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است! قصد من این بود که صادق ترین دختر بيابم! تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود، اما همه شما نیرنگ زدید و گلهایی دیگر آوردید، جز این دختر که حقیقت را آورد. ‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‎‎‌ https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
موشی که صد من آهن خورد!! آورده‌اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد مَن آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت. اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت: آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما آنجا موشی زندگی می‌کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد. بازرگان گفت: راست می‌گویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است. دوستش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته. پس گفت: امروز به خانه من مهمان باش. بازرگان گفت: فردا باز آیم. رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد. چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت: من عقابی دیدم که کودکی می‌برد. مرد فریاد برداشت که دروغ و محال است، چگونه می‌گویی عقاب کودکی را ببرد؟ بازرگان خندید و گفت: در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟ مرد دانست که قصه چیست، گفت: آری موش نخورده است! پسر باز ده و آهن بستان. هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده باشی و در هنگام عمل سرافکنده و خجل. 📓برگرفته از کلیله و دمنه https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
💢 گوشت و گربه در ترازو مردی زن فریبکار و حیله‌گری داشت. مرد هرچه می‌خرید و به خانه می‌آورد، زن آن را می‌خورد یا خراب می‌کرد. مرد کاری نمی‌توانست بکند. روزی مهمان داشتند مرد دو کیلو گوشت خرید و به خانه آورد. زن پنهانی گوشت‌ها را کباب کرد و با شراب خورد. مهمانان آمدند. مرد به زن گفت: گوشت‌ها را کباب کن و برای مهمان‌ها بیاور. زن گفت: گربه خورد، گوشتی نیست. برو دوباره بخر. مرد به نوکرش گفت: آهای غلام! برو ترازو را بیاور تا گربه را وزن کنم و ببینم وزنش چقدر است. گربه را کشید، دو کیلو بود. مرد به زن گفت: خانم محترم! گوشت‌ها دو کیلو بود گربه هم دو کیلو است. اگر این گربه است پس گوشت‌ها کو؟ اگر این گوشت است پس گربه کجاست؟ ✍مثنوی مولوی https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc