فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی شیرین با وجود سلمان هیچوقت پیر نمیشه😂😂😂😂😂
@ganjinah_hekayat
گنجینه حکایات، موسیقی ،عاشقانه،طنز😂
شماره ۱۳ 🎬جواب بده جایزه بگیر ✅ 💥اسرق الناس💥 یعنی چه - 🌸🍃🌸🍃 آدرس ادمین جهت ارسال جواب @g
🌸🍃🌸🍃
🎬 جواب معما
«اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
دزدترین مردم «اَسْرَقَ النّاس» چه کسی است؟ دزدترین مردم آن کسی است که از نمازش می دزدد.
وقتی می خواهد به سجده برود، «سینِ» «سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی وَ بِحَمْدِهِ» را قبل از رفتن به سجده، «حانَ رَبِّیَ الْأَعْلی» را در سجده، «وَ بِحَمْدِهِ» را هنگام بلند شدن از سجده می گوید. این نماز باطل است؛ زیرا به صورت عمدی طمأنینه در آن رعایت نشده است.
ولی اگر عمدی نباشد، و اشتباهاً ذکر را زودتر گفته باشد، نمازش باطل نیست، می تواند ذکر را دوباره تکرار کند؛ زیرا طمأنینه رکن است.
کسی که از نمازش می دزدد و نمازش بدون طمأنینه است، نه رکوع صحیح دارد، نه سجده صحیح، نه بعد از نماز دعا دارد، نه تعقیب دارد،
در واقع نمازش را مُچاله کرده و به گوشه ای پرتاب کرده است، مَثَل او مَثَل کسی است که لباس کهنه اش را در آورده و آن را مُچاله کرده و به گوشه ای پرت کرده است.
بعضی ها هستند که تا نمازشان تمام می شود و سلام می دهند، سریع بلند می شوند و می روند، دستشان را بلند نمی کنند که از خداوند حاجتی بگیرند.
شما همگیتان بعد از نماز یک دعا محل دارید که مستجاب می شود پس دستهایتان را بلند کنید و حاجت بگیرید.
@ganjinah_hekayat
معما شماره ۱۳
✅ تشکر از عزیزانی که در معما شرکت کردند
سوال
«اسرق الناس » یعنی چه
🔱 برندگان
💥یوسف فتاحی
💥محمد نوری
💥علی رضا سالاری
💥علی رضا محب
💥مینا اکرمی
افراد شرکت کننده در مسابقه ۸۵
برندگان ۸۰
افراد منتخب طی قرعه کشی بین ۸۵نفر انتخاب شده .لطفا شماره موبایل خود را جهت دریافت شارژ به ادمین ارسال کنند .
@ganjineh111
@ganjineh111
@ganjineh111
دوستان لینک گنجینه ما را برای همه دوستان خود ارسال کنید
@ganjinah_hekayat
https://eitaa.com/joinchat/1450377343C40c62abdcc
چیستان؟!
🕵🏻ــﮩﮩ٨ﮩـﮩ٨ﮩﮩ♥️ـﮩﮩ٨ﮩـﮩ٨ﮩﮩــ😵💫
جهت شرکت در تست هوش ما
@ganjineh111
دوستان خود را عضو گنجینه ما کنید
@ganjinah_hekayat
@ganjinah_hekayat
امروز که روز کارزار است
صهیون به شعار الفرار است
یک چشمه به دشمان عیان شد
این سیلی سخت برقرار است
این تازه پیام کوچکی بود
تنبیه قیام بی شمار است
نزدیک شده وعده ی صادق
آزادی قدس آشکار است
نزدیک شده زمان مرگش
احوال یهود اِحتظار است
دیدیم به لطف زور موشک
شب زمان کندن مزار است!!
تاریخ بخوان ز جنگ خیبر
ننگش به یهودِ بی تبار است
آن واقعه و قلعه ی بی در
بر شیعه همیشه افتخار است
ضربه ی خلاص با دو پهلو
تقوای علی و ذولفقار است
ارسالی شاعر معاصر
علیرضا میرحسینی
@ganjinah_hekayat
گنجینه حکایات، موسیقی ،عاشقانه،طنز😂
چیستان؟! 🕵🏻ــﮩﮩ٨ﮩـﮩ٨ﮩﮩ♥️ـﮩﮩ٨ﮩـﮩ٨ﮩﮩــ😵💫 جهت شرکت در تست هوش ما @ganjineh111 دوستان خود را عضو گ
✅جواب تست هوش شب گذشته
💥توپ💥
ممنون از مشارکت دوستان در تست هوش
@ganjinah_hekayat
💎چرا زرافه فرزندش را لگد ميزند؟
وقتي فرزند زرافه متولد ميشود روي خاك است و مادر بالاي سر او همانند يك برج بلند است حدس بزنيد چكار ميكند؟
يك لگد محكم به بچه ميزند!
بچه نميداند كه تازه دنيا آمده
فكر ميكند"كيست كه اينطور محكم به او لگد ميزند!!!!
بچه زرافه تا درد را احساس كند مادر لگد دوم را ميزند
بچه اگر كاري نكند لگد سوم را هم ميخورد
بچه زرافه شروع ميكند به بلند شدن و روي پايش ايستادن
در همين حين كه كودك تلاش ميكند روي پايش بايستد مادرلگد سوم را ميزند
بچه ميافتد و اينيار بلند شده و شروع به دويدن ميكند!
و بعد مادر ميرود و بچه را به آغوش ميكشد و ميبوسد
ميدانيد چرا زرافه اين كار را ميكند؟
چون گوشت بچه زرافه بسيار تازه و نرم است لذا طعمه خوبيست براي شيرها و ديگر درندگان .
زرافه مادر نميتواند بچه را همانجا رها كرده و برود برايش غذا تهيه كند
لذا يك لگد ميزند تا او را بلند كرده و مجبور به بلند شدن كند
لگد دوم را ميزند كه به خاطرش بياورد دوباره بلند شود
زندگي مثل زرافه مادر است
گاهي لگدهاي محكمي ميزند
شكست ميخوريم دوباره بايد بلند شويم
هميشه يادمان باشد
فقط زندگي نكنيم بلكه سعي كنيم در زندگي رشد كنيم و بزرگ شویم.
l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l
@ganjinah_hekayat
عقاب داشت از گرسنگی می مرد و نفسهای آخرش را می کشید.
کلاغ و کرکس هم مشغول خوردن لاشه ی گندیدۀ آهو بودند.
جغد دانا و پیری هم بالای شاخۀ درختی به آنها خیره شده بود.
کلاغ و کرکس رو به جغد کردند و گفتند این عقاب احمق را می بینی بخاطر غرور احمقانه اش دارد جان می دهد؟ اگه بیاید و با ما هم سفره شود نجات پیدا می کند حال و روزش را ببین آیا باز هم می گویی عقاب سلطان پرندگان است؟
جغد خطاب به آنان گفت: عقاب نه مثل کرکس لاشخور است و نه مثل کلاغ دزد، آنها عقابند از گرسنگی خواهند مرد اما اصالتشان را هیچ وقت از دست نخواهند داد ....
@ganjinah_hekayat
💎روزی صلاح الدین ایوبی فرمانده مسلمانان در جنگ های صلیبی به خاطر كمبود بودجه نظامی نزد شخص ثروتمندی رفت تا شاید بتواند پولی برای ادامه جنگ هایش بگیرد.
آن تاجر مبلغ مورد نیاز فرمانده مسلمانان را به او پرداخت كرد.صلاح الدین موقعی كه خواست از خانه بیرون برود، رو به آن مرد نمود و پرسید:
به نظر شما بین سه دین یهود و مسیح و اسلام كه با هم در جنگ هستند، حق با كدام یك است؟؟ آن تاجر بزرگ گفت بنشین تا یك داستان برایت بگویم؛ بعد خودت نتیجه گیری كن.
او گفت:
در روزگاران قدیم مرد كشاورزی بود كه صاحب یك انگشتر بود و همه می گفتند این انگشتر نزد هر كس باشد، به كمال انسانیت می رسد.
خداوند به مرد كشاورز سه پسر داد و وقتی پسران بزرگ شدند، پدر آن ها از روی آن انگشتر دو تای دیگر دقیقا شبیه اولی درست كرد و به هر كدام از پسرانش یكی از انگشترها را داد.
از این به بعد هر كدام از پسرها می گفتند كه انگشتر اصلی پیش اوست و همیشه با هم دعوا داشتند بر سر این كه انگشتر اصلی كه باعث كمال انسانیت می شود، پیش كدام یك از ـآن هاست؛ تا بالاخره تصمیم گرفتند برای مشخص شدن انگشتر اصلی پیش قاضی بروند.
وقتی شرح ماجرا را برای قاضی گفتند، قاضی گفت:
احتمالا انگشتر اصلی گم شده است ، چون قرار بر این بوده كه آن انگشتر پیش هر كس باشد، دارای كمالات انسانی باشد؛ اما شما سه نفر كه هیچ فرقی با هم ندارید و مدام مشغول ناسزا گویی به یكدیگر هستید...
حال شما قضاوت کنید،انگشتر اصلی در دست پیروان کدام دین است؟و کدام یک راست میگویند؟
l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l
@ganjinah_hekayat
"مرد لاف زن"
💎یک مرد لاف زن، پوست دنبهای چرب در خانه داشت و هر روز لب و سبیل خود را چرب میکرد و به مجلس ثروتمندان میرفت و چنین وانمود میکرد که غذای چرب خورده است.
دست به سبیل خود میکشید، تا به حاضران بفهماند که این هم دلیل راستی گفتار من امّا...
شکمش از گرسنگی ناله میکرد که ای دروغگو، خدا حیله و مکر تو را آشکار کند! این لاف و دروغ تو ما را آتش میزند، الهی آن سبیل چرب تو کنده شود، اگر تو این همه لافِ دروغ نمیزدی، لااقل یک نفر رحم میکرد و چیزی به ما میداد.
ای مرد ابله لاف و خودنمایی روزی و نعمت را از آدم دور میکند، شکم مرد دشمن سبیل او شده بود و یکسره دعا میکرد که خدایا این دروغگو را رسوا کن تا بخشندگان بر ما رحم کنند، و چیزی به این شکم و روده برسد.
عاقبت دعای شکم مستجاب شد و روزی گربهای آمد و آن دنبه چرب را ربود، اهل خانه دنبال گربه دویدند ولی گربه دنبه را برد.
پسر آن مرد از ترس اینکه پدر او را تنبیه کند رنگش پرید و به مجلس دوید، و با صدای بلند گفت پدر! پدر! گربه دنبه را برد، آن دنبهای که هر روز صبح لب و سبیلت را با آن چرب میکردی، من نتوانستم آن را ازگربه گیرم.
حاضران مجلس خندیدند، آنگاه بر آن مرد دلسوزی کردند و غذایش دادند.
"مرد دید که راستگویی سودمندتر است از لاف و دروغ."
l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l
@ganjinah_hekayat
🌸🍃🌸🍃
#خوردن_سحري
آیا حدیث یا روایتی در مورد خوردن سحری وجود دارد؟
در منابع روایی فصلی وجود دارد با عنوان «استحباب خوردن سحری». آنچه از مجموع روایات موجود در این باب استفاده میشود؛ این است که خوردن سحری برای روزه ماه رمضان مستحب است.
رسول خدا(ص) فرمود: سحرى برکت است، و امّت من سحرى را ترک نمیکنند، اگر چه با خرماى خشکیدهاى باشد.
#كافي_ج٤ص٩٥
امیر المؤمنین علی(ع)، از پیامبر(ص) نقل میفرماید: خداوند تبارک و تعالى، و فرشتگانش بر کسانى که در سحرها آمرزش مىطلبند، و سحرى تناول مىکنند، درود مىفرستند، پس هر یک از شما سحرى تناول کنید، اگر چه با شربتى از آب باشد.
#من_لايحضرة_الفقيه_ج٢ص١٣٦
@ganjinah_hekayat
💎ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ،
ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ.
ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم ..
ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد.
ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ.
وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ...
ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ.
اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ.
ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ.
ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ ﮐﺮد"
l👇 عضو شویدو به عزیزانتان معرفی کنید 👇l
@ganjinah_hekayat
Macan Band - Golaye Baghche (128).mp3
3.82M
🎤 #ماکان_بند
🎧 گلای باغچه
🎶@ganjinah_hekayat
Ragheb - Bi Panah (128).mp3
4.25M
🎤 #راغب
🎧 بی پناه
🎶@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سی وسه پل اصفهان در برره 😂😂
@ganjinah_hekayat
قدیما رقصیدن توی مجالس اینجوری بودکه اول صاب مجلس میگرفت ملتو میکشید وسط که بیا برقص!
طرفم هی میگفت نه نه بلد نیستم!
بعد که دیگه با هزار ضرب و زور راضی میشد برقصه یهویی از توی کیفش یه نوار یا سی دی میکشید بیرون که آهنگ خودمو بذارین فقط بااین بلدم!
آخرشم با ضرب گلوله باید متوقفش میکردی
😂😂😂😂😂😂😂
@ganjinah_hekayat
چیستان؟!
🕵🏻ــﮩﮩ٨ﮩـﮩ٨ﮩﮩ♥️ـﮩﮩ٨ﮩـﮩ٨ﮩﮩــ😵💫
آدرس کانال گنجینه
@ganjinah_hekayat
دوستان خود را عضو گنجینه ما کنید
@ganjinah_hekayat
🌸🍃🌸🍃
شهید عبدالرسول زرین شیرمردی بود که در جنگ تحمیلی لقب گردان تک نفره را گرفته بود.
درباره او چنین تعریف میکنند که ۷۰۰ شلیک موفق داشت. البته جای تعجب هم نداشت چراکه لرها از کودکی با تیراندازی و برنو بزرگ میشوند.
چون تیراندازی خوبی داشتم و آن اسلحه هم دوربین داشت، هدف را خیلی راحت میزدم. در یکی از عملیاتها کار من شده بود زدن تیربارچی تانک و نیروهای پیادهای که اطراف تانک سنگر میگرفتند و همراه تانک پیش میآمدند.
حتی وقتی راننده تانک سرش را از تانک بیرون میآورد، آن را هدف قرار میدادم. یادم هست یکبار 18 تانک دشمن را به همین شکل از کار انداختم.
@ganjinah_hekayat
ابتهاج تعریف میکرد: در مراسم کفن ودفن شخصی شرکت کردم ، دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر ، چیزی حدود یک وجب سرگین و فضولات تر گوسفند ، توی کف قبر ریختن.ا
ز یک نفر که اینکار رو داشت انجام میداد،
سوال کردم که : این چه رسمی ست که شما دارید؟
گفت : توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدت هاست برا مرده هامون اینکار رو انجام میدیم!
میگفت که چون برام تعجب آور بود،
سریع گشتم یه رساله پیدا کردم و رفتم سراغ طرف و بهش گفتم : کجاش نوشته؟
طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفن میت، آورد که بفرما
دیدم نوشته کف قبر مسلمان ، مستحب است
یک وجب پهن تر باشد!
@ganjinah_hekayat
در زمان حضرت موسے (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفتہ بود
عروس مخالف مادر شوهـر خود بود...
پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفتہ بالای کوهـے ببرد
تا مادر را گرگ بخورد...
مادر پیر خود را بالای ڪوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت
به موسے (ع) ندا آمد برو در فلان ڪوہ مهـر مادر را نگاہ ڪن...
مادر با چشمانی اشڪ بار و دستانے لرزان
دست بہ دعا برداشت
و میگفت: خدایا...!
ای خالق هـستے...!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را بہ بزرگیات قسم میدهـم...
پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه اش از شر گرگ در امان دار ڪہ او تنهـاست...
ندا آمد: ای موسے(ع)...!
مهـر مادر را میبینے...؟
با اینکه جفا دیدہ ولے وفا میکند...
بدان من نسبت به بندگانم از این پیرزن نسبت به پسرش مهـربانترم...!!!👏
@ganjinah_hekayat
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند...
سربازان مانع ورودش می شوند!
خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟
پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند...
مرد به حضور خان زند می رسد و کریم خان از وی می پرسد:
چه شده است چنین ناله و فریاد می کنی؟
مرد با درشتی می گوید:
دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم !
خان می پرسد:
وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟!
مرد می گوید: من خوابیده بودم!!!
خان می گوید:
خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟
مرد در این لحظه آن چنان پاسخی می دهد که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود ...
مرد می گوید: من خوابیده بودم، چون فکر می کردم تو بیداری...!
خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند و در آخر می گوید : این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم ...
@ganjinah_hekayat
دلبستگی مال دنیا
یکی از علمای ربانی نقل می کرد:
در ایام طلبگی دوستی داشتم
که ساعتی داشت و بسیار آن را دوست می داشت ،همواره در یاد آن بود که گم نشود و آسیبی به آن نرسد،
او بیمار شد و بر اثر بیماری آن چنان حالش بد شد که حالت احتضار و جان دادن پیدا کرد،
دراین میان یکی از علماء در آنجا حاضر بود و او را تلقین می داد و می گفت :
بگو لااله الاالله او در جواب می گفت :
نشکن نمی گویم
ما تعجب کردیم که چرابه جای ذکر خدا، می گوید: نشکن نمی گویم ، همچنان این معما برای ما بدون حل ماند،تا اینکه حال آن دوست بیمارم اندکی خوب شد و من از او پرسیدم ،این چه حالی بود که پیدا کردی ،ما می گفتیم بگولا اله الادالله ، تو در جواب می گفتی :
نشکن نمی گویم .
اوگفت :
اول آن ساعت را بیاورید تا بشکنم ، آن را آوردند و شکست. ،سپس گفت من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم ،هنگام احتضار شما می گفتید بگو لااله الاالله ، شخصی شیطان را دیدم که همان ساعت را دریک دست خود گرفته ،و با دست دیگر چکشی بالای آن ساعت نگه داشته و
می گوید:اگر بگوئی لااله الاالله ،این ساعت رامی شکنم ،من هم به خاطر علاقه وافری که به ساعت داشتم می گفتم :
ساعت را نشکن ،من لااله الا الله
نمی گویم !
📚هزار و یک داستان نویسنده :
محمد محمدی اشتهاردی
@ganjinah_hekayat
چوپانی تعریف میکرد،
گاهی برای سرگرمی با یک چوبدستی
دم در آغل گوسفندان می ایستادم
و هنگام خارج شدن گوسفندان،
چوبدستی را جلوی پایشان می گرفتم،
طوری که مجبور به پریدن از روی آن می شدند.
پس از آنکه چندین گوسفند از روی آن می پریدند،چوبدستی را کنار می کشیدم،اما بقیه گوسفندان هم با رسیدن به این نقطه از روی مانع خیالی می پریدند.
تنها دلیل پرش آنها این بود که گوسفندان جلویی در آن نقطه پریده بودند!!!!!!
گوسفند تنها موجودی نیست که از این گرایش برخوردار است.
تعداد زیادی از آدمها نیز مایل به انجام کارهایی هستند که دیگران انجامش میدهند؛ مایل به باور کردن چیزهایی هستند که دیگران به آن باور دارند؛
مایل به پذیرش بی چون و چرای
چیزهایی هستند که دیگران قبولش دارند.
وقتی خودت را هم صدا با اکثریت می بینی،وقت آن است که بنشینی و عمیقا فکر کنی!!
@ganjinah_hekayat
همسر پادشاه دیوانهی عاقلی را دید؛ که با کودکان بازی میکرد و با انگشت بر زمین خط میکشید.
پرسید: چه میکنی؟
گفت: خانه میسازم…
پرسید: این خانه را میفروشی؟
گفت: میفروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت. همسر پادشاه فرمان داد که آن مبلغ را به او بدهند. دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت کرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید که وارد بهشت شده، به خانهای رسید. خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند این خانه برای همسر توست.
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید. همسرش قصهی آن دیوانه را تعریف کرد.
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید که با کودکان بازی میکند و خانه میسازد.
گفت: این خانه را میفروشی؟
دیوانه گفت: میفروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی گفت که در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروختهای!
دیوانه خندید و گفت:
همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری.
میان این دو، فرق بسیار است…
دوست من! خوبی و نیکی که تردید ندارد!
حقیقتی را که دلت به آن گواهی میدهد بپذیر هرچند به چشم ندیده باشی!
گاهی حقایق آنقدر بزرگاند و زیبا که در محدودهی تنگ چشمان ما نمیگنجند.
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی را نرنجان
🎙دکتر انوشه
@ganjinah_hekayat