eitaa logo
گاندو
34.9هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
9 فایل
﷽ •|گانـدو؛اطلاعاتی‌امنیتی‌‌ضدجاسوسی|• . تقدیم‌به‌‌سربازان‌‌گمنام‌‌امام‌عصـر"عج" شهدای‌گمنام‌‌و‌مظلوم‌امنیت به‌امید‌گوشه‌ی‌چشمی ۹۸.۴.۱۷ .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📲💭 آنچه باید دقیق فهمید ... 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔻بازداشت مذهبیون در باکو به اتهامات واهی مانند جاسوسی یا حمل مواد مخدر ادامه دارد 🔹در ادامه‌ی این بازداشت ها کربلایی توفیق به جرم دستگیر شده است! کربلایی توفیق از شیعیان فعال ضد صهیونیستی در آذربایجان همانند هزاران محبوس شیعه دیگر با اتهامات ساختگی دولت علیف روانه زندان شده و ۳ الی‌۷سال حبس در انتظار ایشان است. 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲💭 ابراهیم شریف جاسوس حرفه ای MI6 با فرار از طریق یک تونل مخفی در اقامتگاه خود و دور زدن ماموران امنیتی زمین بازی را به نفع خود تغییر داد... 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
35.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻موساد چگونه از حزب الله جاسوسی کرد؟ / جاسوسی از روی اعلامیه ختم شهدای مقاومت 🔹شاید برای شما جالب باشد که موساد برخلاف ادعاهایش نه از طریق راه های پیچیده که رصد نیروهای مقاومت را از روی اعلامیه ی شهدای نبرد با داعش و رصد مراسم تشییع شهدا و اظهار نظر درباره ی شهدا در گروه های مجازی آغاز کرده است. در این برنامه، این مهم را با جزئیات مرور خواهیم کرد... 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
موساد چگونه از حزب الله جاسوسی کرد؟ - @mrtahlilgar.mp3
9.59M
. 🎙موساد چگونه از حزب الله جاسوسی کرد؟ جاسوسی از روی اعلامیه ختم شهدای مقاومت 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
17.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲💭 مردان میدان! ما گر زسر بریده می ترسیدیم در محفل عاشقان نمی رقصیدیم 🇮🇷@ganndo 🇮🇷@ganndo
گاندو
قسمت سیزدهم/ دوباره کانال ۱۲ رژیم خبر ترور مرتضی را تیتر یک کرد. این بار هم مقاومت خبر را تکذیب ک
قسمت چهاردهم/ قرار شد یاسر برای دیدار با نوال آماده شود. البته کمی آن سو تر از بیروت در یک روستای مرزی هم خبرهایی بود. آنجا فردی که بچه های خط مقدم اخیرا با او آشنا شده و او را صابر می شناختند در حال صحبت و فرماندهی میدان بود. هیچ عکسی از سوی مقاومت در بیانیه ی شهادت علی (فرمانده ای اطلاعاتی که مرتضی را به بیروت فرستاد و دستش را در دست شیخ صالح گذاشت) منتشر نشده بود. از طرفی در بین بچه‌های خط مقدم کسی علی را به چهره نمی شناخت. صابر ابتدا شهادت علی را تسلیت و بعد به نیروها گفت: کل ماموریتی که ما میخوایم اینجا دنبال کنیم تلاش برای زدن ویرانگرترین ضربه به دشمن هست تا جایی که وادار شود عقب بکشد تا ما هم عقب بکشیم یکی از حاضرین به صابر گفت: عقب بکشیم؟ صابر گفت: بله، اگر بتوانیم موفق شویم دشمن را وادار به عقب نشینی کنیم معنایش این است برابر مقاومت توان کافی را نداشته، پس آغاز تبدیل روستا به ویرانه در دستور کار نیروهای هوایی آن قرار میگیرد. در نتیجه موقتا باید عقب بکشیم. یکی دیگر از حاضرین پرسید: اگر آنها عقب نکشیدند ما با همین وضع ادامه میدهیم؟ صابر در پاسخ گفت: تا لحظه ای که ارتباط ما با فرماندهی ما قطع نشود بنای ما همین است. در صورت قطع ارتباط بسته به وضعیتی که در پیش است تصمیم میگیریم درحالی که صابر با بچه ها صحبت میکرد کسی از بیروت خودش را به او رسانده و وارد شد. برای لحظاتی بین او و صابر گفتگوهایی خصوصی در جریان بود صابر در همین بحث ها گفت: چه خبر از مرتضی؟ چند بار خبر شهادتش را دیدم. رسول گفت: نه مسئله ی خاصی نیست شکر خدا ! البته چند باری تلاش کردند ولی خب به مرتضی نرسیدند. صابر گفت: البته من چند باری برایش فاتحه خواندم، چون حدس میزدم زودتر خبر شهادتش بیاید اما خدا را شکر که تا اینجا چنین نشده. خیلی مراقبش باشید. کارش را بلد است. رسول به صابر گفت:شیخ صالح سلام رساند و گفت ما مشکلی اساسی خوردیم. موساد روی ترور شبکه ی فرماندهی متمرکز است. همانی که پیش بینی می کردیم. صابر کمی فکر کرد و گفت: بله قابل پیش بینی بود. اما سه مورد باید همزمان در دستور کار باشد. مورد اول حذف یا زمین گیر کردن تمام جاسوس ها به ویژه کسانی که روی خانه های امن اشراف دارند. دوم ارائه اطلاعات انحرافی از کانالها مورد نظر به موساد. سوم تعریف چند چارت فرماندهی از بین فرماندهان و نیروهای میانی که ترور گروه های اول مسئله را مدیریت کنند. رسول گفت: دستور کار هر کدام از فرمانده ها چه باید باشد؟ چون در صورت ترور حلقه اول و دوم ارتباط گروه های بعدی قطع میشود. صابر گفت: نه، نیروی دوم و سوم با گروه اول و دوم اطلاعات و برنامه های انها کاری ندارد، خودش باید برنامه ی مدیریت میدان با پیش فرض حذف تمام معاونت های دیگر را در دستور کار قرار دهد. مثلا: شاخه ی اطلاعاتی فرض بگیرد بقیه ی معاونت همه حذف شده‌اند، پیش فرض تا آخرین نفس به نبرد و شکار جاسوس و پاک سازی محیط ادامه دهد. با این پیش فرض که اگر نیروی دیگری بود کارهای امنیتی-حفاظتی-اطلاعاتی برایش انجام شده باشد و.. رسول که در حال نوشتن بود گفت: خب در حوزه ی فریب موساد و حذف جاسوس ها، اولویت ها چیست و چه طور باید عملیات کرد؟ صابر نکاتی را توضیح داد. صحبت های صابر تمام شد. بلند شد رسول را در آغوش گرفت. رسول شیشه ی عینکش را با چفیه ای که روی شانه اش بود تمیز کرد. بسم الله گفت و استارت زد. کمی از رسول دور شد که گلوله ی خمپاره ای درست در فاصله ی ۵۰ متری جلو تر از صابر ، دقیقا همانجایی که رسول رسیده بود اصابت کرد. رسول روی زمین افتاد. صابر سریع خودش را به رسول رساند. هنوز زنده بود. صابر سریع دست توی جیب رسول کرد. کاغذ ها را در آورد. یکی از نیروها را صدا کرد و از او خواست به وضعیت رسول رسیدگی کند و بعد از آن سراغ نیرویی دیگر رفت و گفت: با من بیا ! درحالی که جوان پشت سر صابر راه افتاد. صابر شروع کرد نوشتن یک آدرس! وقتی آدرس کامل شد یکی دیگر هم از روی همان نوشت. بعد به جوان گفت: برو این آدرسی که گفتم. سلام برسان و بگو: رسول پرواز کرد پیش حاج قاسم و قبل از رفتن سلام رساند و گفت این کاغذ ها را به شما برسانم. بعد به جوان توضیح داد که باید مسیری را پیاده از راهی که صابر میگوید برود و در دو روستا پایین تر در نقطه ای که صابر میگوید با وسیله ی نقلیه ای در یکی از خانه ها راهی بیروت شود. همزمان صابر به یکی دیگر از نیروها گفت: به فاصله ی ۵۰۰ متر عقب تر از نامه برِ ما حرکت کن، اگر او را زدند تو باید ماموریت را انجام دهی، تا خود بیروت پشت سرش باش و اگر او را نزدند صبر کنید، اگر شیخ با شما کاری نداشت ببینید در بیروت چه ماموریتی دیگری هست همانجا مشغول شوید. نیاز به بازگشت نیست چون نمی خواهم این مسیر خیلی محل تردد باشد. یکی از جوان ها گفت: اگر هر دویمان را زدند چه؟ صابر گفت : اگر هر دو را زدند که توکل بر خدا ادامه دارد... .