@ganjinah_hekayat
گذشت داشته باش؛
تا جایی که تو را احمق تصور نکنند
مهربان باش؛
تا جایی که از روی تو رد نشوند
نصیحت کن؛
تا حایی که حالشان از تو بد نشود
از سیلویت ببخش؛
تا جایی که برای خودت مشتی گندم باقی بماند
از خیانت او بگذر؛
تا جایی که باورش نشود بیگناهست
برای کسی که دوست داری بجنگ؛
تا جایی که نشکنی
و سرانجام، خودت را باور داشته باش؛
تا جایی که جهانی تو را باور کند
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود؛ خودم خدمتش را مىنمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛ و غذا برايش مىپختم؛ و آب وضو برايش حاضر مىكردم؛ و خلاصه به هر گونه در تحمّل خواستههاى او در حضورش بودم. و او بسيار تند و بداخلاق بود. بَعْضاً فحش ميداد؛ و من تحمّل مىكردم، و بر روى او تبسّم مىكردم. و به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال مىگذشت.
زيرا نگه دارى عيال با اين خلقِ مادر مقدور نبود. و من مىدانستم اگر زوجهاى انتخاب كنم، يا زندگانى ما را بههم خواهد زد؛ و يا من مجبور مىشدم مادرم را ترك گويم. و ترك مادر در وجدانم و عاطفهام قابل قبول نبود؛ فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از وى به من مىرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّهاى روشن مىشد؛ و حال خوش دست مىداد، ولى البتّه دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او مىگستردم، تاتنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد
در آن شب كه من قلقلك را (كوزه را) آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم مىگذاردم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم او در ميان شب تاريك آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرفى ريخته، و بهاو دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير دادهام؛ فحش غريب به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت مىخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد؟
إجمالاً آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقهها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، طبيب من، با من سخن گفت. و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.
(شرح حالی که مرحوم علی اکبر #دهخدا برای شخصی که جویای حالات عرفانی ایشان شده بود، تعریف کرده است.)
@ganjinah_hekayat
ﺍﺯ شخصی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، چه به دست ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴــﭻ ...!
ﺍما، ﺑﻌﻀﯽ چیزﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ به دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلماﻥ ﺧﻮﺏ می شوﺩ؛ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍدن ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ و راحت مان می کند...
@ganjinah_hekayat
✍️ سادگی در این دنیا، راحتی در آن دنیا
🔹خردمندی بیشتر وقتها در قبرستان مینشست.
🔸روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود، پادشاهی بهقصد شکار از آن محل عبور میکرد.
🔹وقتی به خردمند رسید، گفت:
چه میکنی؟
🔸خردمند جواب داد:
به دیدن اشخاصی آمدهام که نه غیبت مردم را میکنند، نه از من توقعی دارند و نه مرا اذیتوآزار میدهند.
🔹پادشاه گفت:
آیا میتوانی از قیامت و صراط و سوالوجواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟
🔸خردمند جواب داد:
به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش درست کنند.
🔹پادشاه امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد.
🔸آنگاه خردمند گفت:
ای پادشاه، من با پای برهنه بر این تابه میایستم و خود را معرفی میکنم و آنچه خوردهام و هرچه
پوشیدهام ذکر مینمایم و سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خـود را معرفی کنی و آنچه خوردهای و پوشیدهای ذکر نمایی.
🔹پادشاه قبول کرد.
🔸آنگاه خردمند روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت:
فلانی و خرقه و نان جو و سرکه.
🔹فوری پایین آمد و ابداً پایش نسوخت. چون نوبت به پادشاه رسید، بهمحض اینکه خواست خود را معرفی کند، نتوانست و پایش سوخت و پایین افتاد.
🔸سپس خردمند گفت:
ای پادشاه، سوالوجواب قیامت نیز به همین صورت است.
🔹آنها که درویش بودهاند و از تجملات دنیایی بهره ندارند، آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند، به مشکلات گرفتار آیند.
@ganjinah_hekayat
🌸🍃
حسین پناهی چقدر قشنگ میگه که:
«در زندگی گاهی باختهام!
گاهی با کسی ساختهام!
گاهی گریه کردهام!
گاهی بخشیدهام!
گاهی فریب خوردهام!
گاهی افتادهام!
گاهی در تنهایی مردهام!
اما حال زمانش رسیده که بگویم:
من از تمام اینها درآموختهام:
اکنون خوشحالم که خودم هستم؛
شاید ساده باشم! اما صادقم و من برای همیشه خودم هستم...
@ganjinah_hekayat
رنجش، کینه، نفرت، حسد،
همچون ریگ هایی هستند
در کفش ما ...
برای ادامه راه باید، این ریگها را
از کفش،خود خارج کنیم
پس برای راه رفتن متعادل نباید،
" ریگی به کفش داشت "
@ganjinah_hekayat
✅✅مژده برای اعضای گنجینه ما
توجه توجه
👇👇👇👇👇👇
@ganjinah_hekayat
تخفیف ویژه برای اعضای این کانال جهت شرکت در سمینار حرفهای بی پرده .
در صورت تمایل نام و نام خانوادگی را در دایرکت ارسال کنید .
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی اتفاقات خوب
آروم و بیصدا وارد زندگیت میشن
بیتابی نکن...
دلتو بسپار به حکمت خدا
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌روزی که بتونی ...
با پولدارتر از خودت
همنشینی کنی و معذب نشی !
با فقیرتر از خودت بشینی
و خردش نکنی !
با باهوشتر از خودت باشی
و همصحبت بشی !
با کمهوشتر از خودت باشی
و مسخرش نکنی !
با عقاید و سلایق دیگران
کاری نداشته باشی !
با زندگی شخصی بقیه
کاری نداشته باشی !
اونوقت میتونی بگی" انسانیت "داری ...!
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسان بودن سخت است؛
وفاداری می خواهد
صداقت میخواهد
خوبی، زیبایی میخواهد
اخلاص وجدان می خواهد
فروتنی میخواهد ...
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مولانا چقدر زیبا باخدا حرف میزنه:
ای دهنده ی عقل ها فریادرس
تانخواهی تو نخواهد هیچ کس
گرتوخواهی آتش،آب خوش است
ورنخواهی آب هم آتش است
مولانا
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍خسرو شکیبایی می گفت:
تلاش نکنید،
واسه کسی که ذاتش خرابه !
هر خرابی رو میشه درست کرد
جز ذات خراب ...!
@ganjinah_hekayat
نجاری،یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد.آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند. موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند، قبل از ورود، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد.بعد با دو دستش، شاخه های درخت را گرفت.
چهره اش بی درنگ تغییر کرد.خندان وارد خانه شد،همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند،برای فرزندانش قصه گفتو بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند.از آن جا می توانستند درخت را ببینند.دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد و دلیل این رفتار نجار را پرسید.
نجار گفت:«آه، این درخت مشکلات من است . موقع کار، مشکلات فراوانی پیش می آید، اما این مشکلات، مال من است و ربطی هم به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم. روز بعد، وقتی می خواهم سر کار بروم، دوباره آن ها را از روی شاخه برمی دارم. جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم، خیلی از مشکلات،دیگر آن جا نیستند و بقیه هم خیلی سبک شده اند.»
@ganjinah_hekayat
همیشه به یاد داشته باش
انسان های زیادی هستند که آرزویشان است شرایط زندگی و موقعیت تو را داشته باشند …
پس همین لحظه ،
بابت هر چه که هستی ،
خدا را شکر کن
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_شهادت_امام_جوادعلیه السلام
یا جواد الائمه ای عشق شیرین…
🖤شهادت ابن الرضا امام جواد علیهالسلام تسلیت باد.
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــدایا آرامشی
از جنس ️فرشتههایت
نصیب همه دلهای مهربون
و شبی آرام و بـی نظیـر️
قسمت دوستان وعزیزانم بفرما
درپناه مهر خداوند ️شب بر شما خـوش
@ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #نماوا
🔉 #زمینه | دلخوشیِ امامرضا رو کشتن، ای وای
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
♾ مشاهده و دریافت با کیفیتهای مختلف
🎵 فایل صوتی قطعه
🖌 متن شعر
🏴 به مناسبت شهادت #امام_جواد_ع
▫️ @ganjinah_hekayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا اونقدرا هم...
بی حساب و کتاب نیست
هرچی با هرکه کنی
برتو همان میگذره...
@ganjinah_hekayat
🌸هر صبح و شام
🍃قافلهای از دعای خیر
🌸در صُحبتِ شمال و صبا میفرستمت
🍃ای غایب از نظر
🌸که شدی همنشین دل
🍃میگویمت دعا و ثنا میفرستمت...
#حافظ
🌸ســــلام صبح بخیر
🍃جمعه تون بخیرو خوشی
@ganjinah_hekayat
🖤سلام ما به رخ انور امام جواد
🤍درود ما، به تن اطهر امام جواد
🖤غریب بود و غریبانه جان سپرد و نبود
🤍کسى به وادى غم، یاور امام جواد
❤️ السلام علیک یا جوادالائمه علیه السلام ❤️
🏴شهادت مظلومانه حضرت جوادالائمه علیه السلام را بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می کنیم 🏴
.
@ganjinah_hekayat
السلام علیک یا محمد بن علی ایها التقی الجواد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
ثانیههای غریبی است؛ لحظات تب دار عروج ملکوتی ابن الرضا(ع) است؛ او که جوادالائمه(ع) آل محمد(ص) است و دردانه امام رئوف(ع)..
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
چه غریبانه است روزگارش، که حتی در خانه خود نیز غریب بود و غریبانه به دست همسر به شهادت رسید تا در ۲۵ سالگی بهار عمر بابرکتش، جوانترین امام شهید سلاله آل نبی(ص) باشد.
امام محمدتقی(ع)، حجت نهم شیعیان بود که به دلیل جود و سخاوت بی مانندش؛«جواد» لقب گرفت و همچون پدرش، امام رضا(ع) به دستگیری از مظلوم و حاجت روایی حاجتمندان از هیچ کوششی فروگذار نکرده و نمیکند.
و حال در این ساعات پر از حزن و اندوه؛ کاظمین لحظه شماری میکند تا با آغوشی گشوده جوان ترین ستاره دنبال دار امامت را از خاک تا افلاک دنبال کند و گوهر وجودش را در صدف خود، جای دهد تا «جواد»(ع) در کنار جدش، موسی کاظم(ع) آرام گیرد و چه قرابت و همجواری بزرگی که دو گوهر نایاب امامت و ولایت در یک مکان حاجت روایی کرده و کاظمین را ملجأ و پناهی برای مسلمانان و دوستداران کنند.
او که در پرهیزکاری شهرتی بی بدیل داشت و از همین رو تَقی بهمعنای پرهیزکار و باتقوا، از مشهورترین القاب اوست
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سالروز شهادت امام محمد تقی ,دردانه امام مهربانی ها حضرت علی ابن موسی الرضا علیهالسلام را تسلیت میگوییم
@ganjinah_hekayat