✨
🔹 و درود خدا بر او، شنيد ڪه شخصی گفت: انّا للهِ و انّا اليه راجعون، فرمود:
اين سخن ما ڪه می گوييم؛ «ما همه از آنِ خداييم» اقرارے است به بندگی، و اينڪه می گوييم؛ «بازگشت ما به سوے او است»، اعترافی است به نابودے و از بین رفتن خويش.
💠📗 #حکمت 99🕊
🌸 قرار ما
هرروز خواندن بخشی از ڪتاب شریف نهج البلاغه
با هم #نهج_البلاغه بخوانیم
💠آیتالله سید عزیز #امامت_کاشانی (ره):
🔸اگرجوانان بخواهند سعادتمند شوند:
1️⃣ باید پدر و مادر را از خود راضی ڪنند تا دعاے آنها بدرقه راهشان باشد.
2️⃣ و دوم اینڪه نماز اول وقت بخوانند بخصوص نماز صبحشان را حتما بخوانند.
҉ ✬ خـودســازے تــرڪ گــناهــ ✬ ҉
آیت الله #مصباح یزدے ره:
بهترين اوقات، سحر و بينالطلوعين [است ڪه] وقت ڪار اجتماعى نيست.
✅️آنجا بايد با خدا صحبت ڪرد.
✅️آنجا بايد خودسازے ڪرد.
✅️ آنجا بايد انسان فڪر و تامل ڪند،
✅️ مراقبه و محاسبه داشته باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت:
احمد بن ابی نصر بزنطی (ڪه از اصحاب عالیقدر امام رضا -علیهالسلام – است) می گوید
ازحضرت امام رضا علیهالسلام سؤال ڪردم آیا براے مرد جایز است ڪه به موے خواهر زنش نگاه ڪند؟
فرمود خیر.
گفتم پس خواهر زن و بیگانه یڪی است؟
فرمود بله.
(وسائل جلد ۳، صفحه ۲۵)
━━━ ━━━ ━━━
✬ خـودســازے تــرڪ گــناهــ ✬ ҉
خواهر زن با داماد نامحرم است و حڪم سایر افراد نامحرم را دارد.
ولی چون خواهر او را براے خود عقد ڪرده است (دائم یا موقت) ، تا وقتى ڪه آن زن در عقد اوست نمیتواند با خواهر آن زن ازدواج نماید.
از آنجایی ڪه خواهر زن به داماد نامحرم است، نگاه ڪردن جاهایی از بدن او ڪه واجب است پوشانده شود، چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است.
#احکام #محرم #نامحرم
——-
#توضیح_المسائل ، ج۲، ص ۴۶۵، م ۲۳۹۰
___
نڪته: در اسلام چیزے به نام نامحرم و نامحرمتر وجود ندارد و اشخاص یا محرمند یا نامحرم و رابطه خویشاوندے سبب ڪم شدن نامحرمی نیست.
━━━ ━━━ ━━━
✬ خـودســازے تــرڪ گــناهــ ✬ ҉
هدایت شده از خودسازے و تࢪڪ گناھ
12.mp3
2.6M
بی تو اے صاحبزمان .....
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
🔴توسل به حضرت زهرا«س»
🌙حضرت آیتالله بهجت(ره) به توسل به حضرت زهرا(س) تأکید میڪردند. میفرمودند:
هرڪسی ڪه گرفتار است و مشڪل دارد، چارهاش این است ڪه متوسل شود به زهراے مرضیه
#فاطمیه
💠ويژگیهاے شيعه از ديدگاه حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
✍قَالَ رَجُلٌ لاِمْرَأَتِهِ اِذْهَبِي إِلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَاسْأَلِيهَا عَنِّي أَنِّي مِنْ شِيعَتِكُمْ أَمْ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِكُمْ فَسَأَلَتْهَا فَقَالَتْ قُولِي لَهُ إِنْ كُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاكَ وَ تَنْتَهِي عَمَّا زَجَرْنَاكَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِيعَتِنَا وَ إِلاَّ فَلاَ فَرَجَعَتْ فَأَخْبَرَتْهُ فَقَالَ يَا وَلِيِّي وَ مَنْ يَنْفَكُّ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْخَطَايَا فَأَنَا إِذاً خَالِدٌ فِي اَلنَّارِ فَإِنَّ مَنْ لَيْسَ مِنْ شِيعَتِهِمْ فَهُوَ خَالِدٌ فِي اَلنَّارِ فَرَجَعَتِ اَلْمَرْأَةُ فَقَالَتْ لِفَاطِمَةَ مَا قَالَ زَوْجُهَا فَقَالَتْ فَاطِمَةُ قُولِي لَهُ لَيْسَ هَكَذَا شِيعَتُنَا مِنْ خِيَارِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ وَ كُلُّ مُحِبِّينَا وَ مُوَالِي أَوْلِيَائِنَا وَ مُعَادِي أَعْدَائِنَا وَ اَلْمُسْلِمُ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ لَنَا لَيْسُوا مِنْ شِيعَتِنَا إِذَا خَالَفُوا أَوَامِرَنَا وَ نَوَاهِيَنَا فِي سَائِرِ اَلْمُوبِقَاتِ وَ هُمْ مَعَ ذَلِكَ فِي اَلْجَنَّةِ وَ لَكِنْ بَعْدَ مَا يُطَهَّرُونَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ بِالْبَلاَيَا وَ اَلرَّزَايَا أَوْ فِي عَرَصَاتِ اَلْقِيَامَةِ بِأَنْوَاعِ شَدَائِدِهَا أَوْ فِي اَلطَّبَقِ اَلْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذَابِهَا إِلَى أَنْ نَسْتَنْقِذَهُمْ بِحُبِّنَا مِنْهَا وَ نَنْقُلَهُمْ إِلَى حَضْرَتِنَا
شخصی به همسرش گفت نزد فاطمه دختر رسولالله صلی الله علیه وآله برو و از او بپرس ڪه «آیا من از شعیانشان هستم یانه؟»
همسرش سؤال را پرسید وحضرت پاسخ فرمودند:
«اگر اوامر ما را انجام میدهی و نواهی ما را ترڪ میڪنی پس بدان ڪه تو از شیعیان مایی، و گرنه نه!»
(زن می گوید) بازگشتم و همسرم را از ڪلام حضرت باخبر ڪردم، و
همسرم گفت: «اے واے من! چه ڪسی از گناهان و اشتباهات جداست؟!
پس دراین صورت من تا ابد گرفتار آتش دوزخ خواهم بود، چرا ڪه هر ڪه از شیعیان ایشان نباشد جایگاه ابدیش دوزخ است!
حضرت در پاسخ فرمودند: « اینگونه نیست، بلڪه شیعیان ما از بهترین افراد بهشتند و همچنین همهے «دوستداران ما» و دوستانِ دوستان ما ودشمنانِ دشمنان ما همه از بهترین اهالی بهشتند!
البته ڪه هرڪه قلباً و زباناً به ما عقیده داشته باشد ولی عملاً به فرامین ما ملتزم نباشد از شیعیان ما نیست؛ ولی پس از آنڪه بوسیلهے بلاها و امتحانات، و یا به سبب سختیها و گرفتارےهاے صحراے محشر و یا با عذاب در طبقه اول جهنم(به اندازهے خطاهایشان) از گناهان پیراسته گشتند، به سبب محبّت ما به محضر ما در بهشت نایل آیند.»
📗 بحار الأنوار ج65 ص154
🍃🌸🍃🍃🌸🍃
💠 دعا براے گشوده نشدن پرونده اعمال بد
🔰 نقل است که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: هرڪه میخواهد خداوند در قیامت اعمال زشتش را بر او عرض نڪند و پرونده گناهانش را نگشاید، باید این دعا را بعد از هر نماز بخواند:
🌷 اَللهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَکَ أَرْجی مِنْ عَمَلی
وَ إِنَّ رَحْمَتَکَ أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبی
اَللّهُمَّ إِنْ کانَ ذَنْبی عِنْدَکَ عَظیماً
فَعَفْوُکَ اَعْظَمُ مِنْ ذَنْبی
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ أَکُنْ اَهْلاً أَنْ أَبْلُغَ رَحْمَتَکَ
فَرَحْمَتُکَ اَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنی
وَ تَسَعَنی
لِاَنَّها وَسِعَتْ کُلَّشَیْءٍ
بِرَحْمَتِکَ یاأَرْحَمَ الْرّاحِمینَ.
بار خدایا! همانا آمرزش تو از عمل من امیدوارڪنندهتر و مهربانی تو از گناه من گستردهتر است، بار خدایا! اگر گناهانم نزد تو بزرگ است، گذشت تو از گناه من بزرگتر است، بار خدایا! اگرچه شایسته دستیابی رحمت تو نیستم، امّا رحمت تو سزاوار است به من برسد و مرا فرا گیرد، زیرا رحمتت همه چیز را فرا گرفته است، به حق مهربانیت اے مهربانترین مهربانان!
▪️
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_دوازدهم اسارت راوی: امير منجر از خبر مفقود شــدن ابراهيم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_سیزدهم
نمي دانستيم چه كار كنيم. دست و پايمان را گم كرديم. سريع رفتيم سراغ ديگر بچه ها،
حاج علي صادقي با صليب سرخ نامه نگاري كرد.
رضا هوريار رفت خانه آقا ابراهيم و به برادرش خبر داد.
همه بچه ها از زنده بودن ابراهيم خوشحال شدند.
مدتي بعد از طريق صليب سرخ جواب.نامه رسيد.
در جــواب نامه آمده بــود كه: من ابراهيــم هادي پانزده ســاله اعزامي از نجف آباد اصفهان هستم.
فکر کنم شما هم مثل عراقي ها مرا با يكي از فرماندهان غرب كشور اشتباه گرفته ايد!
هر چند جواب نامه آمد، ولي بســياري از رفقا تا هنگام آزادي اســرا منتظر بازگشت ابراهيم بودند.
بچه ها در هيئت هر وقت اســم ابراهيم مي آمــد روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها خواندند و صداي گريه ها بلند مي شد.
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🍃🌼
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_سیزدهم نمي دانستيم چه كار كنيم. دست و پايمان را گم كرديم.
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_چهاردهم
فراق
راوی: عباس هادی
یك ماه از مفقود شدن ابراهيم مي گذشت.
هيچكدام از رفقاي ابراهيم حال و روز خوبي نداشتند.
هــر جــا جمــع مي شــديم از ابراهيــم مي گفتيــم و اشــك مي ريختيــم.
براي ديدن يكي از بچه ها به بيمارســتان رفتيم.
رضا گوديني هم آنجا بود. وقتي رضا را ديدم انگار كه داغ دلش تازه شده، بلندبلند گريه مي كرد.
بعد گفت: بچه ها، دنيا بدون ابراهيم براي من جاي زندگي نيســت!
مطمئن باشيد من در اولين عمليات شهيد مي شم!
يكي ديگر از بچه ها گفت: ما نفهميديم ابراهيم كه بود. او بنده خالص خدا بــود.
بين ما آمد و مدتي با او زندگــي كرديم تا بفهميم معني بنده خدا بودن چيست.
ديگري گفت: ابراهيم به تمام معنا يك پهلوان بود،
يك عارف پهلوان.
پنج ماه از شهادت ابراهيم گذشت. هر چه مادر از ما مي پرسيد: چرا ابراهيم مرخصي نمي آيد، با بهانه هاي مختلف بحث را عوض مي كرديم!
مــا مي گفتيــم: الان عملياته، فعاً نمي تونه بيــاد و...
خلاصه هر روز چيزي مي گفتيم. تا اينكه يكبار مادر آمده بود داخل اتاق.
✍ادامه دارد...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🍃🌼
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_چهاردهم فراق راوی: عباس هادی یك ماه از مفقود شدن ابراهيم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_پانزدهم
روبروي عكس ابراهيم نشســته و اشك مي ريخت! جلو آمدم. گفتم:
مادر چي شده!؟ گفــت: مــن بوي ابراهيــم رو حس مي كنــم!
ابراهيم الان تــوي اين اتاقه!
همينجاست و...
وقتي گريه اش كمتر شد گفت: من مطمئن هستم كه ابراهيم شهيد شده.
مادر ادامه داد: ابراهيم دفعه آخر خيلي فرق كرده بود، هر چه گفتم: بيا بريم خواستگاري، مي خوام دامادت كنم،
اما او مي گفت: نه مادر، من مطمئنم كه برنمي گردم.
نمي خواهم چشم گرياني گوشه خانه منتظر من باشه!
چند روز بعد دوباره جلوي عكس ابراهيم ايســتاده بود و گريه مي كرد.
ما بالاخره مجبور شديم دائي را بياوريم تا به مادر حقيقت را بگويد. آن روز حال مادر به هم خورد.
ناراحتي قلبي او شديدتر شد و در سي سي يو بيمارستان بستري شد!
سال هاي بعد وقتي مادر را به بهشت زهرا سلاماللهعلیها مي برديم بيشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار برود. به ياد ابراهيم كنار قبر شهداي گمنام مي نشست. هــر چند گريه براي او بد بود. اما عقده دلــش را آنجا باز مي كرد و حرف دلش را با شهداي گمنام مي گفت.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_پانزدهم روبروي عكس ابراهيم نشســته و اشك مي ريخت! جلو آمدم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_شانزدهم
تفحص
راوی: سعيد قاسمي و راوي دوم خواهر شهيد
ســال ۱۳۶۹ آزادگان به ميهن بازگشــتند. بعضي ها هنوز منتظر بازگشــت ابراهيم بودند(هر چند دو نفر به نام هاي ابراهيم هادي در بين آزادگان بودند)
ولي اميد همه بچه ها نااميد شد.
ســال بعد از آن، تعدادي از رفقاي ابراهيم بــراي بازديد از مناطق عملياتي راهي فكه شدند.
در اين ســفر اعضاي گروه با پيكر چند شــهيد برخورد كردند و آن ها را به تهران منتقل كردند.
چند روز بعد رفته بوديم بازديد از خانواده شهدا.
مادر شهيدي به من گفت: شما مي دانيد پسر من كجا شهيد شده!؟
گفتم: بله، ما با هم بوديم. پرسيد: حالا كه جنگ تمام شده نمي توانيد پيكرش را پيدا كنيد و برگردانيد؟
با حرف اين مادر خيلي به فكر فرو رفتم. روز بعد با چند تن از فرماندهان و دلسوختگان جنگ صحبت كردم.
با هم قرار گذاشتيم به دنبال پيكر رفقاي خود باشيم،
مدتي بعد با چند نفر از رفقا به فكه رفتيم.
پس از جســتجوي مجدد، پيكرهاي سيصد شهيد از جمله فرزند همان مادر پيدا شد.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
▣⃢ پــــﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ
ﺍﮔﺮﺑﺎﻋـﺚ
" ﺁﺯﺭﺩﮔﯽِ" ڪﺴﯽ ﺷﺪم
ﺑﻪ ﻣﻦ
"ﻗﺪﺭﺕِ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ" ﺑﺪﻩ
ﻭاگر
"ﺩﯾﮕـﺮﺍﻥ
"ﻣﺮﺍ "ﺁﺯﺭﺩﻧﺪ" ﺑـﻪ ﻣﻦ
"ﻗـﺪﺭﺕِ ﺑـﺨﺸـــﺶ "ﺑﺪه
💙
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_شانزدهم تفحص راوی: سعيد قاسمي و راوي دوم خواهر شهيد ســ
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_هفدهم
پس از آن گروهي به نام تفحص شهدا شكل گرفت كه در مناطق مختلف مرزي مشغول جستجو شدند.
عشق به شهداي مظلوم فكه، باعث شد كه در عين سخت بودن كار و موانع بسيار، كار در فكه را گسترش دهند. بسياري از بچه هاي تفحص كه ابراهيم را مي شناختند، می گفتند:
بنيان گذار گروه تفحص، ابراهيم هادي بوده. او بعد از عمليات ها به دنبال پيكر شهدا مي گشت.
پنج ســال پس از پايان جنگ، بالاخره با ســختي هاي بسيار، كار در كانال معروف به كميل شروع شد.
پيكرهاي شهدا يكي پس از ديگري پيدا مي شد.
در انتهاي كانال تعداد زيادي از شــهدا كنار هم چيده شــده بودند.
به راحتي پيكرهاي آن ها از كانال خارج شد،
اما از ابراهيم خبري نبود!
علي محمودوند مسئول گروه تفحص لشکر بود.
او در والفجر مقدماتي پنج روز داخل كانال كميل در محاصره دشمن قرار داشت.
علي خود را مديون ابراهيم مي دانســت و مي گفت: كســي غربت فكه را نمي داند،
چقدر از بچه هاي مظلوم ما در اين كانال ها هســتند.
خاك فكه بوي غربت كربلا مي دهد.
يك روز در حين جســتجو، پيكر شــهيدي پيدا شد.
در وســايل همراه او دفترچه يادداشــتي قرار داشت كه
بعد از گذشت ســال ها هنوز قابل خواندن بود.
در آخرين صفحه اين دفترچه نوشــته بود: «امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم.
آب و غذا را جيره بندي كرده ايم.
شهدا در انتهاي كانال كنار هم قرار دارند.
ديگر شهدا تشنه نيستند.
فداي لب تشنه ات اي پسر فاطمه!»
بچه هــا با خواندن اين دفترچه خيلي منقلب شــدند
و باز هم به جســتجوي خودشان ادامه دادند. اما با وجود پيدا شدن پيكر اكثر شهدا،
خبري از ابراهيم نبود.
مدتي بعد يكي از رفقاي ابراهيم براي بازديد به فكه آمد.
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🍃🌼